وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله
نام کاربری:  
رمز عبور:     



کلمات کلیدی: شاید, برای, شما, هم, اتفاق, بیوفتد,
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد
نویسنده پیام
Unregistered

وضعيت :
 
شماره کاربری : 0
ارسال: #2
RE: شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد
[تصویر: 1461618950021.jpg]


مهندس، دوست صمیمی برادرم است. او سه سال پیش مدیر یکی از ادارات وابسته به شهرداری بود. در همان ایام یک شب که برادرم به خانه آمد دیدم خیلی گرفته و غمگین است. علت را که جویا شدم گفت الآن از عیادت مهندس میام. گفتم مهندس که سالم بود و بعد برادرم ماجرایی را شرح داد که واقعا من را هم منقلب نمود.

مش نعمت پیرمرد سالخورده ای بود که مسئولیتش در اداره مهندس نگهبانی درب ورودی بود. در سرما و گرما در کیوسک درب ورودی می نشست و با ورود هریک از کارمندان زنجیر مقابل درب را آزاد میکرد و اجازه ورود خودروهای کارمندان را با اینکار خود صادر می کرد. مدتی بود که مهندس ، مش نعمت را گرفته و ناراحت می دید. یکروز در اداره او را به اتاق خود فرا می خواند تا علت را جویا شود. پیرمرد با آن سنش می زند زیر گریه و می گوید یکماه دیگر عروسی دخترش است اما او آه در بساط ندارد تا برای دخترش جهیزیه تهیه کند.

مش نعمت می گفت داماد پسر خوبیست و من نمی خواهم در ابتدای زندگی دخترم بدلیل تنگدستی در تهیه جهیزیه ، نزد خانواده داماد تحقیر شود. مهندس مش نعمت را دلداری می دهد. فردای آنروز او یک پاکت در دست می گیرد و با یک قلم و کاغذ در دست به تمام اتاقها و واحدهای تحت مدیریت خود می رود و با شرح وضعیت مش نعمت از آنها می خواهد تا در حد توان خود به مش نعمت کمک کنند. چنین کاری از مدیر یک دایره دولتی معمولا بعید است اما مهندس بقدری خوش قلب بود که برای شاد کردن دل نگهبان اداره تحت امرش خودش را حقیر می کند و شخصا سراغ تمام کارمندانش می رود. وقتی پرسیدم که چرا مهندس اینکار را بعهده یکی از کارمندان زیر دستش نگذاشت برادرم پاسخ داد که مهندس خودش به سراغ همه رفت چون اعتقاد داشت اینطوری بعضی از کارمندان شاید برای خود شیرینی هم که شده است کمک بیشتری کنند. اگر کس دیگری می رفت شاید موضوع را جدی نمی گرفتند.

آنروز مهندس موفق شد تا برای مش نعمت پول خوبی را جمع کند و پیرمرد بقدری خوشحال شده بود که حد نداشت. فردای آنروز برادرم به اداره می رود تا مهندس را ببیند. برادرم تعریف می کرد قبلا یکی دو بار که به دیدن مهندس رفته بود نگهبان هیچوقت اجازه ورود ماشینم را به حیاط اداره نمی داد و می گفت دستور مهندس است که فقط کارمندان اداره می توانند ماشین خود را در حیاط اداره پارک کنند. اما آنروز همینکه گفتم از دوستان مهندس هستم مش نعمت برای خوش خدمتی به مهندس زنجیر را انداخت و اجازه ورود داد.

یکهفته بعد مهندس وقتی به اداره می رود با یک حکم جدید روبرو می شود. محل خدمت او عوض شده بود و مهندس دیگر رئیس آن اداره نبود. او همه چیز را به مدیر جدید تحویل میدهد و از کارمندانش خداحافظی می کند و می رود. سه روز بعد مهندس برای بردن بعضی از وسایل شخصی خود تصمیم می گیرد سری به اداره بزند. وقتی با ماشین مقابل درب ورودی قرار می گیرد هرچه صبر می کند می بیند مش نعمت زنجیر را آزاد نمی کند. مهندس بوق می زند تا او را متوجه ورود خود کند. لحظاتی بعد مش نعمت از کیوسک بیرون می آید و به مهندس می گوید بعله؟؟ مهندس می گوید مش نعمت زنجیر رو چرا خلاص نمی کنی؟ مش نعمت می گوید: شرمنده به من گفتند فقط کارمندان شاغل  در این اداره میتونن ماشینشون را بیارن داخل،  شما هم که دیگه کارمند این اداره نیستید ..........

[تصویر: 1461619966991.jpg]

مهندس می گفت با شنیدن این حرف چشمانم سیاهی رفت و درد عمیقی قلبم رو نشونه رفت. الآن یکهفته ست که مهندس از شدت درد قلبش ، در منزلش بستریست. مادر مهندس یکسال پیش از این ماجرا  به رحمت خدا رفته بود. مهندس می گفت اینقدر که اینکار مش نعمت من را عذاب داد، فوت مادرم من را عذاب نداد ......
و من الآن در این فکرم که بعد از این ماجرا آیا دیگر مهندس در محل کار جدیدش اگر ببیند یکی از کارمندانش به کمک مالی نیاز دارد باز پاکت به دست از اتاقی به اتاق دیگر می رود یا نه؟ ..........


[تصویر: 146161997112.jpg]

پ.ن: تصاویر این پستِ واقعی ، غیرواقعی و تزئینی ست.
 
۷-۲-۱۳۹۵ ۰۱:۰۴ صبح
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد - شهرزاد - ۷-۲-۱۳۹۵ ۰۱:۰۴ صبح

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

شبکه های اجتماعیدرباره مادوستان ما
   
 
تمامی حقوق محصولات و امکانات این سایت برای سینما کلاسیک محفوظ است
وهرگونه کپی برداری و سو استفاده پیگرد قانونی دارد

پشتیبانی توسط : گروه سایت سازان برتر
MyBB © MyBB Group
دانلود آهنگ جدید
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی