وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله
نام کاربری:  
رمز عبور:     



کلمات کلیدی: تحریف, در, دوبله,
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تحریف در دوبله
نویسنده پیام
بنیانگذار و مدیرکل انجمنها
*******



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:181
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه
دلنوشته من
شماره کاربری : 2
ارسال: #7
RE: تحریف در دوبله
[تصویر: 1470552335981.jpg]

یکی از گویندگان نامی ایران که همواره به تحریف در دوبله متهم گردیده ، مرحوم ایرج دوستدار است. ایرج دوستدار یکی از غولهای تاریخ دوبلاژ ایران چه در عرصه مدیریت دوبلاژ فیلم (که چه بسیار  فیلمهای بزرگ و سترگی از تاریخ سینما بدست با کفایت او دوبله شد) ، چه به لحاظ تربیت شاگردانی بسیار ( که بسیاری از بزرگان حال حاضر دوبله ایران که خود از اساتید گویندگی و مدیریت دوبلاژند از شاگردان او هستند) ، چه به لحاظ گویندگی ( که خود وی در تکنیک و تسلط در گویندگی از نام آوران این عرصه بود ) و چه به لحاظ مولف بودن و نوآوری در این حرفه بوده است که رد پایش را هرکجای دوبله ایران واکاوی کنید ردی از او خواهید دید. تاثیر او و گویندگیهایش بر دوبله ایران و حتی بر سایر گویندگان و همچنین فروش فیلمهایی که دوبله میکرد غیرقابل انکار است. تاریخ دوبلاژ ایران کمتر گوینده و مدیر دوبلاژی را بیاد دارد که دارای چنین عملکردی فوق العاده در تمام بخشهای کاری خود باشد. او آنچنان نزد اکثر همکاران و شاگردانش محبوبیت داشت که بعنوان مثال منوچهر نوذری ، نام فرزندش را بیاد او ، ایرج گذاشت. ایرج دوستدار چنان غرق در دوبله شده که حتی خانواده و نزدیکان خود را نیز به نوعی به این وادی کشاند. از برادرانش (کاووس و  فریبرز) بگیرید تا همسرش (جهانتاب ترابی تهرانی)... یکی از علل موفقیت ایرج در دوبله که تا اوج خود را رساند حضور او در عرصه بازیگری تئاتر (پیش از حضور در دوبله ) بوده است. اصولا گویندگانی که کنار دوبله یا پیش از ورود به عرصه گویندگی دستی در تئاتر و بازیگری هم داشتند بعدها از نوابغ این عرصه شدند و این مهم ، نشان از این واقعیت است که دوبله فیلم قرابت عجیبی با بازیگری دارد و گوینده ای که خود بازی میداند بسیار موفقتر از کسانی است که فقط ادای بازی را پیشه خود کرده اند و هرگز رنگ صحنه و سن را ندیده اند. درست مانند کشتی گیری که از زورخانه پا به کشتی میگذارد و کشتی گیری که هرگز با زورخانه و معارف تن و روح سازش آشنا نیست.

اما آنچه ایرج را در بخش دیگری از عالم دوبله شهره آفاق کرد اضافه گوئیها ، پس گردنی گوئیها ، مزه پرانیها و تیکه اندازیهایش بود که بنام تحریف در دوبله از آن یاد میکنیم و جالب اینکه شکل گویش او مورد تقلید بسیاری از گویندگان (چه همزمان با وی و چه پس از او) مورد تقلید قرار گرفت. تقلیدهائی که در بهترین شکل ممکن ، جلیلوند از او کرد هرگز بپای ایرج نرسید و راز استعداد ایرج در خلق بداهه ها را کسی درنیافت تا حتی بتواند از اینگونه گویش ها تقلیدی درست انجام دهد. اما راز این بوغ براستی در چه بود؟ دوستدار در هر شکل انسانی خودساخته و آشنا با فرهنگ ایرانی و با سواد بود. نوع سخن گوئی او با لاتهای خیابانی که هرچیز و همه چیز را در دهان بلغور میکردند توفیر داشت. دوستدار علاوه بر تطبیق یا سینک عادی در دوبله ، به نوعی در تطبیق فرهنگ ایران با فرهنگ جوامع دیگر دست داشت که کمتر به چشم آمده است. زبان انگلیسی هرگز با زبان فارسی منطبق نیست. چه در فرهنگ مردمانش و چه در لحن ها و بیان احساسات کلامی.

بطور مثال خود ایرج در شماره 148 ماهنامه فیلم پرده از برخی دقتهایش در یک مقاله انتقادی برمیدارد. به بخشی از گفتار او در اینخصوص توجه کنید:

مصاحبه کننده محترم در شماره 145 بامن صحبتی در مورد تحریف در دوبله کرد و به نظر میرسید که قانع نشده باشد. ببینید کم و زیاد کردن با تحریف فرق دارد. مثالی میزنم. به این جمله توجه فرمائید:  one of these days i will kill you برگردان دقیق این جمله چنین است که " من یکی از این روزها تو را خواهم کشت" سوال اینجاست که آیا باید این جمله در دوبله درست و بی کم کاست عین خودش ترجمه و گفته شود؟ آن وقت سوالی که پیش می آید اینست که منظور از "یکی از این روزها" کدام روز است؟ :  جمعه ؟ یکشنبه ؟ پنجشنبه ؟و از طرف دیگر منظور از مشخص کردن کلمه اشاره ی " این" چیست؟ آیا روزها مانند شی در مقایل دیدگان شما به صف ایستاده اند و شما مشغول جدا کردن و مشخص کردن آنهائید؟ آیا منظور این نیست که : " بالاخره می کشمت"؟ یا " ازر دست من جان سالم بدر نمی بری"؟ یا هرجمله ای با این مفهوم که در مقام تهدید باشد؟ ... آیا این تغییر عدم امانت داری است؟ به عبارت why not توجه کنید. این یعنی " چرا که نه" مثلا شما به دوست خود می گویید امشب به خانه ما می آیی؟ و او میگوید "چراکه نه". چنین اصطلاحی ما در فارسی نداریم و مختص زبان بیگانه است. مفهوم دقیق و منظور گوینده در این جمله به زبان فارسی آنست که "معلوم است که می آیم" یا " مسلما می آیم" . آیا این تغییر تحریف است؟ یا در جمله "اعصابم را خرد نکن" که از دهان یک کابوی خارج میشود چه اشکالی دارد بگوئیم " اعصابم را خط خطی نکن"؟ از این نمونه ها بسیار داریم و من سعی کردم به زبان سلیس فارسی آنها را بیان کنم...

در بخش بعد به ادامه صحبتهای ایرج دوستدار و پس از آن تحلیل یکی از فیلمهایی که آن مرحوم بجای جان وین صحبت کرد (دلیجان آتش) بعنوان نمونه ای بیادماندنی از کارهایش و ذکر اکثر تکیه کلامهای او بجای جان وین اشاره خواهیم کرد

[تصویر: 1470552229451.jpg]

 ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پیش از این من در سایت قبلی در اینخصوص مطلبی نوشتم که آنرا در همین جا مجددا می آورم تا به کاملتر شدن بحث گویندگیهای مرحوم دوستدار بجای جان وین کمک شود

اريو ميچل موريسون که بعدها به جان وین معروف شد در 1907 بدینا آمد و 1979 درگذشت. وی در نزدیک به 200 فیلم ظاهر شد که بخش عمده آنها وسترن است. وین علیرغم حضور در این تعداد فیلم، صرفا در فیلم گمنامی بنام سنگریزه واقعی (ده سال پیش از مرگ) موفق به دریافت جایزه اسکار شد و هرچند اسکار افتخاری نیز از طرف آکادمی اسکار به او تعلق گرفت اما آنچه او را در غرب شهره عام عام و خاص کرد جوایز سینمائی اش نبود.آنچه جان وین را شهره غرب کرد هیبت نمادین او بعنوان اسطوره غرب (یا بهتر است بگوئیم آنچه غرب آنرا ارزش میداند) قدرت است.قدرت و هیبت و زور و تسلط و سربودن از دیگران ارزشهائی است که غرب می پسندد و همواره در پی کسب آن بوده و می بینید که در طول چند صد سال اخیر (که از عمر غرب در برابر عمر چند هزار ساله شرق میگذرد) بدان نیز دست یافته است و هراس از بازگشت قدرت شرق تنها عاملی است که میتواند این ارزش را به چالش کشد. نابودی آثار شرق ، تئوری توطئه در شرق ، تروریسم و همچنین چسبانیدن انگ بدی و زشتی به شرق و گاه به یغما بردن اصالت قهرمانان شرق و تبدیل آنها به قهرمانان غرب سرلوحه اقدامات غرب در این ارزش آفرینی برای خود بوده و هست.

[تصویر: 1470553652631.jpg]

جان وین در این گیرودار با دنیائی که خود و دیگران در سینما برایش ساختند تمام نشانه های این ارزشمندی را یکجا به ودیعه داشت. او هم در روی صحنه و هم پشت صحنه سینما نماد کل غرب بود. در پرده سینما یکه سوار دشتهای پست و مرتفع بود و هیچ کس را یارای مقابله با او نبود. هرچه میخواست میکرد و همگان برای بقای خود به او نیازمند بودند. او نماد خیر بود و هماره بر شر فائق. او هم در ظاهر تنومد و جذاب بود و هم در باطن. صدایش ، حرکاتش ، تیرانداختنش ، تفنگش ، اسب سواری اش ، حتی مردنش همه و همه در ذهن هر غربی همچون فسانه و اسطوره بود. سینمای وسترن بازیگران زیادی را بخود دید اما هیچکدام (از کرک داگلاس و هنری فوندا و گری کوپر و راندولف اسکات و جیمز استوارت و کلینت ایستوود بگیرید تا پل نیومن و برت لنکستر و کوین کاستنر و رابرت ردفورد و استیو مک کوئین) هیچدام به اندازه جان وین در دنیای سینمای وسترن ، یک غربی را تا اعماق جان سیراب نکردند. او یگانه مرد دنیای کل وسترن و نمادی از برازندگی و اعجاب در این گونه سینمائی بوده و هست.اما آنچه مورد بحث ماست گوینده این بازیگر در ایران است.

ایرج دوستدار در سال 1309 در قزوین بدنیا آمد و در سال 1375 درگذشت. خانواده دوستدار خانواده ای هنرمند بوده است. دو برادر دیگر ایرج یعنی کاووس و فریبرز از گویندگان نامی تاریخ دوبله هستند و بخصوص کاووس با صدائی آسمانی جایگاه ويژه ای در نزد علاقمندان به هنر دوبله و صداپیشگی دارد که متاسفانه در جوانی رخت از جهان بربست. همسر ایرج دوستدار ، خانم جهانتاب ترابی تهرانی نیز از گویندگان قدیمی دهه 30 فیلم در ایران بود که در همان زمان حرفه دوبله را (پس از 2 سال فعالیت) رها و به کار پزشکی داروسازی که تخصص وی بود روی آورد و در حال حاضر صاحب یک داروخانه در خیابان انقلاب است ( درست مانند خانم سیمین دخت احساسی که پس از انقلاب دوبله را رها و به کار پزشکی – آسیب شناسی بالینی -  روی آورد و در حال حاضر ریاست یک آزمایشگاه پزشکی را در کارگر شمالی تهران عهده دار است) . ایرج ، پس از انقلاب بخاطر عقاید مذهبی و بعضا عقاید سیا سی خود گوشه انزوا گزید و حتی با وجود مهاجرت فریبرز به خارج از کشور ، با عرق وطنی و ملی و روحیات ایران دوستی خود در ایران ماند و بعدها مجددا در دوبله فیلمها و سریالها ظاهر شد.

وی فعالیتهای هنری خود را با بازی در تئاتر در اوایل دهه 20 آغاز کرد. برخی از نمایشهائی که او در آنها حضور داشت عبارتند از رستم و سهراب ، نقابداران ، نادرشاه و در راه شیطان . در سال 1331 او فیلم هم ساخت. ملانصرالدین را با حضور خود و برادرش کاووس روی پرده برد.ایرج دوستدار از گویندگان و مدیران دوبله قهار تاریخ دوبلاژ ایران و از اولین های این حرفه است.او توسط امیرحسین حامی (از صدابرداران نامی سینمای ایران) و کنعان کیانی (گوینده بزرگ رلهای کمدی) با فیلم برف روی پا (مرا ببخش) با مدیریت عطاالله زاهد در سال 1324 وارد عرصه گویندگی شد.این فیلم در واقع اولین فیلم دوبله در ایران بود و دوستدار در آن حضور داشت . بنقل از خودش علت حضورش در دوبله، گویندگی بجای خود در برخی از فیلمهائی بود که در آنها بازی میکرد. فیلمهائی چون یاغی ، یک نگاه ، دختری از شیراز ، مراد ، دزدان معدن ، خون و شرف .  او در فیلمهای زیادی گویندگی کرد. بجای بازیگرانی چون باد اسپنسر (در فیلمهائی چون ارتش 8 نفره ، دزد دریائی  سرخپوش ، گروه مرگبار و ... ) ، رابرت میچم (در خدا میداند آقای آلیسون - دوبله اول ، آقای موسی ،خشم خدا ، 5 ورق سرنوشت و  ...) ، ویکتور ماتیور (سامسون و دليله – دوبله اول) ، ارنست بورگناین (وایکینگ ها – دوبله دوم) ، وان هفلين (شین – دوبله اول) ، آکیم تامیروف (ماجراهای شگفت انگیز مارکوپولو ) ، برایان کیت (نوادا اسمیت) ، لی.ج. کاپ (چگونه غرب تسخیر شد) ، رکس اینگرم (دزد بغداد – دوبله دوم) ، چارلتون هستون ( ده فرمان – هردو دوبله) ، ادی کنستانتین (مجموعه فیلمهای کمدی) و ... همچنين در برخی فیلمها و سریالهای ایرانی مانند : محمدعلی فردین (جبارسرجوخه فراری – دوبله اول) ، فرهاد خان محمدی (سریال کاراگاه) ، فتحعلی اویسی (هی جو) ، منوچهر حامدی (عروسی خون) ، جهانگیر فروهر (سریال امام علی) ، داود رشیدی (سریال تنهاترین سردار) ، فاضل اجبوری ( سریال روزی روزگاری) ، رضا فاضلی (جنوبی)  و ...

ایرج دوستدار مدیر دوبلاژ بسیاری از فیلمهای بزرگ تاریخ سینماست که عمدتا دیگر مدیران دوبلاژ بخاطر حسادتها و بعضا رقابتها ، فیلمهائی که وی دوبله کرده بود را مجددا دوبله کردند. از مشهورترین فیلمهائی که وی مدیریت دوبلاژ آنها را بر عهده داشت و بعضا در آنها خود نیز هنرنمائی میکرد عبارتند از : دیکتاتور بزرگ (دوبله اول) ، افسانه گمشدگان (هر دو دوبله) ، یکشنبه ها هرگز ، لج و لجبازی ، سلیمان و ملکه صبا (دوبله اول) ، آپارتمان ، محبوب زنها ، دعوت به تیراندازی ، ایرما خوشگله ، سامسون و دلیله (دوبله اول) ، سرگیجه ، ژودیت ، تازه چه خبر پوسی کت ، داستان وست ساید ، ده فرمان (هر دو دوبله) ، بعضی ها داغشو دوست دارن ، بکت ، جدال در اوکی کورال(دوبله اول) ، زن اونجوری ، طبلهای جنگ ، هفت دلاور (دوبله اول) ، فرار بزرگ (دوبله اول) ، روانی ، جاده هاله لویا ، طوفان و ... وی مدیریت دوبله را با فیلم ماجرای مونت کارلو و گویندگی بجای ویتوریو دسیکا در سال 1337 شروع کرد و تا سال 1357 ادامه داشت. پس از انقلاب مجددا در سال 1367با فیلم در مسیرتند باد فعالیت خود را پی گرفت. اکثر فیلمهای جری لوئیس را ایرج دوستدار مدیریت دوبله کرد. وی (در کنار هوشنگ لطیف پور) در آغاز و در سه یا چهار فیلم از کاوس برای گویندگی بجای جری لوئیس استفاده کرد و پس از بهره گیری از یکی دو نفر دیگر در نهایت حمید قنبری را برای این نقش تثبیت کرد.آنچه ایرج دوستدار را در جائی فرای سایر گویندگان قرار میدهد گویندگی یا مدیریت ایشان نیست چراکه دیگران هم کمابیش چنین قابلیتهایی داشتند.

ایرج دوستدار با جان وین شهره شهر شد. صدای ایرج آنچنان با هیکل و منش و خصلت و مرام جان وین درهم آمیخت که وقتی وین مردم او را با این صدا می شنیدند گویی جان وین یک جاهل ایرانی است که در غرب هنرپیشگی میکند. قهرمان غرب وقتی از صافی ایراج میگذشت تبدیل به قهرمان شرق میشد. محمدعلی زرندی از یک دلقک بنام نورمن ویزدم (که در سینمای ملل جایگاه خاصی ندارد) یک هنرپیشه محبوب در ایران ساخت ، حمید قنبری با تمام شیرین کاریهایش بجای جری لوئیس صرفا او را در حد و اندازه های خودش برای بیننده ایرانی نگه داشت ، خسرو خسروشاهی و عزت الله مقبلی صدای آلن دلون  و الیور هاردی را مطابق با چهره و ظاهر آنها برای فارسی زبانان الک کردند و دیگرانی که هرکدام با نبوغ خود جلائی خاص به بازیگر دادند و در واقع بازی بازیگر را با آواهای بی همانند خود (در کنار شکوه مهارت و فن) به کرانه های اوج بردند ، اما ایرج دوستدار در این گیرودار چیز دیگریست و یک سروگردن از دیگران سرتر.

[تصویر: 1470553652782.jpg]

از همان آغاز (همزمان با دوله فیلمهای جان وین) ، وقتی وی فیلم دیکتارتور بزرگ را دوبله کرد و مجید محسنی را بجای چارلی چاپلین گذاشت بینندگان آواز چرخ چرخ عباسی را با صدای محسنی از دهان چاپلین شنیدند! شاید آنروزها کسی باور نداشت که یک پدیده در دوبله ایران درحال تولد است که سالها بعد گونه ای با نام پس گردنی را بشکلی استادانه در فیلمها رواج خواهد داد. وقتی بعنوان مدیر دوبلاژ در فیلمی به نوذری گفت بجای هاکل بری فین بگو اتول خان رشتی تا به زعم خود منش و شخصیت بری فین را با ایرانیزه کردنش به رخ تماشاگر ایرانی کشد منتقدین باید میدانستند که یک مولف جدید در دوبله در حال سربرون آوردن از تخم هنری دوبله است.حکایت دوبله هایش بجای جان وین حکایتی شنیدنی است. مرحوم نصرت الله محتشم (همسر ژاله علو) با آن صدای پرطنین در اولین فیلمی که از جان وین وارد ایران شد (فاتح) صحبت کرده بود. برادران اخوان با وارد کردن فیلمی دیگر از وین با عنوان افسانه گم شدگان با وساطت ایرج دوستدار از محتشم خواستند که در این فیلم نیز گویندگی کند. به دلیل استقبال بینندگان از فاتح و صدای محتشم ، وی درخواست چک 5 هزار تومانی میکند که مبلغ قابل توجهی است. اخوان ها امتناع میکنند و کار را به خود دوستدار محول میکنند. وی شخصا وارد گود میشود و با بهره گیری از گویندگانی چون مهین معاونزاده (بجای سوفیا لورن) و حمید (بجای روسانو براتسی) خود شخصا بجای جان وین می نشیند. خودش میگوید وقتی در صحنه ورد وین به هتل خطاب به براتسی گفتم : آقابرنارد ... کجائی ناکس؟ تمام عوامل صدابرداری فیلم از خنده روده بُر شده بودند و همگان درخواست ادامه کار را با چنین شیوه ای دادند. میگوید وقتی فیلم دوبله شد و به سینما رفتم صدای خنده تماشاگران یک لحظه قطع نمیشد و کار اکران این فیلم در 2 سینما پیگیری شد...

[تصویر: 1470553845291.jpg]

همین اقبال عمومی از طرف مردم و واردکنندگان فیلم ، دوستدار را بر ادامه کار با چنان اسلوبی راغب تر کرد.منتقدین و به اصطلاح روشنفکران سینمای ایران همواره از ایرج دوستدار بعنوان مولف و مبدع دیالوگهای پس گردنی گلگی داشته و دارند. او در سال 1372 در دو شماره از ماهنامه فیلم درخصوص عملکرد خود در اینخصوص دفاع و با قطعیت تمام گفت : اگر جان وین دوباره سرازخاک بردارد و قرار باشد من جای او صحبت کنم بجان شما و خودم و پنج فرزندم به همان شکل خواهم گفت.کسانی که دوبله های ایرج دوستدار بجای جان وین را دیده اند بخوبی میدانند که :

1- او هرگز در فیلمها تحریفی بوجود نیاورد. کسانی که دوبله های او را تحریف مینامند نه تعریف درست تحریف را میدانند و نه بر کار ایرج آگاهند. در تحریف فیلم داستان یا بخشی از داستان و یا نسبت و هدف افراد بطور کل تغییر و به شکل دیگری بیان میشود. درست مثل اینکه در دو دوبله بعد از ظهر سگی (بعد از ظهر نحس) هدف سارق بانک (آل پاچینو) در دوبله عوض میشود. پاچینو برای تامین هزینه عمل جراحی دوست دوجنسه خود دست به سرقت میزند و این حقیقت در دوبله اول بخوبی و حتی با صدای دورگه و زنانه دوست به ظاهر مردش مشخص است اما در دوبله دوم تنگدستی و فقر وی عامل دزدی واگویه میشود و دوست دوجنسه صدائی کاملا مردانه دارد. این یک تحریف نابخشودنی است. خسروشاهی را (بعنوان مدیر دوبلاژ و گوینده این فیلم) نباید بخاطر دوبله جدید بخشید. کسانی که دائما بر بوغ و کرنا میکنند که دوستدار سینما را با مزه پرانیهایش تحریف کرد کجایند تا درخصوص چنین تک فیلمهائی که کل بداهه گوئیهای دوستدار به گرد یک تغییر کلی دوبله مثلا این فیلم نمیرسد اعلام نظر کنند و خسروشاهی را و سابقه هنری وی را زیر سوال برند. و مدیران دوبله دیگر که هریک به نوعی در فهرست کارهای خود بعضا چنین افتخاراتی! را به یادگار گذاشته اند اما هرگز کسی آنها را بازخواست نکرده است. از داستان سیاوش (با تغییری کل دیالوگها) بگیرید تا همین ترانسفورمز 4 که شب چهارشنبه سوری امسال پخش شد و دوست پسر و دختر به هم دخترم و پسرم میگفتند

2- ایرج دوستدار با آشنائی کامل به بازیگری در عرصه تئاتر و سینما ، همچنین به پشتوانه تحصیلات دانشگاهی خود (که البته آنرا نیمه کاره رها کرده بود) و همچنین با آشنائی کامل با فرهنگ و فولکلور مردم (بخصوص عوام) و آشنائی با ادبیات ایران و تا حدی غرب، گویشی را در دهان جان وین گذاشت که یک گویش کاملا غربی را به موازات حرکات ، میمیک صورت و چالشهای این بازیگر در تک تک صحنه ها (با ملاحظات خاص همان صحنه) به یک گویش کاملا ایرانی تبدیل میکرد. گاه به نظر میرسد وی فی البداهه و بدون هیچ ترجمه و کاغذی جای جان وین حرف میزند.
درواقع جان وین روی صحنه یک بهانه بود تا شاهد بازی ایرج دوستدار (صرفا در حد صدا) در فیلم باشیم. او خود یک بازیگر تمام عیار بود که هم بازی میدانست ، هم کارگردانی ، هم دوبله و هم خواسته یک بیننده عامی را. او میدانست که عشاق واقعی سینما عوام الناسند و نه منتقدین. منتقدین ادای علاقه به را فیلم دارند و عوام بواقع عاشق فیلمند. کسانی که شب و روز از همشهری کین داد سخن میدهند خود حتی قادر به تحمل یک بار دیدن دوباره این فیلم را نیستند اما این عوامند که 45 روز برای همین ایده دوستدار  آنچنان جلو درب دو سینمائی که افسانه گمشدگان (اولین فیلم وین که با این بداهه گوئیها دوبله شد) صف میکشند که مامورین به ضرب و زور در نیمه های شب آنها را متفرق کنند. صفهائی که تا آنزمان با این طول مدت در هیچ سینمائی دیده نشده بود و یک رکورد بحساب می آمد

.3- تفاوت بداهه گوئیهای ایرج دوستدار با مزه پرانی دیگران از زمین تا آسمان است. ويژگی پس گردنی های جان وین در تطبیق عجیب آنها با موقعیت صحنه ، با حال و هوای بازیگر و دقیقا مطابق با خط سیر قصه است.

در ریوبراوو به بهانه دندان درد درحالیکه دندانپزشک شهر او را همراهی میکند ناچار است به مطب او رود. غرولندهای جان وین را با تبلیغ آدامس خروس نشان (که در آنزمان هاله در نقش آدامس دیگران را به جویدن و دندون دندون کردنش فرا میخواند) را نجوا میکند و میگوید : دندون دندونم کن با دندون دون دونم کن و مجددا بخاطر طولانی بودن صحنه ادامه میدهد : دندون دندونم کن با دندون دون دونت میکنم حالا یه خورده صبر کن!. الف ) جز این نیست که او پیش دکتر دندانپزشک میرود، بنابراین بهره گیری از این شعر که واژه دندان در آن واژه ای تکراری است بی مناسبت نیست. ب) دندون دندونم کن میتواند به مفهوم دندانم را  بساز هم بکار رود که باز هم رجوع به دندان ساز آنرا تایید میکند ج) وقتی او این لحن را بکار میگیرد که پشت به دشمنان درحالیکه لحنی تمسخرآمیز به آنها دارد ازین شعر استفاده میکند که ويژگی تمسخر و تحقیر را بیشتر تلقین میکند که حتی بازی خود جان وین هم فاقد این ظرافت است د) او این گفتار طولانی را زمانی که جان وین رو به دوربین حرکت کرده و سپس پشت به دوربین از درب مطب داخل میشود ادامه میدهد. جنبش خاصی در لبهای وین نیست و او آنقدر ماهرانه این صحنه طولانی را با چنین شعری تطبیق میدهد که از عهده دیگران خارج است. حتی در صحنه ای که وین برمیگردد و پشت سر را را نگاه میکند با یک مکث کوتاه و تکرار یک کلمه ، شعر را ادامه میدهد....

شوخیهای او بی حد و حصرند و در تمام صحنه هائی که وین در یک فیلم حضور دارد ساری و جاریست. حتی جملاتی که عین جملات اصل فیلم است را دوستدار با لحنی خاص ادا میکند.دیگرانی نیز بودند که همزمان با او ( که به هر علت) و یا پس از او بجای جان وین صحبت کردند اما هیچکدام (حتی با وجود تقلید شیوه دوستدار) نتوانستند جای او را پر کنند. کسانی چون فریدون ثقی ، هوشنگ کاظمی ، منوچهر نوذری ، چنگیز جلیلوند ( الدورادو ، مردی که لیبرتی والانس را کشت- دوبله دوم ، مرد آرام- دوبله دوم) ، خسرو شایگان (کابوی ها ، سه پدرخوانده-دوبله دوم) ، نصراله مدقالچی (شزم) و حتی منوچهر اسماعیلی (دلیجان – دوبله دوم) و ... شوخیهای او در حد شاهکار و آفرینش آنها مختص خود وی بود. چنگیز جلیلوند در دلیجان جنگی (دلیجان آتش ) هرچه در چنته داشت بجای کرک داگلاس رو کرد تا از عهده متلکهای ایرج دوستدار بجای جان وین برآید(گفته میشود ایندو در زمان دوبله این فیلم قهر بودند و فیلم با حضور ایندو بشکل جداگانه دوبله شد). او در جائی از فیلم برای تحقیر کردن دوستدار میگوید : نمیتونم ازت جداشم عشق من! (جلیلوند با منظوری خاص این جمله را میگوید و نیتش آنست که تلقین و تحقیر کند که دوستدار یک زن است) ، دوستدار در جواب او میگوید : حالا بیا این دفعه رو جدا شو لیلی جون! در واقع دوستدار با مزاحی اصیل تر نیت جلیلوند را به خود او باز میگرداند. آنچه ارائه چنین مکالماتی را مثلا در این صحنه خاص باورپذیر میکند لبخندهای موذیانه ایندو به هم در حین صحبت و رقابتی توام با همکاری در سرتاسر فیلم است. وقتی او در افسانه گم شدگان خطاب به کسانی که از کنار او میگذرند و با زبان عربی به او میگویند اهلا و سهلا ، بدون هیچ مکثی میگوید عربا تو صحنن! (عربها توی صحن هستند). همین جمله پس از اکران این فیلم سالها ورد کلام مردم بود چون در موقعیتی خاص و به شکلی خاصتر برای قشری خاص و در دوبله ای خاصتر ادا شده بود

.4- ایرج دوستدار در پاسخ به این سوال که چرا باید در دهان یک غربی با مذهبی دیگر اصطلاحاتی چون لااله الا الله یا الحمدلله یا قمر بنی هاشم و یا استغفرالله گنجاند میگوید: وی در برخی صحنه ها به یا عیسی مسیح و مقدسات خود اشاره میکند که من هم با عنایت به این حقیقت که کلام توحید به هر زبانی باشد توفیری نداشته و شنیدنی است آنرا به عربی و گاه فارسی که دیانت و مذهب ما بر آن استوار است برگردانده ام تا تماشاگر ایرانی حس آن صحنه ها را بهتر درک کند. اگرچه در عمده صحنه هائی که او الفاظ را بکار میگیرد در سکوت خود وین یا پشت به دوربین بودنش ادا میشود اما صحنه ها بشکل غریبی با این الفاظ چفت و بست است. در ریوبراوو وقتی لباس زیر خانمی که به او علاقمند است توسط وی به جان وین هدیه میشود و جان وین پس از دیالوگهای بسیار از تفاوتها میگوید و در نهایت آبجی(بقول خودش) به او میگوید کادو را فراموش کردی ببری ، دوستدار در صحنه پشت به دوربین با لحنی خاص که برای همه ما آشناست (و در طول عمر خود بارها با بکار گرفتن این لحن آنرا ادا کرده ایم ) میگوید : لا اله الا الله! بدان مفهوم که اینهمه برای شما صحبت کردم اما شما بازهم صحبت خود را میکنید؟!

[تصویر: 1470553845422.jpeg]

مهم نیست جان در این صحنه چه گفته یا نگفته باشد. مهم برای تماشاگر عامی اینست که اگر خود او در چنین موقعیتی بود با همین لحن همین جمله را میگفت. به همین علت است که این لحن ها و جملات به مذاق تماشاگر ایرانی خوش می آید و عجیب بر دلش می نشیند.گاه جان وین فحشهائی که در غرب بصورت یک عادت از دهان هر آمریکائی میتواند بیرون آید و اصولا برای ما ننگ و عار است اما بازگو کردنش برای آنها مثل بلعیدن نُقل و نبات ، به بهترین شکل ممکن با همان مفاهیم خاص به فارسی تبدیل میکند. جائی در مردی که لیبرتی والانس را کشت جان وین به مارشال میگوید مادر فلان ، اما دوستدار آنرا به ای کوفت تغییر میدهد. دوستدار نشان داد در تبدیل جملات ثقیل بیگانه به معادل فارسی آنها هم تسلط کافی دارد. اینکه مثلا در شهامت واقعی وقتی خطاب به قاضی دادگاه میگوید : حق پدرتو رحمت کنه (یا در صحنه ای دیگر حق جلوه ت بده) ، در حقیقت او یک تشکر ساده از قاضی (یا شخص مقابل خود آنهم در حد تکان دادن سر) کرده است اما دوستدار به بیننده می آموزد که میتوان بجای یک کلمه تشکر و ممنون (که اینروزها به همه تعارفها به قربان شما ختم میگردد) یک جمله دعائی بکار برد که هم مفهوم تشکر را القا کند و هم با فرهنگ سنتی و دینی ما مطابقت داشته باشد و هم به نوعی بیانگر گویش جامعه جاهل مسلکی که وین نماد آن شده است جا افتاده و آشنا به نظر رسد

.5- یکی از معضلات فعلی ترجمه فیلم در ایران عدم آشنائی مترجمین ما با فرهنگ و ادبیات خود ما در کنار ادبیات و داشته های فرهنگی دیگران است. مترجمین فعلی ما نه توان آنرا دارند و نه جسارتش را که معادل ایرانی یک ضرب المثل خارجی را که همان مفهوم را القا کند بجای جمله اصلی بکار گیرند. حتی آنها نمیتوانند عبارتی که بتواند معنی جمله را بشکلی قابل هضم تر به خورد تماشاگر دهد ارائه کنند. در فیلم گفته میشود یکی از این روزها ترا خواهم کشت. مترجم کلمه به کلمه عین همین جمله را بعنوان ترجمه بکار میگیرد و دوستدار در یک مصاحبه گفته بود آیا نمیتوان بجای همین جمله گفت: از دست من جان سالم به در نمی بری؟ واقعا یکی از این روزها که در فرهنگ غرب یک اصطلاح شناخته شده است در فرهنگ ما به چه معناست؟ کدام روز؟ کی؟ یا اینکه گفته میشود من روی شما حساب میکنم که برگردان لغت به لغت یک جمله غربی است در کجای ادبیات ما ریشه دارد؟ کدام مترجم توانسته است بجای این جمله بگوید : تو میتوانی ؟ که اصطلاح دقیقتر ، قابل فهمتر و درست تری است. دوستدار در فیلمهایی که جای دیالوگ پس گردنی نداشت هرگز دست به تغییر و تبدیل نزد.

او دوبار ده فرمان را دوبله کرد و در هر دوبار حتی یک کلمه اضافی یا تغییر یافته در دهان چارلتون هستون در نقش موسی نگذاشت. خود او با اشاره به این نکته که اگر من در یک فیلم براساس متنی از شکسپیر دست به تغییر بزنم هرگز لیاقت بخشوده شدن را ندارم ثابت کرد گوینده ای بی قید نیست که مبانی کارش صرفا براساس مزه پرانی و دیالوگهای پس گردنی در هر فیلم و هرجا باشد.
 
[تصویر: 1470553652883.jpg]
 

 

 

 

 
(آخرین ویرایش در ۱۷-۵-۱۳۹۵ ۱۰:۴۴ صبح توسط: منصور.)
۱۷-۵-۱۳۹۵ ۱۰:۱۶ صبح
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 


پیام‌های داخل این موضوع
تحریف در دوبله - منصور - ۴-۱۱-۱۳۹۴, ۱۲:۲۹ صبح
RE: تحریف در دوبله - منصور - ۵-۱۱-۱۳۹۴, ۱۱:۴۹ عصر
RE: تحریف در دوبله - منصور - ۱۳-۱۱-۱۳۹۴, ۱۱:۵۵ عصر
RE: تحریف در دوبله - منصور - ۸-۱۲-۱۳۹۴, ۱۲:۰۶ عصر
RE: تحریف در دوبله - برو بیکر - ۹-۱۲-۱۳۹۴, ۱۲:۱۹ صبح
RE: تحریف در دوبله - منصور - ۶-۳-۱۳۹۵, ۱۲:۳۰ صبح
RE: تحریف در دوبله - منصور - ۱۷-۵-۱۳۹۵ ۱۰:۱۶ صبح

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

شبکه های اجتماعیدرباره مادوستان ما
   
 
تمامی حقوق محصولات و امکانات این سایت برای سینما کلاسیک محفوظ است
وهرگونه کپی برداری و سو استفاده پیگرد قانونی دارد

پشتیبانی توسط : گروه سایت سازان برتر
MyBB © MyBB Group
دانلود آهنگ جدید
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی