ارسال: #21

نقل قول:فیلم دوم: داستانش مربوط به یک آدم چاقی بود که به وسیله ی یک دستگاه الکترونیکی می تونست مجری برنامه تلویزیونی (پخش زنده) رو بکُشه. یعنی توی خونه اش می نشست و دستگاه رو روشن می کرد (اینجوری بود که می رفت روی صندلی می نشست و دستگاه رو از بالای سرش میاورد پایین روی شکمش)، هدف می گرفت و مجری برنامه رو می کُشت. آخرش هم دستگیر شد. دوستان اگر می دونن لطفاً پاسخ بدن.

سلام

جناب ژاله :

فیلم دوم که گفتید فیلم داوطلب مرگ ( Kamikaze ) هستش


 

 

ارسال: #22

درود درخواستِ کمک

از دوستان متخصص خواهش می کنم کمک کنن. من دنبال دو تا فیلم می گردم که در زمان کودکی دیدم ولی اسمشون رو به یاد ندارم. دقیقاً نمی دونستم این مطلب رو کجا باید بذارم. خلاصه اگر اشتباه گذاشتم ببخشید.

فیلم اول: داستان کسی بود که از طریق تلفن مردم رو می کُشت. به این صورت که باهاشون تماس می گرفت و می گفت که مثلاً ساعت 8 شب خواهید مرد و اون طفلی هم رأس همون ساعت می مرد. آخرش وقتی می خواست نفر آخر رو بکشه پلیس خونه رو محاصره کرد و به قربانی که در یک آپارتمان زندگی می کرد گفت پنجره رو باز کن و خودت هم کنار پنجره باش. دو نفر عکاس بامزه هم خبر رو پوشش می دادن و ناگهان رأس همون ساعت همه دیدند که اون شخص در حالی که دستانش رو به نشانه ی وحشت و مرگ تکون می داد مرد. [این فیلم رو هر وقت به خاطر میارم به یاد این عبارت می افتم «زنگ ها برای چه کسی به صدا در می آیند؟» البته می دونم داستان این عبارت یک چیز دیگه است و به همینگوی مربوط میشه. فیلمش رو هم که گری کوپر و اینگرید برگمن بازی کردن دیدم.] خلاصه نمی دونم چه کنم. این فیلم خیلی من رو وحشت زده کرد. یادش به خیر. دوستان اگر می دونن لطفاً پاسخ بدن.

فیلم دوم: داستانش مربوط به یک آدم چاقی بود که به وسیله ی یک دستگاه الکترونیکی می تونست مجری برنامه تلویزیونی (پخش زنده) رو بکُشه. یعنی توی خونه اش می نشست و دستگاه رو روشن می کرد (اینجوری بود که می رفت روی صندلی می نشست و دستگاه رو از بالای سرش میاورد پایین روی شکمش)، هدف می گرفت و مجری برنامه رو می کُشت. آخرش هم دستگیر شد. دوستان اگر می دونن لطفاً پاسخ بدن.

پیشاپیش سپاس گزارم 


سعید عزیز نام فیلم دوم را گفتند. بی نهایت از ایشان سپاس گزارم. لطفاً فیلم اول را هم دوستان بگویند.

 

ارسال: #23

نقل قول:درود درخواستِ کمک

از دوستان متخصص خواهش می کنم کمک کنن. من دنبال دو تا فیلم می گردم که در زمان کودکی دیدم ولی اسمشون رو به یاد ندارم. دقیقاً نمی دونستم این مطلب رو کجا باید بذارم. خلاصه اگر اشتباه گذاشتم ببخشید.

فیلم اول: داستان کسی بود که از طریق تلفن مردم رو می کُشت. به این صورت که باهاشون تماس می گرفت و می گفت که مثلاً ساعت 8 شب خواهید مرد و اون طفلی هم رأس همون ساعت می مرد. آخرش وقتی می خواست نفر آخر رو بکشه پلیس خونه رو محاصره کرد و به قربانی که در یک آپارتمان زندگی می کرد گفت پنجره رو باز کن و خودت هم کنار پنجره باش. دو نفر عکاس بامزه هم خبر رو پوشش می دادن و ناگهان رأس همون ساعت همه دیدند که اون شخص در حالی که دستانش رو به نشانه ی وحشت و مرگ تکون می داد مرد. [این فیلم رو هر وقت به خاطر میارم به یاد این عبارت می افتم «زنگ ها برای چه کسی به صدا در می آیند؟» البته می دونم داستان این عبارت یک چیز دیگه است و به همینگوی مربوط میشه. فیلمش رو هم که گری کوپر و اینگرید برگمن بازی کردن دیدم.] خلاصه نمی دونم چه کنم. این فیلم خیلی من رو وحشت زده کرد. یادش به خیر. دوستان اگر می دونن لطفاً پاسخ بدن.

فیلم دوم: داستانش مربوط به یک آدم چاقی بود که به وسیله ی یک دستگاه الکترونیکی می تونست مجری برنامه تلویزیونی (پخش زنده) رو بکُشه. یعنی توی خونه اش می نشست و دستگاه رو روشن می کرد (اینجوری بود که می رفت روی صندلی می نشست و دستگاه رو از بالای سرش میاورد پایین روی شکمش)، هدف می گرفت و مجری برنامه رو می کُشت. آخرش هم دستگیر شد. دوستان اگر می دونن لطفاً پاسخ بدن.

پیشاپیش سپاس گزارم 


سعید عزیز نام فیلم دوم را گفتند. بی نهایت از ایشان سپاس گزارم. لطفاً فیلم اول را هم دوستان بگویند.

فیلم اول فکر کنم تلفن چارلز برانسون منظورتون باشه

ارسال: #24

(۲۵-۳-۱۳۹۵ ۱۰:۱۱ صبح)'بانو ژاله' نوشته شده توسط:  داستان کسی بود که از طریق تلفن مردم رو می کُشت. به این صورت که باهاشون تماس می گرفت و می گفت که مثلاً ساعت 8 شب خواهید مرد و اون طفلی هم رأس همون ساعت می مرد. آخرش وقتی می خواست نفر آخر رو بکشه پلیس خونه رو محاصره کرد و به قربانی که در یک آپارتمان زندگی می کرد گفت پنجره رو باز کن و خودت هم کنار پنجره باش. دو نفر عکاس بامزه هم خبر رو پوشش می دادن و ناگهان رأس همون ساعت همه دیدند که اون شخص در حالی که دستانش رو به نشانه ی وحشت و مرگ تکون می داد مرد. [این فیلم رو هر وقت به خاطر میارم به یاد این عبارت می افتم «زنگ ها برای چه کسی به صدا در می آیند؟» البته می دونم داستان این عبارت یک چیز دیگه است و به همینگوی مربوط میشه. فیلمش رو هم که گری کوپر و اینگرید برگمن بازی کردن دیدم.] خلاصه نمی دونم چه کنم. این فیلم خیلی من رو وحشت زده کرد. یادش به خیر. دوستان اگر می دونن لطفاً پاسخ بدن.









 

فیلم مورد نظر شما یک فیلم ایرانی است بنام زنگها . ساخته محمدرضا هنرمند در سال 1364 که براساس فیلمنامه ای از محسن مخملباف ساخته شد. محمد رضا هنرمند (که ما او را با سریال طنز فوق العاده کاکتوس و شخصیت مشهور کُتل میان  بیاد می آوریم) در اوایل کار علاقه خاصی به مقوله مرگ داشت و جالب اینکه اولین فیلمش هم مربوط به وادی میشد (بنام مرگ دیگری) که در آن محمد کاسبی نقش یک ژنرال جنگ جهانی را برعهده داشت. در یک لحظه عقربه ثانیه شمار از حرکت می ایستاد ( و مبین این قضیه بود که هرچه بعد از این خواهید دید در همان یک ثانیه رخ خواهد داد) و شخصی با هیبتی مخوف وارد اتاق میشد . ژنرال بسمت او شلیک میکرد اما اسلحه کارساز نبود. او خود عزرائیل بود که به ژنرال میگفت برای ستاندن جانش آمده است.ژنرال به او پیشنهاد میداد بجای اینکه تک به تک سراغ انسانها برود همچون او پشت میز بنشیند و دستور کشتن سراسری انسانها را صادر کند تا کارش راحت تر باشد که با پوزخند عزرائیل مواجه میشد... در نهایت التماسهای ژنرال به جائی نمیرسد و پس از گفتگوهای بسیار و جابجا شدن وی از نقطه ای که در آغاز نشسته بود ، در نهایت در همان نقطه که نشسته بود جان میدهد ... و عقربه ثانیه شمار مجددا به حرکت میکند ...
گویندگی مرحوم ایرج ناظریان بجای محمد کاسبی در این فیلم در نوع خود جالب است

آخر فیلم  را هم شما از یاد برده اید ... در آخر فیلم در زنگها ، محمد کاسبی نقش یک خبرنگار سرتق را دارد که سوژه مرگ (دیگری یا دیگران) برایش نون و آب میشود اما در نهایت عزرائیل به خود هم زنگ میزند ... و او در حالیکه با اتومبیل از مرگ می گریزد ، دقیقا در لحظه ای که قرار است بمیرد درون دریا سقوط کرده کشته میشود. در این فیلم حتی در یک مورد کسی که به زنگ زده شده را در بیمارستان در قرنطینه کامل و در دید دکترهای متخصص قرار میدهند اما ... چیزی که در دنیا بی علاج است مرگ است. در یکی دیگر از صحنه ها ، در یک رستوران به یک شخص تلفن میشود که شما درست یک دقیقه دیگر خواهید مرد. او از ترس به بیرون از رستوران فرار میکند و وسط خیابان تصادف میکند و درجا (سر وقت تعیین شده) می میرد.... این فیلم یکی از فیلمهای خاطره انگیز و فوق العاده زیباست

در آنونس این فیلم بیاد دارم که گفته میشد : هرکه باشید هرکجا باشید در نهایت ، زنکها برای شما هم بصدا درخواهد آمد

از دوستان بخش دایره المعارف فیلمهای ایرانی تقاضا میکنم گویندگان فیلمهای زنگها و مرگ دیگری را درصورت دسترسی معرفی کنند.
 

 

 

 

 

 

 

ارسال: #25

درود


واقعاً از تسلط و تعهد دوستان شگفت زده شدم. مورد دوم را به نظرم منصور عزیز درست گفتند اما نمی دانم چرا همیشه احساس می کردم این فیلم، خارجی است. 

دلیل این که خودم تاپیک جدید ایجاد نکردم این بود که اولاً احساس می کردم در این حد نیستم و ثانیاً با خودم گفتم به هر حال این فیلم ها دوبله بودند و شاید بهتر باشد در بخش دوبله مطرح شوند.

در هر صورت از لطف دوستان (سعید و منصور) عزیز بی نهایت سپاس گزارم. دو تا از مجهولات ذهنم را به راستی رفع کردید!

ارسال: #26

با تشکر بابت یاداوری این فیلم. علت اینکه حس کردید فیلم خارجی است چون داستان مثلا در یک کشور خارجی ولی ناشناس میگذشت و سعی شده بود فضایی طراحی شود که شبیه به کشوری خارجی باشد. انصافا هم برای بنده که در آن روزگار کودک بودم کاملا حس خارج را تداعی میکرد. اما اگر اکنون دوباره فیلم را ببینید فضا بسیار ساختگی و مسخره است. شروع فیلم در شهرک اکباتان که در ان روزگار مدرن ترین اپارتمان مملکت بود فیلمبرداری شده بود. البته انصافا فیلمبرداری کار خوب بود. مخصوصا صحنه اخر که ماشین در اب می افتد و نتیجه کار دیدنی بود. فقط نمیدانم چرا مثلا یک بچه 5,6 ساله اجازه یافته بود چنین فیلمی ببیند. چون خوب بیاد دارم که تا چند وقت شبها بدخواب بودم از ترس... ترسناک ترین کاراکتر شخصیت مرده شور بود. بنظرم اقای رضا چراغی بازیگر ان نقش بودند.
ظاهرا اقای مخملباف در نوشتن فیلمنامه از کتابهای شهید دستغیب هم کمک گرفته بود. به هر حال فیلم جالبی بود برای روزگار خودش.

 

ارسال: #27

یک فیلم خارجی سیاه سفید هم بنده به یاد دارم که بنظرم داستانش مربوط به جنگ جهانی بود. دو شخصیت مسلح که در هال خانه ای نیمه خراب گرفتار شده بودند. ظاهرا نمی توانستند از خانه خارج شوند. شاید دشمن در بیرون منتظرشان بود. یکی از انها کلاه تیره ای شبیه کماندوها (کلاه کج) بر سر داشت. بمبی سیاه رنک و البته عمل نکرده هم در خانه بود (با همان شکل و شمایل کلیشه ای بمب که از هواپیما افتاده باشد) که بنظرم نهایتا منفجر میشد. دهه شصت بارها از سیما پخش شد ولی هیچ نام ونشانی از فیلم در ذهن ندارم

ارسال: #28

(۲۵-۳-۱۳۹۵ ۱۱:۱۶ صبح)'علی' نوشته شده توسط:   فقط نمیدانم چرا مثلا یک بچه 5,6 ساله اجازه یافته بود چنین فیلمی ببیند. چون خوب بیاد دارم که تا چند وقت شبها بدخواب بودم از ترس... ترسناک ترین کاراکتر شخصیت مرده شور بود. 


 

آخ گفتی. اون موقع اصلاً رده بندی سنی که وجود نداشت. همه با هم مینشستیم و فیلم میدیدم. سطحِ دموکراسی خعیلی بالا بود 
 شب ها که تماس می گرفتند فکر می کردیم نوبت ما است. اصلاً یه وضعی  

 

 

 

 

 

 

ارسال: #29

شرکت در مسابقه جادوی صدا یکی از مزایایش برای من آشنایی با این سایت بود. دو ماه پیش فقط به قصد پاسحگویی و دفاع از شرکت کنندگان عضو این سایت شدم . اما امروز می بینم سرزدن به این سایت و استفاده از اطلاعات اعضای آن برایم جزوی از عادات روزانه ام شده است. با اینکه هفته سه الی چهار بار به اینجا سر میزنم اما هنوز گاهی به مطالبی برمی خورم که برای اولین بار است می بینم و اتفاقا گاهی هم جالب هستند.
این بخش یکی از بخشهای خوب سایت است که از چشم من دور مانده بود. واقعا می تونم احساس پیدا شدن اسم فیلم کسیکه مدتها یا سالهاست به دنبال گمشده خود بوده را درک کنم. منهم از این تاپیک سوء استفاده میکنم به امید اینکه شاید کسی بتواند من را در یافتن فیلمی که از کودکی تا به امروز به دنبالش بودم را کمک کند. چون از بچگی (مثل همه بچه ها) به خلبانی و هوانوردی علاقه داشتم در بین خیل فیلمهای اونموقع بخشهایی از این فیلم را بخوبی بیاد دارم:

یه فیلم کلاسیک سیاه و سفید با حضور یکی از هنرپیشه های معروف که یه موقعی تلویزیون خیلی از فیلمهاشو نشون میداد. یه نفر بود که خیلی به خلبانی علاقه داشت و میشه خلبان هواپیمای جنگی. در یکی از ماموریتهاش یک یا فکرکنم دو پایش را از دست میدهد. اما اونقدر سمج بود که با این وجود باز اونقدر تمرین میکنه که با پاهای مصنوعی باز به پرواز ادامه میده.
در پایان فیلم یادمه هواپیماشو میزنن و در حالیکه داشت سقوط میکرد پاش گیر میکنه و نمی تونه با چتر نجات فرود بیاد. با توجه به اینکه پایش مصنوعی بود اون پا رو از بدنش جدا می کنه و موفق میشه از هواپیما به بیرون بپره و با چتر نجات فرود بیاد. معمولا هر وقت هم میخواست بره ماموریت با هواپیماش از بالای مزرعه نامزد (یا زنش) عبور میکرد و از اون بالا خودشو به زنش نشون میداد.
چیز دیگه ای یادم نمیاد.
 

ارسال: #30

نام فیلمی که گفتید خلبان با اراده 1948 Povest o nastoyashchem cheloveke هستش
 البته اینی که من گفتم روسه فکر کنم شما منظورتون نسخه امریکایی فیلم هستش در فیلم روسی گویندگان :

فرشید فرزان ( پاول کادوچ نیکوف ) - پرویز ربیعی و ...

ارسال: #31

ممنونم آقای سعید. اما همونطور که خودتون گفتید فیلم آمریکایی و هالیوودی بود. روسی نبود .  تصویر هنرپیشه اصلی رو بخوبی یادم میاد و اونموقع ها  تلویزیون زیاد ازش فیلم پخش می کرد. اما تو اینترنت در بین عکسهای هنرپیشه های فیلمهای کلاسیک هرچی گشتم، پیداش نکردم.

ارسال: #32

(۴-۴-۱۳۹۵ ۰۱:۳۴ صبح)'رابین ویلیامز' نوشته شده توسط:  ممنونم آقای سعید. اما همونطور که خودتون گفتید فیلم آمریکایی و هالیوودی بود. روسی نبود .  تصویر هنرپیشه اصلی رو بخوبی یادم میاد و اونموقع ها  تلویزیون زیاد ازش فیلم پخش می کرد. اما تو اینترنت در بین عکسهای هنرپیشه های فیلمهای کلاسیک هرچی گشتم، پیداش نکردم.






 

رابین ویلیامز عزیز
فیلم مورد نظر شما که من هم آنرا بخوبی در خاطر دارم و در دهه 60 و کودکی خود با آن چه خاطراتی که نداشته ام هست : reach of the sky محصول 1956 که در فارسی میشود راهی بسوی آسمان. اما بخاطر دارم که این فیلم در ایران با نام " پرواز در آسمانها" نمایش داده شد. کمک اصلیی که باعث شد این فیلم را در سایت آی.ام.دی.بی (و بخاطر خاطرات شما) پیدا کنم بازیگر اصلی این فیلم یعنی کِنِت مور انگلیسی بود که وی را بخاطر داشتم اما نام اصلی فیلم را نمیدانستم و جستجو برای نام ایرانی هم نتیجه ای نداشت. این هم آدرس معرفی فیلم و عوامل آن : http://www.imdb.net/title/tt0049665/?ref...lmg_act_42





همانطور که گفتید در دهه 60 فیلمهای زیادی از کنت مور پخش میشد که مشهورترینشان فیلم شب بیاد ماندنی بود که درخصوص واقعه کشتی تایتانیک ساخته شده بود و بعدها فیلم تایتانیک از روی آن (به نوعی) ساخته شد که هرگز بپای این فیلم بزرگ و کلاسیک نرسید. کنت مور در این فیلم نقش اصلی را داشت. بیاد دارم در هنگام نمایش فیلم تایتانیک ، مرحوم هوشنگ کاووسی در ماهنامه فیلم نوشت : فیلم تایتانیک با همه زرق و برقهایش چنان فیلمی است که اگر شما یکبار آنرا ببینید دیگر هرگز وفت خود را برای دیدن دوباره آن صرف نخواهید کرد اما فیلم شب بیادماندنی را اگر هزاربار هم ببینید باز هم تشنه آن خواهید بود. این جملات در زمانی ادا شد که فیلم تایتانیک بخاطر محبوبیت کاذب و ابتدائی اش حتی در ژاپن یک کشته (بخاطر فوران احساسات) داده بود و همه برای آن غش و ضعف میکردند و رکورد فروش در تاریخ سینما را جابجا میکرد.
 


 

 

 

 

 

ارسال: #33

جناب منصور
سپاس فراوان
دیدن این تصاویر بدجوری خاطرات کودکی را در من زنده کرد. حتی ذره ای فکر نمی کردم در اینجا گمشده خود را پیدا کنم. نمیدونم  صدا و سیما این فیلمها رو کجا بایگانی کرده. فیلم بسیار بسیار زیبایی بود. سالهای سال از هرکسی سراغش را می گرفتم چنین فیلمی را بیاد نمی آورد.
با راهنمایی شما منهم سه تصویر از این فیلم را در این پست قرار میدهم. کسی چه میداند. شاید سالها بعد گذری کسی به اینجا خورد و با دیدن این تصاویر این فیلم را بیاد آورد. فیلم راهی بسوی آسمان با بازی کنت مور. یکی از هنرپیشه های فیلمهای کلاسیک که زمانی فیلمهای زیادی از او از تلویزیون پخش میشد.



   
 

ارسال: #34

این فیلم رو به خوبی توی ذهنم دوباره زنده کردم و یادمه که توی تلویزیون سیاه و سفید مبله قدیمی مون دو بار دیدمش و هر بار ازش لذت بردم چون در کودکی و نوجوانی عشق خلبانی مانند دیگر بچه ها در وجودم موج می زد

 

ارسال: #35

دوستان فیلمی را چند سال پیش از نیمه و نزدیک به پایان در تلویزیون دیدم که کامیونی پر از پول یا طلا با دو سرنشین در بیابان های احتمالا آمریکا یا مکزیک حرکت می کرد و یکی از این سرنشین ها احتمالا هنرپیشه نقش برادر آنتونیو باندراس در فیلم دسپرادو بود.
هر چه در سایتهای دانلود فیلم دنبال این فیلم گشتم نیافتم، عجیبه که در IMDB هم نگاه کردم ولی به خاطر فیلتر بودن عکسی نشان نمی داد که بتوانم تشخیص دهم
امیدوارم نام این فیلم و اینکه از کجا می توانم تهیه کنم را بدانید
پیشاپیش سپاس