وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله
نام کاربری:  
رمز عبور:     



کلمات کلیدی: علیه, بررسی, فیلمهای, ضد, آمریکایی,
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آمریکا علیه آمریکا - بررسی فیلمهای ضد آمریکایی
نویسنده پیام
مدیر بازنشسته سایت
*****



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:325
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه زوج جلال مقامی و همسرش+همه
دلنوشته من به کسی که غواصی آموختم ، عاقبت مرا غرق کرد
شماره کاربری : 3
ارسال: #4
RE: آمریکا علیه آمریکا - بررسی فیلمهای ضد آمریکایی
[تصویر: 14517433141.jpg]

دکتر استرنج لاو کارگردان : استنلی کوبریک سال تولید : 1964



دکتر استرنج لاو را میتوان یک فیلم ضد جنگ و ایضا ضدآمریکایی نامید. فیلمی که اغلب منتقدان به آن لقب کمدی سیاه داده اند. وقتی تصمیم داشتم در خصوص این فیلم تحقیق کنم متاسفانه باز هم به خود نمایی ضعف و فقر نوشته های سینمایی در حوزه وب در میان سایتهای ایرانی برخوردم. اخیرا وقتی در خصوص موضوعی به سراغ موتورهای جستجوگر گوگل می روم به کوهی از تیترهای مرتبط با موضوع  بر می خورم اما وقتی شروع به باز کردن صفحات می کنم متاسفانه می بینم یک یا دو نفر مطلبی را در جایی نوشته اند و صدها سایت آنها را عینا کپی و در سایت خود قرار داده اند.

بگذریم ، دکتر استرنج لاو فیلمی ست با سبک کوبریکاستنلی کوبریک که ید طولایی در خلق آثار ضد جنگ دارد اینبار نیز فیلم پر حاشیه ای را روانه پرده های سینما می کند ، اما با یک تفاوت بزرگ ، او اینبار به مقوله جنگ با زبان طنز می پردازد. طبیعی ست وقتی یک فیلم ضد جنگ ساخته می شود در آن باید دولتها را به چالش کشید. معمولا یک جنگ به فرمان یک دولتمرد آغاز می گردد، بعبارتی یک تفکر فردی شکل می گیرد اما در ادامه یک عمل گروهی به وقوع می پیوندد. مطابق معمول تفکرات استنلی کوبریک در فیلمهایش معمولا از زمان خود جلوتر هستند. بیاد بیاورید اودیسه فضایی در چه سالی ساخته شد. کوبریک در دکتر استرنج لاو به پیشواز استفاده از سلاحهای اتمی و آثار ویرانگر آنها می رود. چیزی که  پس از پنجاه  سال از ساخت فیلم امروز تبدیل به یکی از بزرگترین کابوسهای بشر و حتی دولتها شده است بطوریکه حتی شاهد هستیم که کشور خود ما نیز بدلیل حساسیت بیش از اندازه جهان به روی این سلاحها قربانی این معقوله گردیده است. فیلم کاملا بر پایه تضادهای بین دولت شوروی و ایالات متحده آمریکا شکل میگیرد و طبیعی است که چنین فیلمی باید برای رسیدن به اهداف خود دولتها را به باد انتقاد گیرد. شاید بهمین دلیل بود که دولت آمریکا برای ساخت چنین فیلمی همکاری نمی کند و کوبریک مجبور میشود تا فیلمش را در انگلستان بسازد. او حتی وقتی از وزارت دفاع آمریکا تقاضای در اختیار داشتن هواپیمای جنگده میکند نیز با درخواستش مخالفت میگردد و او مجبور میشود جنگده های B5 آمریکایی را شبیه سازی کند.
همانطور که می دانید در این فیلم ژنرال جک ریپر بصورت خودسر  دستور حمله بمب افکنها آمریکایی حامل بمبهای اتمی را به خاک شوروی برای نابودی کمونیستها می دهد. رئیس جمهور آمریکا به محض اطلاع همکاران خود را به اتاق جنگ جهت متوقف نمودن عملیات فرامی خواند. دولت شوروی نیز برای مقابله به مثل اعلام می کند به تلافی این عمل آمریکاییها ماشین روز قیامت خود را بکار می اندازد. ماشینی که حامل صدها مگاتن بمب هیدروژنی می باشد که پس از انفجار هرگونه حیاتی را در کره زمین از بین می برد و ابر حاصل از آن بمدت 93 سال اطراف کره زمین را احاطه خواهد نمود. دستور بازگشت و حتی نابودی هواپیماها صادر می گردد اما در این بین یکی از هواپیماها موفق می شود به اهداف از پیش تعیین شده برسد. فیلم اذعان دارد که رئیس جمهور آمریکا معمولا در شروع جنگها از خود اراده ای ندارد. همانطور که در فیلم شاهد هستیم دستور آغاز حمله بمب افکنها به اهداف مورد نظر در خاک شوروی از سوی ژنرال ریپر صادر میگردد. وقتی رئیس جمهور آمریکا دولتمردان خود را به اتاق جنگ فرامیخواند نیز به این موضوع اشاره میکند: فکر میکردم تنها کسی که میتواند دستور استفاده از سلاحهای هسته ای را صادر کند شخص رئیس جمهور باشد. اما اطرافیانش ضمن تایید گفته رئیس جمهور بخشهایی از قانون را به او یادآوری می کنند که این حمله می تواند گاهی از سوی کسی بجز رئیس جمهور صادر شود وکوبریک با شیوه جالبی قانون را به تمسخر می گیرد.
بنابراین شاهدیم که در آمریکا نیز عواملی هستند که خارج از اراده مسئولین دست به کارهای بزرگی میزنند. استنلی کوبریک بسیار هوشمندانه تصمیم شروع جنگ را در خارج از اتاق جنگ کلید میزند. این عوامل در همه جا هستند. حتی در کشور خودمان ایران که گاها به آنها عوامل خود سر نیز می گویند (قتلهای زنجیره ای را که بخاطر دارید!!!) . اما توجیه جک ریپر برای آغاز این جنگ چنین می باشد: امروز تصمیم جنگ نباید با سیاستمداران باشد چون نه وقتشو دارند نه صلاحیتشو و نه از نقشه های جنگی چیزی می دونند



فیلم دارای دیالوگها بسیار جالب می باشد. شخصیتهای فیلم از همان ابتدای فیلم ساخته و پرداخته می گردند برای مثال جنرال باک تارجیدسون که مردی هوس باز می باشد در آغاز فیلم بهمراه منشی خود در تختخواب به بینندگان معرفی میگردد. (سکانسی که در نمایش تلوزیونی سانسور می گردد ) و یا روحیات روانی ژنرال جک ریپر همزمان با صدور فرمان حمله با درد دلهایی که با مندریکمی کند به مخاطب معرفی میگردد. نمی دانم دوستان آخرین بار این فیلم را کی دیده اند اما دیدن این فیلم آنهم درست در زمانی که کشور ما بخاطر درگیر بودن با مسائل سلاحهای هسته ای در جنگ اقتصادی می باشد دیدن مجدد این فیلم لطف دیگری دارد و در واقع پیامهای جدید دیگری از فیلم دریافت خواهیم کرد که من سعی میکنم به اغلب انها اشاره نمایم. از نکات جالب فیلم بازی هنرمندانه پیتر سلرز در سه نقش می باشد او با بازی در نقش رئیس جمهور آمریکا و دکتر استرنج لاو و کاپیتان مندریک قابلیتهای خود را به زیبایی تمام به رخ مخاطبین خود می کشد. تمام صحنه های فیلم در سه مکان مختلف اتفاق می افتد:

1 - اتاق جنگ : اتاق مخصوصی که در ساختمان پنتاگون می باشد. در این اتاق تمام مسئولین تراز اول ایالت متحده به رهبری رئیس جمهور تشکیل جلسه داده اند تا در خصوص جلوگیری از دستور خودسرانه ژنرال جک ریپر چاره اندیشی نمایند. در این جلسه دانشمندی بنام دکتر استرنج لاو نیز بعنوان مشاور حضور دارد. همچنین رئیس جمهور از سفیر شوروی نیز دعوت بعمل آورده است.

[تصویر: 14517433142.jpg]


2 - پایگاه هوایی ارتش ایالت آمریکا : شاید بتوان گفت بیشترین تحرکات فیلمبرداری در این محل انجام گردیده است . در این مکان علاوه بر جک ریپر افسر انگلیسی کاپیتان مندریک نیز حضور دارد. بعلت وجود حالت فوق العاده و اجرای عملیات پلان R  در واقع هرگونه ارتباط با این پایگاه قطع گردیده است و این موضوع کار را برای دستور توقف عملیات توسط رئیس جمهور مشکل نموده است. لذا رئیس جمهور دستور حمله به پایگاه و اشغال آنرا میدهد.


[تصویر: 14517433145.jpg]


3 - داخل کابین هواپیمای B52 : در داخل این کابین علاوه بر سرگرد کان که نقش فرماندهی را بعهده دارد سه افسر دیگر نیز حضور دارند. این جنگنده تنها هواپیما از بین 34 جنگده می باشد که عملیات را متوقف نمی نماید و بجای بازگشت به پایگاه یا نابودی ، عملیات را تا پایان انجام می دهد. آنها با ابتکار خود ارتفاع پرواز را کاهش میدهند تا از دید رادارها پنهان بمانند، به همین واسطه موفق می شود بمب هیدروژنی خود را رها بسازد.



شخصیت پردازی:



[تصویر: 14517433144.jpg]

از جک ریپر شروع می کنم. ژنرالی که عقده های درونی اش باعث بروز چنین جنگی میگردد. او در اغلب صحنه های فیلم مشغول کشیدن سیگار برگ است یک نماد ویژه در آمریکا و در طی مدتیکه جنگنده های آمریکای در آسمان هستند تا به اهداف خود برسند با مندریک مشغول درد دل کردن می باشد. او دستور پلان R را به جنگده های تحت فرمان خود صادر می نماید. در پلن آر ارتباط گیرنده های هواپیما ها قطع و روی فرکانسی قرار میگیرد که فقط خود او می تواند دستور لغو یا هر چیز دیگری را بدهد. به همین دلیل می باشد که رئیس جمهور دستور حمله به پایگاه هوایی خود را صادر می نماید.

اما این فرمانده ضمن آنکه عقاید خاص خود را دارد بسیار هم ترسو می باشد. زیرا او وقتی می بیند پایگاهش در حال سقوط است از کاپیتان مندریک سوال می کند آیا تاکنون شکنجه شده است ؟ زیرا او بشدت هراس دارد که پس از دستگیری بخاطر انجام عملیات جنگ طلبانه مورد شکنجه قرار بگیرد لذا به دستشویی می رود و اقدام به خود کشی میکند. حالات روحی و روانی آن دلالت بر آن دارد که معمولا کسانیکه آغازگر جنگ هستند تعادل روانی ندارند.



[تصویر: 14517438921.jpg]
رئیس جمهور کوبریک بسیار با احتیاط وارد این شخصیت می گردد زیرا هرچه باشد او رئیس جمهور آمریکاست و ممکن است بسیاری از مردم تحمل شوخی و طنز با او را نداشته باشند. او بوسیله این شخصیت حرفهای دلش را با جهانیان می زند. کوبریک در این فیلم به جهانیان می فهماند که رئیس جمهور آمریکا اشراف درستی بر بخشهای نظامی کشور خود ندارد. همچنین در این فیلم متوجه می شویم که افراد قدرتمند دیگری نیز در ایالت متحده هستند که به رئیس جمهور اعتقادی ندارند. او همچنین در مواقع بحرانی از گرفتن یک تصمیم مناسب عاجز است. در مجموع باید بگویم شخصیت رئیس جمهور نسبت به سایر شخصیتها کمی با کلاس ار وشیک پرداخته شده است. مضافا اینکه آثار تزلزل و سمبلیک بودن به لطف بازی زیبای سلر در چهره او کاملا نمایان است.


[تصویر: 14517438922.jpg]

ژنرال باک تارجیدسون : یک افسر ارشد با ویژگی خاص. او مرتبا در حال جویدن آدامس می باشد. گویی عقل درستی ندارد و این موضوع عمدا توسط کوبریک پرداخته می گردد. او در مقابل زنان نقطه ضعف دارد و اغلب مسائل مهم مملکتی را فدای غرایز شخصی خود می کند. به همه مشکوک است. برای او زنان مهمتر از مسائل نظامی کشور می باشند. او همچنین بسیار جنگ طلب می باشد. باک از عملیات خودسرانه ریپر حمایت می کند. فراموش نکنید وقتی صحبت از قدرت ماشین روز قیامت می شود او با چه لحن مشتاقانه ای می گوید : چه خوب میشد ما هم یکی از این دستگاهها داشته باشیم. او عاشق کشت و کشتار است.

بیاد آورید او با چه زیبائی عملکرد هواپیمای ب 52 را در اتاق جنگ تشریح میکند. در حالیکه دستانش را مانند هواپیما باز میکند با ذوق و شوق تمام ابراز میکند این هواپیماها قادرند آنچنان در ارتفاع پایین حرکت کنند که می توان در اگزوزهایش یه جوجه سرخ کرد و وقتی رئیس جمهور از او سوال می کند: شانس موفقیت هم داره؟  او آنچنان ذوق زده بود که با شادی مضاعف بیان می کند :معلومه که داره. و این در حالی بود که همه برای جلوگیری از راه اندازی ماشین روز قیامت در سدد متوقف کردن هواپیماها بودند.


[تصویر: 145174331410.jpg]
سفیر شوروی : او نمونه بارز یک کمونیست می باشد. خشن و کمی چاق. به شکم خود بسیار اهمیت می دهد. کشور خود را از آمریکا پیشرفته تر می داند. مانند اغلب هموطنان خود به همه چیز مشکوک است و در همه جا ضمن انجام وظایف خود سرکرم جاسوسی نیز می باشد. مظافا آنکه کوبریک سعی نموده او را کمی هم بی منطق معرفی کند. در بدترین شرایط هم او فقط به برتری کشور خود فکر می کند. در مجموع سفیر شوروی گویی واقعا سفیر شورویست. باید کوبریک را بخاطر چنین شخصیت پردازیهایی ستود.


[تصویر: 14517433148.jpg]
دکتر استرنج لاو : دانشمندی پیچیده . مردیکه تا دقیقه 51 فیلم ساکت به روی ویلچر خود در اتاق جنگ نشسته است و از این لحظه به بعد میشود محور گفتگوهای اتاق جنگ. در واقع کوبریک می خواهد بگوید در هرج و مرج های ناشی از جنگ دانشمندان نیز نقش دارند. او مدیریت عملیات پژوهشی را نیز بعهده دارد. نام قبلی او فدریک بوده اما وقتی تابعیت آمریکا می گیرد نامش را به استرنج لاو تغییر میدهد. بقول ژنرال باک تارجیدسون : آدم همونه ، فقط اسمش عوض شده. چقدر این دیالوگ معنادار و زیبا می باشد. حرکات غیر ارادی او بیانگر متفاوت بودن اوست.


[تصویر: 14517433149.jpg]
سرگرد کان و زیر دستانش : سرگردی که در طول مدت فیلم درون کابین بمب افکن B52  می باشد. یک آمریکایی به تمام معنا. آنها قبل از دریافت دستور نقشه آر در درون کابین مشغول سرگرم کردن خود هستند و آن به این معناست که اعضا ارتش آمریکا معمولا آدمهای خوش گذرانی هستند. زیرا یکنفر مشغول ورق بازی می باشد و دیگری مشغول دیدن عکسهای زنان نیمه برهنه مجلات و اغلب هم مشغول خوردن هستند. سرگرد کان به محض مطمئن شدن از دستور حمله هسته ای به شوروی یک کلاه( که مخصوص کابوی ها می باشد ) بر سر می گذارد. این کلاه سمبل گاوچرانها می باشد. آیا کوبریک می خواست بگوید آنها با گاوچرانها فرقی ندارند؟


[تصویر: 14517433147.jpg]


کاپیتان مندریک : افسر نیروی هوایی انگلیس با خلق و خو و دیسیپلین یک بریتانیایی اصیل. او نیز مانند برخی از کسانیکه در اتاق جنگ حضور دارند مخالف با جنگ و کشتار می باشد. او گویی نماینده جامعه انگیس می باشد و جالب آنست که گاهی با شیره مالیدن بر سر جک ریپر بسیار تلاش منماید تا رمز عبور تماس با بمب افکنها را از ریپر بگیرد تا به آنها دستور بازگشت دهد. واقعیت امر این است که نتوانستم به اهداف واقعی کوبریک برای حضور مندریک پی ببرم و بنظرم وجود او در پایگاه کمی به پیچیدگیهای فیلم می افزاید.


اما برگردیم به موضوع فیلم ، داشتن سلاحهای مرگبار اتمی از دیدگاه کوبریک در این فیلم یکی از بزرگترین کابوسهای بشری می باشد اما موضوع مهمتر جنگ بین دو ابر قدرت می باشد. اتحاد جماهیر شوروی ، ایالات متحده را تهدید میکند تا در صورت عدم بازگشت بمب افکنها ماشین روز قیامت خود را بکار می اندازد. اگر چه هر هواپیمای آمریکایی قادر است 50 مگاتن بمب هسته ای را با خود حمل کند اما ماشین روز قیامت قادر است هزاران مگاتن بمب هسته ای را یکجا منفجر نماید و ظرف ده ماه سطح کره زمین را مانند سطح کره ماه میکند و حیات را بروی کره زمین بمدت 93 سال غیر ممکن سازد.

کارگردان  در این فیلم می خواهد بگوید آنچه برای دولتمردان بی اهمیت است انسانهایی هستند که در سایر کشورها درحال زندگی کردن هستند. اما نکته جالبتر آنست که کوبریک 50 سال پیش به روی نکته ای پافشاری می کند که سالها بعد از ساخت فیلم تحقق پیدا می کند . دکتر استرنج لاو وقتی موضوع ماشین روز قیامت را از زبان سفیر شوروی میشنود بشدت بر او می تازد و به او می گوید:  چررررا مخفی نگه داشتید ؟ چررررا به تمام دنیا اطلاع ندادید ؟ چررررا؟ موضوعی که امروز گریبانگیر کشور ما نیز شده است و جهانیان می گویند چرا مراکز هسته ای خود را قبل از راه اندازی به جهان اعلام نکردید؟
فیلم بسیار هوشمندانه آغاز می گردد. سوختگیری دو هواپیما در آسمان برای بینندگان یعنی به رخ کشیدن پیشرفت تکنولوژی و ممکن جلوه دادن هر غیر ممکنی. در اتاق جنگ همه به هم مشکوک هستند . پیام دیگر فیلم اهمیت ندادن به جان میلیاردها انسان به روی کره زمین و مخرومیت آنها از حق حیات است: وقتی یکی از هواپیما بدلیل پرواز در ارتفاع پایین شانس موفقیت در بمباران را بدست می آورد موضوع بکار افتادن ماشین روز قیامت بسیار جدی می شود لذا دکتر استرنج لاو به رئیس جمهور پیشنهاد می دهد نمونه های انسانی را از بین مردم انتخاب و آنها را به تونل های عمیق معادن انتقال دهید زیرا امواج رادیو اکتیو قادر نیست به آنجا که هزاران پا عمق دارد نفوذ کند. چه کسانی باید انتخاب شوند؟

جواب این سوال را نیز دکتر استرنج لاو میدهد. جوانان و انسانهای با هوش و قدرتمند ( همان ایده نازیها در آلمان) و در ادامه نیز برای قانع کردن افراد در اتاق جنگ می افزاید که سیاستمداران و دولتمردان نیز باید برای حفظ نظم همراه آنها به تونلهای عمیق بروند و درست در همین زمان دستش را بمنزله هایل هیتلر به بالا می برد.  بعبارتی جان میلیونها انسان دیگر اهمیت ندارد و در آن لحظه بحرانی همه فقط بفکر خودشان هستند. او پیشنهاد میدهد به نسبت هر مرد ده زن انتخاب گردد تا فرایند تولید مثل مجدد سریعتر صورت پذیرد. موضوعی که به مزاج جنرال باک تارجیسون بسیار خوش می آید.

این فیلم نمونه های زیبایی از تفکرات احمقانه جنگ طلبی و عوارض ناشی از آن را به نمایش می گذارد. در اتاق جنگ هنوز بحث نجات گونه های بشری داغ است اما آمریکائیان حتی در چنین لحظه های بحرانی نیز نگران سبقت رقیب خود می باشد و می ترسند مبادا روسها نیز تونلهایی را برای خود درست کرده باشند و چند بمب هسته ای با خود به آنجا ببرند و صد سال بعد که کره زمین مجددا شرایط حیات پیدا می کند آنها زودتر از آمریکائیها از تونل بیرون بیایند و با این بمبها توازن برتری آمریکائی ها را برهم بزنند. نهایتا وقتی در خصوص این پیشنهادها بحث و تبادل نظر صورت میپذیرد سکانس پایانی فیلم به نمایش در می آید. دکتر استرنج لاو از روی صندلی خود برمی خیزد و می گوید : قربان من نقشه ای دارم بیائید خیال خودمون را راحت بکنیم و سپس تصاویری از انفجارهای هسته ای به نمایش در می آید و مخاطب بخوبی در می یابد خیال راحت از نظر ساکنین اتاق جنگ یعنی چی. در خصوص سکانس معروف رها سازی بمب و سقوط کاپیتان کان در حالیکه مانند گاوچرانها سوار بر بمب است و کلاه خود راتکان میدهد توضیحی نمی دهم زیرا اغلب کسانیکه در چند خط این فیلم را نقد کرده اند مانند کسانیکه به کشف بزرگی رسیده اند فقط به این سکانس اشاره نموده اند.



[تصویر: 14517438926.jpg]     [تصویر: 14517438928.jpg]
دوبله فیلم

فیلم دارای دوبله بسیار زیبایی می باشد که متاسفانه هرچه جستجو نمودم دیدم دوستان در کافه کمتر به آن پرداخته اند. همانطور که پیش تر نیز عرض نمودم پیتر سلرز در این فیلم در سه نقش کاملا متفاوت ظاهر میگردد بطوریکه مخاطبین عادی کمتر می توانند به این باور برسند که این سه نفر در واقع یکنفر می باشد. این موضوع در دوبله فیلم نیز کاملا صدق می نماید. در دوبله نیز یکنفر با تیپ سازی بینظیرش بجای هر سه شخصیت پیتر سلرز گویندگی میکند و قطعا مخاطبینی که با دوبله و گویندگان فیلم آشنایی ندارند هرگز نمی توانند باور کنند که در واقع هر سه گوینده نقشهای پیتر سلرز یکنفر می باشد. فکر می کنم نیازی نباشد که برای دوستان توضیح دهم که تنها گوینده بزرگی که می توانست به این زیبایی تیپ سازی نماید و بگونه ای گویندگی نماید که هر سه تیپ کاملا از یکدیگر متمایز  باشند کسی نیست جز استاد بی همتای دوبله منوچهر اسماعیلی.

استاد با گویندگی بجای مندریک از صدایی استفاده می کند که پیش از آن نیز در انیمیشن رابین هود بجای مستر هیس استفاده نموده است. البته مخاطبین هرگز بدلیل آنکه در حال تماشای یک فیلم می باشند متوجه چنین تشابهی نمی گردند. اما انتخاب این تیب کاملا با نوع چهره مندریک با آن سبیل جالبش مطابقت دارد. منوچهر اسماعیلی برای گویندگی بجای رئیس جمهور از صدای تقریبا عادی خود استفاده کرده است. اما تحریرهای زیبایی که به صدای خود داده اند کاملا شخص رئیس جمهور را به نوعی جذاب نموده است. شخصا وقتی او مشغول مکالمه با نخست وزیر شوروی می باشد از نحوه گویش او بسیار لذت بردم. استاد بخوبی دریافته است که این گفتگو باید به نوعی باشد که گویی رئیس جمهور می خواهد (با عرض معذرت ) نخست وزیر شوروی را خر کند . نخست وزیر شوروی وقتی  رئیس جمهور او را از حمله احمقانه نیروی هوایی به خاک شوروی آگاه می کند ناگهان بر می تابد.

رئیس جمهور می گوید : بذار حرفمو تموم کنم دیمیتری ..... بذار حرفمو تموم کنم دیمیتری ..... فکر میکنی خود من چه احساسی دارم دیمیتری ..... دیمیتری ..... فکر میکنی چرا بهت تلفن کردم که فقط بهت بگم سلام !!! ....  البته که از صحبت کردن با تو خوشم میاد .... البته که دلم میخواد بگم سلام .... گوش کن دیمیتری ........  دیمیتری منم متاسفم ....... واقعا متاسفم .... بله تو از من متاسف تری ولی منم متاسفم ... .. من همونقدر متاسفم که تو متاسفی دیمیتری ... نگو که تو از من متاسفتری چون منم میتونم همونقدر متاسف باشم که تو هستی .... پس هردومون متاسفیم .. خوبه.. خــــوبه  ، استاد آنقدر زیبا این مکالمه را گویندگی میکند که مخاطب بدون آنکه دیمیتری را ببیند و یا صدایش را بشنود ، صدا و تصویر و حرکاتش را در ذهن خود تداعی می کند ، آیا هنری از این والاتر وجود دارد؟. ( ایکاش میشد چگونگی ادای این گفتگو را مانند نت های موسیقی نوشت تا دوستانیکه زیاد با دوبله آشنا نیستند ، چگونگی بیان این جملات و تحریرهای زیبای کلام این استاد بزرگ را در قالب این نوشتار درک کنند)

[تصویر: 14517438923.jpg]



اما اوج تبحر استاد باز می گردد به گویندگی بجای شخصیت نسبتا پیچیده دکتر استرنج لاو ، دانشمند علیلی که روی ویلچر می نشیند و گاها حرکات غیر عادی دارد. دکتر استرنج لاو به گونه ای صحبت می کند که گویی دندانهایش بهم چسبیده اند و بسختی برای سخن گفتن فکهایش از یکدیگر فاصله میگیرد. طبیعی می باشد که چنین شخصی هرگز نمی تواند مانند افراد عادی به نرمی و ملایمت صحبت کند. لحظه ای دندانهای خود را روی هم بگذارید و سعی کنید صحبت کنید تا متوجه گفته بنده گردید. استاد بخوبی دریافته بود که گویندگی بجای استرنج لاو به مراتب سخت تر و البته مهم تر از گویندگی بجای دو شخصیت دیگر است. او با تکرار حرف (ر ) هنگام گویندگی بجای استرنج لاو به زیبایی دوبله این فیلم می افزاید. بیاد آورید که او به چه زیبایی این دیالوگ را بیان می نمود :آقای رررئیس جمهورررررر ......

پس از منوچهر اسماعیلی که نقش محوری در دوبله این فیلم دارد صادق ماهروی فقید با گویندگی بجای جورج سی اسکات در نقش ژنرال باک تارجیدسون به زیبائیهای این فیلم می افزاید. صدای او کاملا به روی چهره و اداهای این شخصیت که اغلب مشغول جویدن آدامس نیز می باشد می نشیند. ناصر نظامی نیز بسیار عالی و جدی بجای جک ریپر گویندگی می کند. استاد احمد رسول زاده نیز ضمن مدیریت دوبلاژ این فیلم خود هم وظیفه گویندگی بجای یکی از سربازان و یکی از سران اتاق جنگ را بعهده میگیرد و هم راوی فیلم می گردد. در خصوص گویندگی شهروز ملک آرایی نیز بجای سفیر شوروی نیاز به هیچگونه تعریف و تمجید ندارد ، زیرا او اصولا به کار خود بسیار مسلط می باشد و صدای دلنشینش  به هر فیلمی اعتبار می دهد . عباس نباتی نیز با آن صدای منحصر بفردش که یادآور انیمیشنهای زیبای دهه شصت می باشد با صدای شیک خود بجای یکی از افسران کاپیتان کان نیاز به تعریف ندارد. در مجموع دوبله در این فیلم به جذابیتهای آن می افزاید.

در پایان نیز جای دارد به بازی روان و زیبای جورج سی اسکات نیز اشاره ای داشته باشم که متاسفانه در سایه بازی هنرمندانه پیتر سلرز قرار میگیرد. رفتارها و حرکات او بسیار هنرمندانه و زیبا می باشد. همچنین گیلبرت تیلر با دوربین خود در خلق تصاویر زیبا بویژه پروازهای بمب افکن ها به زیبایی های این فیلم می افزاید. کوبریک فیلم را بر اساس نوشته ای از پیتر جرج بنام وضعیت قرمز می سازد.       

[تصویر: 14517438924.jpg]    [تصویر: 14517438925.jpg]


پی نویس : بسیار کوچک بودم که این فیلم را از برای اولین بار از تلویزیون دیدم. آنروز نه می دانستم نام این فیلم چیست و نه میدانستم کوبریک چه کسی هست ؟ اما سه سکانس آن کاملا در ذهنم ماندگار گردید و وقتی بعدها که فیلم را مجددا دیدم تازه فهمیدم آنروز در حال مشاهده چه اثر بزرگی بوده ام. سکانس درگیری باک با سفیر شوروی و در آوردن دوربین جاسوسی از جیب او در اتاق جنگ و سکانس شلیک به دستگاه خودکار خرید نوشابه کوکا کولا توسط آن سرباز برای دسترسی به پول خرد جهت تلفن مندریک به رئیس جمهور و سکانی سقوط کان در حالیکه مانند گاوچرانها روی بمب سوار بود و کلاه خود را تکان میداد. اما از این وحشتناکتر ترس از ماشین روز قیامت بود. اعتراف می کنم در کودکی تا مدتها تحت تاثیر این ماشین بودم و احساس میکردم شوروی هر لحظه امکان دارد این ماشین را بکار بیاندازد. بویژه آنکه او همسایه شمالی کشور ما بود. اغلب اوقات در خانه ، بویژه در زیر زمین در حال جستجو برای یک جای ایمن برای نجات از روز مبادا بودم و عجیب آنکه هیچکس نبود تا برایم توضیح دهد این فقط یک فیلم بود. امیدوارم به بروبیکر نخندید اما از کسیکه  هر وقت پدرم می خواست باطریهای رادیوی خانه را عوض کند، کنجکاوانه به دنبال آدمهای کوچولوی گوینده در رادیو بود نباید توقع عدم ترس از ماشین روز قیامت را داشته باشید.!!!!!



[تصویر: 14517438929.jpg]     [تصویر: 14517438927.jpg]

نکته : بسیار دوست داشتم در خصوص این فیلم بیشتر بنویسم. در نشستی که انجمن سینمای کلاسیک در مهر ماه امسال با جناب فراستی در کافه راندوو داشت ایشان این فیلم را یکی از بهترین فیلمهای کوبریک نامید. همچنین توضیخات من و منصور در باب دوبله این فیلم برای ایشان بسیار جالب بود. اما بدلیل نداشتن وقت کافی بخاطر انتقال سایر پستهای فیلمهای ضد آمریکایی این موضوع را به وقت دیگری موکول می نمائیم.

 
۱۲-۱۰-۱۳۹۴ ۰۶:۰۲ عصر
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: آمریکا علیه آمریکا - بررسی فیلمهای ضد آمریکایی - برو بیکر - ۱۲-۱۰-۱۳۹۴ ۰۶:۰۲ عصر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

شبکه های اجتماعیدرباره مادوستان ما
   
 
تمامی حقوق محصولات و امکانات این سایت برای سینما کلاسیک محفوظ است
وهرگونه کپی برداری و سو استفاده پیگرد قانونی دارد

پشتیبانی توسط : گروه سایت سازان برتر
MyBB © MyBB Group
دانلود آهنگ جدید
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی