وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله
نام کاربری:  
رمز عبور:     



کلمات کلیدی: خبرنگاران, ماندگار, فیلمهای, سینمای, کلاسیک,
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خبرنگاران ماندگار فیلمهای سینمای کلاسیک
نویسنده پیام
مدیر بازنشسته سایت
*****



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:325
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه زوج جلال مقامی و همسرش+همه
دلنوشته من به کسی که غواصی آموختم ، عاقبت مرا غرق کرد
شماره کاربری : 3
ارسال: #3
RE: خبرنگاران ماندگار فیلمهای سینمای کلاسیک
 
[تصویر: dar16.jpg]
در یک شب اتفاق افتاد
کارگردان : فرانک کاپرا
نام خبرنگار: پیتر وارن
نام اصلی هنر پبشه خبرنگار: کلارک گیبل
صدا پیشه نقش خبرنگار : چنگیز جلیلوند
سال تولید: 1934


یکی از جذابتهای خبرنگاران در سینمای کلاسیک در دست داشتن دوربین با آن فلاش های بزرگشان که هنگام عکسبرداری برق می زدند و یا در دست داشتن یک دفترچه یا کاغذ با یک قلم می باشد که مرتب در حال نوشتن بودند. به این ابزار یک دستگاه تایپ قدیمی با آن صدای معروفش را نیز اضافه کنید . اما فرانک کاپرا در سال 1934 به لطف بازی روان کلارک گیبل خبرنگاری را به سینما رو ها معرفی می کند که در طول 105 دقیقه هرگز ابزارهای خبرنگاری را در دست او نمی بینیم اما مخاطب در طول فیلم باور می کند با یک خبرنگار کاملا حرفه ای روبرو می باشد.

در یک شب اتفاق افتاد یکی از فیلمهای مشهور سینمای کلاسیک می باشد. شاید یکی از دلایل اشتهار این فیلم حضور کلارک گیبل فقید می باشد که بخاطر آن موفق به دریافت جایزه اسکار گردید. در واقع این تنها فیلمی بود که کلارک گیبل موفق شد بخاطر حضورش در آن این جایزه بزرگ را اخذ نماید. مضافا اینکه تنها فیلمی می باشد که موفق می شود هر پنج جایزه اسکار را یکجا نصیب خود کند ( جایزه بهترین فیلم ، بهترین کارگردان ، بهترین هنرپیشه نقش اول مرد ، جایزه بهترین نقش اول زن ، جایزه بهترین فیلمنامه)
پیتر وارن یک خبرنگار کاملا حرفه ای می باشد که مطابق معمول اغلب خبرنگاران سینمای کلاسیک با رئیس روزنامه خود مشکل دارد و دربدر بدنبال شکار یک سوژه ناب می باشد. این فیلم دارای مایه طنز نیز می باشد. اولین لایه های طنز از لحظه حضور او در فیلم آغاز می گردد و مخاطب هنگام حضور کلارک گیبل متوجه می شود که با یک فیلم تقریبا کمیک طرف می باشد.

اولین حضور او در این فیلم در باجه تلفنی می باشد که او در آن مشغول صحبت با مدیر روزنامه خود است و دوستان پیتر نیز در اطراف او ایستاده اند و در حال گوش دادن به صحبتهای او می باشند. در این مکالمه در حالیکه می شنویم مدیر روزنامه از شدت عصبانیت به پیتر می گوید تو اخراجی و گوشی را قطع می کند اما پیتر با خونسزدی تمام مکالمه وانمودی خود را با کسیکه گوشی را قطع کرده است ادامه میدهد و به او می گوید : فایده ای ندارد ، التماس نکن ، حتی اگه جلوم زانو بزنی   دیگه برنمی گردم اونجا . و بدینوسیله اقتدار خود را به رخ دوستانش می کشد.

یکی از حواشی این فیلم در همین لحظه رغم می خورد. پیتر بعد از قطع تلفن به سمت اتوبوسی می رود که قصد دارد برای رفتن به نیویورک سوار آن شود. دوستان مست او ، پیتر را تا کنار اتوبوس مشایعت می کنند  و به سایر مسافران می گویند راه را باز کنید پادشاه تشریف فرما شدند ، زنده باد پادشاه . پادشاه یا سلطان لقبی بود که کلارک گیبل در هالیوود آنرا با خود یدک میکشید. 
[تصویر: dar1.jpg]   [تصویر: dar2.jpg]

در همین لحظه دومین دیالوگ طنز در کشمکش پیتر با راننده اتوبوس در برداشتن روزنامه ها از روی صندلی بوقوع می پیوندد تا مخاطب بداند با فیلم مفرحی روبرو خواهد بود. جائیکه پیتر به راننده اتوبوس می گوید آخرین باری که روی یک روزنامه نشستم تمام تیتر روزنامه چسبید به شلوار سفیدم  همه دنبالم راه افتاده بودند و خبرها را از روی نشیمن گاه من  می خواندند.
پیتر خبرنگاری بود که منتظر یک شکار بود تا موقعیت از دست رفته خود در روزنامه اش را باز یابد. دست بر قضا بزرگترین اتفاق زندگی او در همین اتوبوس بوقوع می پیوندد و هرگز نمی دانست بزرگترین شانس زندگیش قرار است در این اتوبوس به سراغش بیاید.

الی اندروز دختر خودخواه آقای الکساندر اندروز  یکی از بزرگترین سرمایه داران وال استریت و بانکدار معروف می باشد که عاشق مرد خلبانی گردیده که پدرش هیچ دلخوشی از او ندارد و معتقد است این مرد فرصت طلب فقط بخاطر ثروت او ، دخترش را مغبون خود نموده است. الی که نمی تواند پدرش را برای ازدواج با کینگ وستلی متقاعد کند از پیش پدرش در میامی فرار می کند و بر حسب اتفاق بصورت ناشناس سوار اتوبوسی می شود که پیتر پیش از او سوار آن شده بود تا خود را به نیویورک برساند تا با کینگ وستلی بدون رضایت پدرش ازدواج کند.
مواجهه پیتر با الی در اتوبوس سکانسهای جالبی را در پی دارد. پیتر در اولین ایستگاه از طریق روزنامه متوجه فرار دختر سرمایه دار وال استریت می گزدد و در می یابد مسافری که کنار او در اتوبوس نشسته است همان دختر فراری می باشد که پدرش تمام کارآگاهان خصوصی را برای یافتنش بسیج نموده است.
[تصویر: dar13.jpg]   [تصویر: dar3.jpg]

پیتر ، الی را مجبور می کند تا با او معامله ای انجام دهد. پیتر بخوبی دریافته بود که الی برای رسیدن به نیویورک به کمک پیتر نیاز دارد. پیتر هم به الی می گوید در صورتی حاضر است به او تا رسیدن به نیویورک کمک کند که او داستان زندگیش را برای چاپ در روزنامه در اختیارش قرار دهد. معامله منصفانه ای بود. با قبول این معامله هم الی میتوانست از دست گماشته های پدرش فرار کند و به عشقش برسد و هم پیتر  می توانست با یک سوژه داغ خود را در صدر خبرنگارها مطرح نماید.
مسافرت طولانی پیتر و الی آغاز می گردد، مسافرتی که سه شب بطول می انجامد. در طول مسافرت پیتر با الی یک رفتار کاملا معمولی را برقرار می سازد، رفتاری که تا پیش از آن الی آنرا از طرف هیچیک از اطرافیانش تجربه نکرده بود. در واقع الی برای پیتر فقط یک تیتر روزنامه بود و بس. بنابراین سعی میکرد همیشه بین خودش و او این فاصله را رعایت کند. همین موضوع نیز باعث میگردد تا الی در کنار پیتر احساس امنیت نماید.

رفتارهای پیتر ، الی را متحول می کند و باعث می گردد او آرام آرام به پیتر علاقمند شود. اما پیتر که کاملا به فاصله طبقاتی بین خود و او واقف بود هرگز به برقراری رابطه با الی فکر نمی کند. الی بکمکپیتر پا به دنیای آزاد گذاشته بود. دنیایی که او قادر بود فارغ از بادیگاردهای پدرش با مردم عادی ارتباط برقرار کند.
در لایه های درونی فیلم مخاطب کاملا در می یابد پیتر برای الی یک قهرمان محسوب می گردد و کاملا متوجه علاقمندی او به پیتر می گردد. او حالا نامزد خلبان خود را فراموش کرده و فقط به زندگی هیجان انگیز در کنار پیتر فکر می کند.

اما پیتر فقط و فقط به فکر تکمیل کردن داستان هیجان انگیز خود درباره زندگی الی در روزنامه خود می باشد. هرچه باشد او یک خبرنگار حرفه ایست. پیتر و الی اگر چه از دو قشر متفاوت جامعه هستند اما از لحاظ فکری و اخلاقی بسیار بهم نزدیک می باشند. این نزدیکی را می توان در سکانسی که کارآگاهان به کمپ می آیند و پیتر و الی بصورت بداهه وانمود می کنند بعنوان یک زن و شوهر  مشغول دعوا با یکدیگر هستند ، احساس کنیم. در واقع ایندو بدون هماهنگی قبلی جلوی کارآگاهان وانمود می کنند در حال دعوا هستند و هر دو بخوبی از عهده این موضوع بر می آیند.
[تصویر: dar4.jpg]   [تصویر: dar5.jpg]

فیلم در بیست دقیقه پایانی به جمعبندی خوشی می رسد. آنها به نزدیکی نیویورک رسیده اند و الی میداند با رسیدن به نیویورک وقت خداحافظی فرا می رسد. بنابراین دل را به دریا می زند و از احساسات خودش نسبت به پیتر پرده بر می دارد و صراحتا به او  ابراز علاقه می کند. گفتگوی مشهوری که پیش تر از این در جستار فیلمهای متشابه به آن اشاره نموده بودم. عکس العمل پیتر هم درست همان عکس العملی بود که در فیلم همسفر از بهروز وثوقی نسبت به گوگوش دیده بودیم. (اینجا) در واقع وقتی الی از پیتر می پرسد تا حالا عاشق شدی؟ پیتر به او پاسخی می دهد که الی را کاملا متحول می کند و آرزو دارد بجای دختر رویایی مورد علاقه پیتر باشد.
اما در نیمه های شب پیتر نیز ناگهان احساس می کند که او هم به الی علاقمند شده است. لذا کلبه اجاره ای در کمپ را برای قرض کردن پول به مقصد نیویورک ترک می کند تا پیش از بیدار شدن الیدوباره به آنجا بازگردد. سوء تفاهم ایجاد شده برای الی و پیتر باعث می گردد در لحظات پایانی فیلم ایندو برای مدتی کوتاه از یکدیگر جدا شوند.

در واقع پیتر فکر می کند که الی برای رسیدن به آقای خلبان از او سوء استفاده نموده است و الی نیز فکر می کند پیتر فقط برای بدست آوردن جایزه ده هزار دلاری پدرش او را تا نیویورک مشایعت نموده است. فیلم به سبک فیلمهای قدیمی هندی به پایان می رسد. وسط مراسم ازدواج، الی توسط پدرش در می یابد که پیتر از دریافت جایزه سرباز زده است و فقط به دنبال 39 دلار و شصت سنتی بوده است که در طول سفر برای الی هزینه نموده است. لذا او وسط مراسم عروسی جشن را ترک می کند و لحظاتی بعد در می یابیم که او با پیتر در کلبه ای مشغول گذراندن ماه عسل هستند. گماشته های پدر الی نیز برای او تلگرافی ارسال می دارند که در آن از فرو ریختن دیوار اریحا ( همان طناب و پتو) خبر می دهند. موضوعی که موجب خرسندی پدر الی میگردد.
  [تصویر: dar6.jpg]   [تصویر: dar14.jpg]
[تصویر: dar7.jpg]   [تصویر: dar8.jpg]
 


پیتر خبرنگار خوش شانسی بود که آنروز بطور اتفاقی سوار اتوبوسی می شود که الی نیز مسافر آن می باشد. او مرد باتجربه و جذابی بود. همین تجربه باعث می گردد تا الی را به شدت مجذوب خود نماید. طنز نهفته در فیلم طنز سبکی نمی باشد. طنزی که متکی بر دیالوگ و حرکات فیزیکی بصورت توام می باشد اما نمی توان بواسطه چند سکانس شادی آور آنرا یک فیلم کمدی محض نامید. از نظر بنده فیلم را می توان یک فیلم عاشقانه و نشاط آور نامید.

فیلم دارای سکانسهای معروف و بیاد ماندنی زیادی می باشد. جدای از سکانس معروف انتظار پیتر و الی در کنار جاده برای سوار شدن ماشین که در آن الی به پیتر ثابت می کند شصت عضو برتر بدن نمی باشد و یا به دوش کشیدن الی توسط پیتر برای عبور از رودخانه و از همه مهمتر آویزان کردن یک پتو یا پرده هنگام خواب بعنوان دیوار اریحا بین پیتر و الی شخصا از سکانس رقصیدن و آواز خوانی مسافران در اتوبوس بیشتر لذت بردم. شور و شعفی که در چهره الی  در این سکانس دیده می شود بیانگر آنست که بعنوان یک دختر ثروتمند هرگز چنین لحظاتی را در کنار مردم عادی تجربه نکرده است ( احساسی که رز نیز در فیلم تایتانیک وقتی به دعوت جک به کابینهای مسافرین درجه سه می آید و مشغول رقص و پایکوبی می گردد، تجربه می کند). بنظر من اغلب سکانسهای فیلم در عین سادگی و ظرافت با طعم لطیف طنز زیبا و ماندگار ساخته شده است.

چنین فیلمهای ماندگاری معمولا حواشی زیادی را با خود بهمراه دارند اما انچه مسلم است همه می دانند که فرانک کاپرا و کلارک گیبل و حتی کلودت کولبرت هرگز فکر نمی کردند این فیلم به چنین مقامی دست یابد. شاید به همین دلیل بود که کولبرت بعد از مراسم اسکار آماده سفر بود و در مراسم اهدای جوایز با لباس سفر حضور پیدا می کند و هرگز فکر نمی کرد جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت خواهد کرد . این فیلم تنها فیلمی بود که تا آنزمان پنج جایزه مهم اسکار را همزمان دریافت نموده بود. پس از این فیلم تنها دو فیلم دیوانه از قفس پرید و سکوت بره ها موفق به کسب چنین جوایزی میگردند. کلودت کولبرت بازی در این فیلم را با اکراه می پذیرد و هرگز از نوع پوشش و لباسهایی که برای او در این فیلم انتخاب گردیده بود راضی نبود. (در نسخه وطنی - فیلم همسفر - نیز هنرپیشگان از این قاعده مستثنا نبودند و بهروز وثوقی در طول فیلم فقط با پیرهنی شبیه به یک زیرپیراهنی تیره ظاهر می گردد).
 [تصویر: dar9.jpg]   [تصویر: dar10.jpg]

در غافلگیری عوامل ساخت فیلم در مراسم اسکار همین بس که  کولبرت پس از اتمام فیلمبرداری به دوستانش می گوید بدترین فیلم زندگی من تمام شد . او دستمزد خود را در فیلم به دو برابر افزایش می دهد و با کاپرا شرط می گذارد که فیلم حداکثر در چهار هفته به پایان برسد. فرانک کاپرا ابتدا رابرت مونتگمری را برای ایفای نقش پیترِ خبرنگار در نظر می گیرد اما مانند هر فیلمی که بعدها معروف میگردد او بدلیل ضعیف بودن سناریو بازی در این نقش را نمی پذیرد تا در نهایت این نقش به کلارک گیبل برسد.

سوژه و موضوع عشق یک دختر پولدار به یک مرد بی پول یا برعکس سوژه ای بود که بعد از سال 1934 دستمایه  فیلمهای بسیاری (اما بشکلهای متفاوت ) میگردد. اما موفقیت فیلم در یک شب اتفاق افتاد بیشتر بخاطر سادگی آن بود. فیلم دارای داستان پیچیده ای نبود و هر مخاطبی از پیر و جوان گرفته تا کودک به راحتی با آن رابطه برقرار می نماید.

در فیلم در یک شب اتفاق افتاد مانند هر فیلم ژورنالیست محور ، علاوه بر حضور یک خبرنگار روزنامه ها هم بسیار نقش داشتند، برای مثال خبر فرار الی از طریق روزنامه ها به اطلاع مردم می رسد. پدرالی از طریق روزنامه ها خبر اعطای جایزه ده هزار دلاری برای یافتن دخترش را منتشر می کند. او سپس از طریق همین روزنامه ها خبر موافقت خود را با ازدواج دخترش و کینگ وستلی را اعلام می کند. همچنین پوشش روزنامه ها از جشن مراسم عروسی نیز در نوع خود نشان از اهمیت این رسانه کاغذی در دهه سی و چهل دارد.
[تصویر: dar15.jpg]   [تصویر: dar12.jpg]

در پایان نیز یکی دیگر از نظرهای شخصی خود را ابراز می دارم. اگر چه کلارک گیبل و کلودت کولبرت هر دو موفق به اخذ جایزه بهترین بازیگر شدند اما شخصا اعتقاد دارم بازی کلارک گیبل نسبت بهکولبرت بسیار روانتر و جذابتر بود و بار اصلی جذابیت فیلم را او به تنهایی به دوش می کشد. در مجموع باید گفت پیتر وارن از معدود خبرنگاران سینمای کلاسیک بود که فارغ از رسالت شغلی خود و بدور از جنجالهایی که معمولا یک خبرنگار در حرفه خود با آن درگیر می شود سرانجامی خوش دارد و به رستگاری می رسد.

پیتر وارن ، با بازی کلارک گیبل را باید یکی از خبرنگاران ماندگار سینمای کلاسیک بدانیم که بجای درگیر شدن در مسائل سیاسی یا اجتماعی و یا بر ملا کردن یک رسوایی ، در یک ماجرای شخصی درگیر می شود تا فیلم ماندگار در یک شب اتفاق افتاد را برای ما ماندگار کند. فیلمی که بنظر من در یک شب اتفاق نیافتاد بلکه سیل و باران و طولانی شدن مسافت باعث می گردد تا فیلم در یک شب اتفاق نیافتد زیرا این فیلم بجای در یک شب در سه شب اتفاق افتاد!!!!!.

 

 
 
۱۵-۱۱-۱۳۹۴ ۰۱:۴۵ صبح
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 


پیام‌های داخل این موضوع
RE: خبرنگاران ماندگار فیلمهای سینمای کلاسیک - برو بیکر - ۱۵-۱۱-۱۳۹۴ ۰۱:۴۵ صبح

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

شبکه های اجتماعیدرباره مادوستان ما
   
 
تمامی حقوق محصولات و امکانات این سایت برای سینما کلاسیک محفوظ است
وهرگونه کپی برداری و سو استفاده پیگرد قانونی دارد

پشتیبانی توسط : گروه سایت سازان برتر
MyBB © MyBB Group
دانلود آهنگ جدید
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی