نویسندگان نامدار - نسخهی قابل چاپ +- انجمن سینما کلاسیک (http://cinemaclassic.ir) +-- انجمن: سالن موسیقی و ادبیات (/Forum-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%86-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA) +--- انجمن: شاعران ، نویسندگان و ادبای تاریخ ادبیات ایران و جهان (/Forum-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86) +--- موضوع: نویسندگان نامدار (/Thread-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1) |
نویسندگان نامدار - هایدی - ۱۸-۷-۱۳۹۴ ۰۸:۳۱ عصر در این تاپیک زندگینامه و آثار نویسندگان بزرگ و نامدار ارائه می شود. فئودور میخایلوویچ داستایوفسکی فئودور داستایوفسکی 30 اکتبر سال 1821 در مسکو در بیمارستانی که پدرش در آنجا پزشک بود متولد شد. پدرش پزشک ارتش بود و از نظر رفتاری تندخو، خودخواه و خسیس بود. در محیط خانواده با خشونت، استبداد و دشنام دادن فرمانروایی می کرد. در سال 1834 همراه برادر بزرگترش به مدت 3 سال به مدرسه شبانه روزی رفتند. در 15 سالگی مادر مهربانش را از دست داد. پس از مرگ مادر توسط پدرش که به دلیل شرایط سخت زندگی به الکل پناه برده بود به مدرسه نظامی سن پترزبورگ فرستاده شد و در محیط خشک آنجا که مقررات سخت نظامی بر آن حکم فرما بود فرصت مطالعه کتاب های مورد علاقه اش را پیدا کرد، توانست به صورت پنهانی کتاب های روسی و فرانسوی بخواند و ذوق نویسندگی را در خودش پرورش دهد. اولین حمله های بیماری صرع نیز از همین زمان در او ظاهر شد. وی پس از اینکه تحصیلات خود را در رشته مهندسی به پایان رساند توانست شغلی در اداره مهندسی وزارت جنگ به دست آورد و در خانه محقری در سن پترزبورگ اقامت کرد. بعد از مدت کوتاهی کار اداری را رها کرد تا بتواند همه وقتش را صرف ادبیات کند. ابتدا برای امرار معاش به ترجمه پرداخت و آثاری چون "اوژنی گرانده" اثر بالزاک و "دون کارلوس" اثر شیلر ترجمه کرد. در سال 1846 اولین داستان خود به نام "مردم فقیر" را نوشت و برای چاپ در روزنامه به نکراسوف (شاعر روسی) سپرد. این داستان مورد تایید بلینسکی منتقد معروف و سختگیر قرار گرفت و باعث شد تا نام داستایوفسکی بر سر زبان ها بیفتد. وی که از موفقیت این داستان بسیار خوشحال بود و به پیروزی خود کاملا اطمینان داشت، پیاپی چند داستان را منتشر کرد اما نتوانست توفیقی به دست آورد و باعث شد تا منتقدان او را گوگول بخواندند. او برای اینکه از این شکست ها فرار کند به گروه جوانان آزادیخواه پیوست و در جلسه های بحث و سخنرانی های آنها شرکت می کرد. در سال 1849 توسط پلیس مخفی به جرم براندازی و فعالیت های ضد تزاری دستگیر شد. در 22 دسامبر ساعت 6 بامداد افراد دستگیر شده به میدان شهر برده شدند و رای دادگاه مبنی بر محکومیت به اعدام قرائت شد. گروه اول تیرباران شدند اما همین که نوبت به گروه دوم که فئودور هم جز آنها بود رسید اجرای حکم متوقف شد و اعدام به 4 سال زندان با اعمال شاقه در سیبری تبدیل شد. سرانجام در 24 دسامبر و شب میلاد حضرت مسیح با پای بسته به زنجیر به تبعیدگاه فرستاده شد. در تمام مدت زندان حملات صرع که تا پایان عمر همراه او بود ادامه داشت. در 15 فوریه 1854 از زندان بیرون آمد تا دوره بعدی مجازاتش در لباس سرباز عادی بگذارند و به عنوان مامور خدمت در گردان هفتم پیاده نظام سیبری به سمیپلاتینسک اعزام شد. در 6 فوریه 1857 بعد از دو سال عشق جانفرسا با "ماریا دیمیتریونا" که بیوه یک کارمند گمرک بود ازدواج کرد و در بهار 1859 استفایش از ارتش پذیرفته شد و توانست به محلی نزدیک مسکو نقل مکان کند. در این زمان داستان های " خواب عمو جان " و "دهکده اشپیانچیکوو" را نوشت و چاپ کرد. پس از نوشتن عرض حال برای الکساندر دوم اجازه یافت تا به سن پترزبورگ برود و در نشریه ای که برادرش منتشر می کرد "ورمیا" شروع به روزنامه نگاری کند. از ژوئن تا اوت 1862 به اروپا سفر کرد. سپس داستان "ماجراهای بی شرمانه" را در ورمیا به چاپ رساند. نشریه ورمیا در ژوئن 1863 تعطیل شد و در 10 ژانویه 1866 برادر بزرگش در گذشت. داستایوفسکی پس از منتشر کردن کتاب "خاطرات خانه اموات" در سال 1861 توانست شهرت گذشته خود را دوباره به دست آورد. کتاب "خاطرات خانه اموات" به صورت اول شخص مفرد روایت می شود و تقریبا زندگی نامه شخصی او و مشاهداتش در زندان سیبری است. واقع بینی همراه با خشونت در این کتاب مردم روسیه و حتی تزار را به شدت تحت تاثیر قرار داد. این کتاب از قصه هایی جداگانه تشکیل شده و داستایوفسکی شرح حال یکایک زندانیان و زندان روسیه را روایت می کند. در واقع کتاب "خاطرات خانه اموات" پس از "مردم فقیر" تحول بزرگی را در آثار داستایوفسکی نشان می دهد. داستایوفسکی همسرش ماریا را در 16 آوریل 1864 از دست داد. دو سال بعد یعنی در سال 1866 یکی از ماندگارترین و بزرگترین آثارش را نوشت "جنایت و ماکافات" این کتاب بسیار خواندنی اولین اثر بزرگ او به شمار می آید و باعث شهرت او در خارج از کشور روسیه نیز شد. امروز هم معروفترین و پر خواننده ترین اثر داستایوفسکی به حساب می آید. پس از موفقیت "جنایت و مکافات"، در اکتبر 1866 رمان "قمارباز" را در 26 روز نوشت. این کار با تندنویسی "آنا گریگوریونا" انجام شد. فئودور در 15 فوریه 1867 با آنا ازدواج کرد و در آوریل همان سال از ترس طلبکارها از روسیه به اروپا فرار کرد و تا پایان 1871 به روسیه بازنگشت. در مدتی که در سفر بود بارها پول هایش را در قمار از دست داد. او و همسرش آنا سال اول سفر را در سوئیس، سال دوم را در ایتالیا و دو سال آخر را در درسدن گذراندند. دخترش "سوفیا" در فوریه سال 1868 به دنیا آمد اما بیشتر از 3 ماه زنده نماند. نوشتن رمان "ابله" را در ژانویه 1869 در فلورانس به پایان رساند. رمان "ابله" در ردیف شاهکارهای داستایوفسکی قرار دارد اما در آغاز انتشار در روسیه مورد توجه قرار نگرفت به همین دلیل او تصمیم گرفت که این بار داستانی بنویسد که توجه عامه مردم را جلب کند، پس داستان کوتاه "همیشه شوهر" را در سال 1870 منتشر کرد که در میان آثارش مقام خاصی دارد. در ماه سپتامبر 1869 دختر دومش به نام "لیوبوف" به دنیا آمد. در ژوئیه 1871 نوشتن "جن زدگان" را را به پایان رساند و در تابستان همان سال پسرش به نام "فدیا" به دنیا آمد. پس از پایان یافتن کتاب "جن زدگان" داستایوفسکی با پولی که ناشر برایش فرستاد توانست بدهی های خود را پرداخت کند و معروف تر و محبوب تر از گذشته به روسیه بازگشت. کتاب هایی که او خارج از روسیه نوشت در میان آثار نویسندگان روسی مقام اول را یافت و در بین عامه مردم مقام راهنما و مرشد را پیدا کرد. رنج های او در گذشته این امکان را به او داده بود که دردهای مردم را چنان که بود، نشان دهد و زمانی که از توجهات مردم مطمئن شد، مشغول نوشتن "یادداشتهای روزانه یک نویسنده" شد. آخرین فرزندش "آلیوشا" در اوت 1875 به دنیا آمد که در 3 سالگی بر اثر حمله صرع درگذشت. شاهکار داستایوفسکی، "برادران کارامازوف" در سال 1879 نوشته شد. این کتاب از عمیق ترین آثار ادبی اروپایی در نیمه دوم قرن 19 به شمار می آید. پیروزی داستان، برادران کارامازوف، شهرت و افتخار وی را به اوج رساند و باعث شد تا او را مانند "تولستوی" و "تورگنیف" مورد ستایش قرار دهند. داستایوفسکی در 8 ژوئن 1880 در مراسم صدمین سال تولد پوشکین در مسکو سخنرانی کرد و با چنان شور و جاذبه ای سخن گفت که او را غرق گل کردند و دستش را بوسیدند. پس از گذشت تمام این اتفاقات وی در کنار همسر محبوبش در خوشبختی و در خانه ای آرام زندگی کرد تا سرانجام در 28 ژانویه 1881 بر اثر خونریزی شدید درگذشت. همه مردم روسیه از هر طبقه در مراسم ختم او شرکت کردند، نویسندگان در برابر آرامگاهش نطق هایی ایراد کردند و تشییع جنازه باشکوهی برگزار شد. RE: نویسندگان نامدار - کاربر حذف شده3 - ۲-۴-۱۳۹۵ ۰۹:۴۲ صبح آگاتا کریستی بانو آگاتا کریستی، با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر (Agatha Mary Clarissa Miller) متولد ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰، در شهر تورکی در ناحیه دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکاییاش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانوادهای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر میتوانست تبعه ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هردوی آنها از وی بزرگتر بودند. آگاتا در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد که ازدواج موفقی نبود و زندگی مشترک آنان بعد از ۱۴ سال عاقبت در سال ۱۹۲۸ به جدایی انجامید. دختری به نام روزالیند هیکز حاصل این ازدواج بود. آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار میکرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشتههای او داشتهاست: بسیاری از قتلهایی که در کتاب هایش رخ میدهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت میگیرند. در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی میکرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامهها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتاً در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیراً شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی گردیده بودهاست. در مورد این که آیا کل این ماجرا یک کار تبلیغاتی بودهاست یا خیر، کماکان نظرات ضدونقیض اند. در آن زمان نگاه کلی مردم نسبت به ناپدید شدن آگاتا منفی بود و بسیاری بر این باور بودند که آن ترفند تبلیغاتی مبالغ قابل توجهی هزینه روی دست مالیات دهندگان کشور گذاشتهاست. در سال ۱۹۷۹ این ماجرای ناپدید شدن دست مایه فیلمی شد به نام آگاتا که در آن وانسا ردگریو در نقش آگاتا کریستی ظاهر میشود. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستانشناسی به نام سِر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوانتر بود ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی را که او از آنها دیدن میکرد میتوان در بیشتر داستانهایش که وقایع آنها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ میدهند دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجوییهای عشقی خارج از ازدواج مالووان مدتی نسبتاً طولانی دوام بیاورد. آگاتا کریستی رمان قتل در قطار سریعالسیر شرق را در سال ۱۹۳۴ وقتی در هتل پرا پالاس استانبول سکونت داشت نوشت. استانبول آخرین ایستگاه شرقی قطار سریعالسیر اورینت بود که در آن زمان بین غرب و شرق اروپا در تردد بود. اتاقی که آگاتا کریستی در آن میزیست توسط مقامات هتل پرا پالاس بهعنوان یادبود این نویسنده نامدار در همان حال و هوای زمان اقامت کریستی حفظ و نگهداری شدهاست. آگاتا کریستی در ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ در ۸۵ سالگی به مرگ طبیعی درگذشت. او تنها یک فرزند به نام روزالیند هیکز داشت که او نیز در ۸۵ سالگی به تاریخ ۲۸ اکتبر ۲۰۰۴ درگذشت. در حال حاضر تمام حقوق مربوط به نشر و فروش کتاب های آگاتا کریستی در اختیار و مالکیت نوهٔ او ماتیو پریچارد است. آگاتا کریستی نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار مِری وستماکوت (Mary Westmacott) داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز نوشتهاست، ولی شهرت اصلیاش به خاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریستی، به خصوص آن دسته که درباره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیدهاند نیز معرفی و مطرح کردند. در همان زمانهای ابتدایی کار نویسنگیاش بود که شخصیت موسیو هرکول پوارو را خلق کرد؛ کارآگاه قد کوتاه، چابک و خودپسند بلژیکی با ظاهر و قیافهای خاص که راز تمام جنایتها را به کمک «سلولهای خاکستری» مغزش بر ملا میکند و همزمان زبان انگلیسی را مورد سختترین حملات و انتقادها قرار میدهد. پوارو شخصیت محوری بیش از پنجاه رمان دیگر او قرار گرفت و به لحاظ شمارگان موفقترین کارآگاه دنیا شد. در سال ۱۹۲۶ با انتشار «قتل راجر آکروید» به موفقیت بزرگ دست یافت. این رمان اثری درخشان با رمزگشایی حیرتآور بود که خواننده به علت فقدان شواهد و قرائن کافی در گشودن معمای داستان ناتوان میماند. قاتل همان دکتر «شپارو» پزشک سادهلوح و قابل اعتماد دهکده است که خود راوی کل رمان میباشد. این کتاب نه تنها مورد استقبال گسترده ی مردم قرار گرفت، بلکه همکاران نویسنده نیز توجه خاصی به آن مبذول داشتند. آگاتا کریستی در کتاب رکوردهای گینس مقام اول در میان پرفروشترین نویسندگان کتاب در تمام دورانها و مقام دوم (بعد از ویلیام شکسپیر) در میان پرفروشترین نویسندگان در هر زمینهای را به خود اختصاص دادهاست. تخمین زده شدهاست که یک میلیارد نسخه از کتابهای او به زبان اصلی (انگلیسی) و یک میلیارد نسخه دیگر در ترجمههای گوناگون به ۱۰۳ زبان دنیا به فروش رسیدهاست. محبوبیت جهانی کریستی به آن درجه است که به طور مثال در کشوری چون فرانسه تعداد کتاب هایی که از او تا سال ۲۰۰۳ به فروش رسیده بالغ بر ۴۰ میلیون جلد بودهاست. تله موش که یکی از آثار معروف اوست اولین بار در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۲ در لندن (تئاتر آمباسادورها) به روی صحنه رفت و از آن تاریخ تا زمان حاضر و در طول بیش از ۵۰ سال همیشه بر روی صحنه بودهاست و از این نظر رکورددار است. این نمایش نامه تاکنون فقط در لندن بیش از ۲٬۰۰۰ بار به روی صحنه رفتهاست. در سال ۱۹۵۵ آگاتا کریستی نخستین کسی بود که جایزهٔ استاد اعظم را از مجمع معمایینویسان آمریکا دریافت کرد. در همان سال نمایش نامه او به نام شاهد پرونده (Witness for the Prosecution) بهعنوان بهترین نمایشنامه برندهٔ جایزه ادگار گردید. بیشتر کتاب ها و داستانهای کوتاه او (و بعضیها از آنها چندین بار) به فیلم درآمدهاند که از آن میان میتوان فیلمهای قتل در قطار سریعالسیر شرق، مرگ در رودخانه نیل و قطار ساعت ۴:۵۰ پدینگتون نام برد. بسیاری از نوشتههای آگاتا کریستی بارها برای تهیه برنامههای رادیویی و تلویزیونی نیز مورد استفاده قرار گرفتهاند. این موفقیت به راحتی قابل درک نیست، چرا که آگاتا کریستی تقریبا هیچ چیز واقعا جدیدی را به این ژانر ادبی نیفزوده است؛ او (به استثنای چند مورد) همان شکلهای سنتی، قدیمی و کاملا انگلیسی را در آثارش حفظ و رعایت کرده است. قتلهای داستانهای وی غالبا در خانههایی متروک با سبک و معماری ویکتوریایی اتفاق میافتد و هویت قاتل که در طول داستان نباید لو برود در انتها توسط کارآگاه پلیس فاش میشود. البته پیش از آن کارگاه در یک استنتاج درخشان، خواننده را آگاه میسازد. اگر نویسنده و کارآگاه عزمشان را برای به خطا انداختن خواننده جزم کرده باشند، گاه حتی هوش فوقالعادهی شرلوک هولمز نیز به خواننده در حل معما کمک نمیکند. راز محبوبیت آگاتا کریستی احتمالا در این نکته نهفته است که وی مقولهی قتل در ادبیات جنایی را به میان شهروندان عادی جامعه آورد، آنرا از حالت جنایی زننده و هولناک بیرون آورده و با تحلیل سرشار به آن شکلی زیبا بخشید بدون آنکه از هیجان ضروری آن بکاهد. اما عنصر «برانگیختن هیجان» – به آن مفهومی که مثلا در آثار ادگار والاس دیده میشود – در رمانهای کریستی به ندرت به چشم میخورد. یکی از همکاران جنایی نویس کریستی یکبار قاعدهی موفقیت او را با این جمله وصف کرده است: "آگاتا کریستی در آثارش مستقیما کنجکاوی ذاتی و صادقانه ی ما انسانها را مخاطب قرار میدهد. منابع: ویکی پدیا مجله ردز RE: نویسندگان نامدار - کاربر حذف شده15 - ۴-۴-۱۳۹۵ ۰۹:۵۲ عصر آنتوان چخوف آنتوان چخوف در هفدهم ژانویه سال 1860 در "تاگانرک" به دنیا آمد. ابتدا در مدرسه یونانی "کلیسای امپراطور قسطنطنین" و بعد در مدرسه "گرامر" تاگانرک به تحصیل پرداخت. چخوف تحصیلات پزشکى خود را در سال 1879در دانشکده پزشکى دانشگاه مسکو آغازکرد. در زمان دانشجویى، براى گذران زندگى خود و خانواده اش ، صدها داستان کوتاه نوشت . چخوف دیپلم دانشکده پزشکی را در سال 1884 گرفت .تابستان آن سال برای استراحت به «بابکیو» رفت و در آنجا با «ساروین» مدیر روزنامه معروف پترزبورگ آشنا شد. نامه های چخوف به ساورین معروف است و این مرد ناشر غالب آثار بعدی چخوف می باشد. در سال 1886 اولین نمایشنامه اش را به نام «آواز قو» در یک پرده تنظیم کرد و در سال 1877 مسافرتی به جنوب روسیه داشت که تأثیرات خاص آن سفر در اثر معروفش به نام «استپ» آشکار است. آثار معروف چخوف در این سال عبارتست از «هنگام سحر» که مجموعه داستان است و «ایوانف» یک نمایش چهار پرده ای که هم در مسکو و هم در پترزبورگ به نمایش گذارده شده است. در سال 1888 با جمعی از دوستان و از آن جمله «ساروین» به کریمه رفت و در آنجا داستانهای معروف «استپ، روشنایی ها، جشن تولد، زنگها» را نوشت و لطیفه ای به نام «خرس» در یک پرده تنظیم کرد. در سال 1888 جایزه پوشکین (به مبلغ 500 روبل» به وسیله آکادمی علوم امپراطوری به او اعطا شد و در سال بعد عضو جمعیت دوستداران (ادبیات روسی) شد و در همین سال بود که نمایش «دیو جنگل» را در چهار پرده تنظیم کرد. لطیفه «خواستگاری» را در یک پرده و داستان معروف «افسانه خسته کننده، از دفتر یادداشت یک پیر مرد» را نوشت. در 1891 «فراریان ساخالین»، «دوئل» و «زنان» را نوشت و سفری به اروپای غربی کرد. در سال 1892 به ایالت نوگورود رفت تا به قحطی زدگان آن ناحیه کمک کند و سازمانی برای امداد به آنها ایجاد کرد و خودش هم از مسکو به ده «میلخوف» نقل مکان کرد و در دهکده مزبور هم به مبارزه بر علیه بیماری وبا که تازه شایع شده بود پرداخت. آثار معروفش در این سال عبارتست از داستانهای: اطاق شماره 6- ملخ- زوجه- در تبعید- همسایگان. در سال 1893، «داستان مرد ناشناس» و یادداشتهای معروف مسافرت به سیبری را تحت عنوان «جزیره ساخالین» منتشر کرد. دکترها توصیه کردند که به کریمه و یا جنوب فرانسه مسافرت کند و در این سالها و سالهای بعد بود که آثار زیر از زیر قلم استادانه چخوف به در آمد: «خانه با مزانین» نمایشنامه «شاهین دریا» داستان بلند «سه سال» و داستانهای کوتاه «جنایت»، آریادانا و «زن». و در سال 1897 به خرج خود در ده های روسیه از جمله همان دهکده ملیخوف مدرسه بنا کرد. برای راحتی دهقانان آن نواحی رنج بسیار برد و داستان های معروف «زندگی من»، موژیکها»، «درگاری» و «دریک نقطه محلی» را به رشته تحریر در آورد. در این سال داستانهای «آدم توی جلد»، «یونچ»، «مستأجر»، «شوهر»، «خانم مامانی» را نگاشت و در سال بعد (سال 1899) داستانهای «خانم و سگ ملوسش» و «درراوین» را به رشته تحریر درآورد. همچنین از سال 1891، چخوف کار خود را به عنوان پزشک عمومى در دهکده ملیخووا ، در فاصله 80کیلومترى جنوب مسکو، آغازکرد. بیماران از 50کیلومترى آنجا، پیاده یا با گارى میآمدند تا پزشک جدید را ببینند. آنها سحرگاه در مقابل مطب به صف میایستادند و در برابر دریافت مراقبت هاى پزشکى معامله پایاپاى میکردند. چخوف جزئیات را ثبت میکرد، به رایگان دارو میداد و ظرف کمتر از 6 ماه ، 576ویزیت خانگى انجام داد. در ماه ژوئیه ، براىکمک به تحت کنترل درآوردن همه گیرى ویرانگر وبا به سمت مأمور سلامت عمومى ناحیه گماشته شد. درکمتر از 2 ماه ، تقریبا 1000 بیمار را ویزیت کرد. با شروع زمستان، همه گیرى وبا پایان یافت اما چخوف کاملا از پاىدرآمده بود. روشن نیست که چرا با وجود مرگ برادرش نیکلاس در اثر سل ، او نسبت به حملات بیماری سل بی اهمیت بود. بیمارى او درساخالین بدتر شد اما در بازگشت به مسکو، تا سال 1897از دریافت مراقبت پزشکى امتناع کرد تا زمانیکه بیماری اورا به شدت مورد حمله قرار داد . بنا بر توصیه دکتر آلکسى اوسترومف ، -یکى از اساتید او در دانشکده پزشکى- چخوف براى علاج کامل ، به یالتا و سپس به یک مرکز نگهدارى بیماران مبتلا به سل در دریاى سیاه عزیمت کرد. البته ، او به جاى استراحت ،مشغول برنامه اى براى دریافت اعانه جهت احداث آسایش مسلولین شد. در سال 1900 به عضویت «آکادمی علوم» درپترزبورگ انتخاب شد و نمایشنامه سه خواهر را هم در آن سال تنظیم کرد. در این سال وضع جسمیش روز به روز بدتر می شد در سال 1901 با «اولگاکنیپر» ستاره «تاترهنری» مسکو ازدواج کرد . او همچنین درهمین مدت 3 شاهکار خود را نوشت : "بانوى صاحب سگ(1899)، سه خواهر ( 1900)، و باغ آلبالو (1903).. در ماه مه سال 1904 دیگر قادر نبود که از تخت به زیر آید و به اتفاق زنش به یک آسایشگاه آلمانی در «بادن وایلر» رفت و در همان آسایشگاه در سن چهل و چهار سالگی در ماه ژوئن سال 1904 بدرود زندگی گفت و جسدش را به مسکو حمل کردند و آنجا در گورستان کلیسای «نودویشی» دفن کردند. کنستانتین استانیسلاوسکى، رییس سالن نمایش معروف هنر مسکو،تصمیم گرفت تا نخستین نمایش باغ آلبالو را در 17ژانویه سال 1907درگرامیداشت 44سالگى چخوف و 25ساله شدن عمر نویسندگى وى به نمایش درآورد. منبع: شبکه ملی مدارس "رشد" RE: نویسندگان نامدار - کاربر حذف شده3 - ۱۴-۴-۱۳۹۵ ۰۱:۱۴ عصر بیوگرافی سیمین دانشور سیمین دانشور (زاده ۸ اردیبهشت سال ۱۳۰۰ خورشیدی در شیراز- ۱۸ اسفند سال ۱۳۹۰ خورشیدی در تهران) نویسنده و مترجم ایرانی و همسر جلال آلاحمد بود. وی نخستین زن ایرانی بود که به صورتی حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت. مهمترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است. سووشون از جمله پرفروشترین آثار ادبیات داستانی در ایران به شمار میرود. دانشور همچنین عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود. زندگینامه دانشور در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در شیراز زاده شد. او فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآیین انجام داد و در امتحان نهایی دیپلم شاگرد اول کل کشور شد. سپس برای ادامه تحصیل در رشته ادبیات فارسی به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفت. دانشور، پس از مرگ پدرش در ۱۳۲۰ خورشیدی، آغاز به مقالهنویسی برای رادیو تهران و روزنامه ایران کرد. او از نام مستعار شیرازی بینام استفاده میکرد. در ۱۳۲۷ مجموعه داستان کوتاه آتش خاموش را منتشر کرد که نخستین مجموعه داستانی است که به قلم زنی ایرانی چاپ شدهاست. تشویق کننده دانشور در داستاننویسی فاطمه سیاح، استاد راهنمای وی، و صادق هدایت بودند. او در همین سال، در حالی که در اتوبوس از تهران راهی شیراز بود با جلال آلاحمد نویسنده و روشنفکر ایرانی آشنا شد و دو سال بعد با او ازدواج کرد. در ۱۳۲۸ با مدرک دکتری ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. عنوان رسالهٔ وی «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود (با راهنمایی سیاح و بدیعالزمان فروزانفر). دانشور در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا دو سال در رشتهٔ زیباییشناسی تحصیل کرد. وی در این دانشگاه نزد والاس استنگر داستاننویسی و نزد فیل پریک نمایشنامهنویسی آموخت. در این مدت دو داستان کوتاه که دانشور به زبان انگلیسی نوشته بود در ایالات متحده چاپ شد. پس از برگشتن به ایران، دکتر دانشور در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت؛ تا این که در سال ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشتهٔ باستانشناسی و تاریخ هنر شد. اندکی پیش از مرگ آلاحمد در ۱۳۴۸، رمان سَووشون را منتشر کرد، که از جملهٔ پرفروشترین رمانهای معاصر است. در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. وی نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت. مهمترین اثر او رمان سووشون است که به ۱۷ زبان ترجمه شده و درباره رخدادهای زمان رضاشاه است. این بانوی پیشکسوت داستاننویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۸۶ کار نوشتن را دوباره از سر گرفت و داستانی با نام برو به شاه بگو نگاشت درباره حضرت علی (ع) و مظلومیتهای ایشان است. از سیمین دانشور همواره به عنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کمنظیر در ادبیات داستانی ایران نام میبرند. سیمین دانشور در هجدهم اسفندماه سال ۱۳۹۰ در خانهاش در تهران درگذشت. کتابها مجموعه داستان آتش خاموش، اردیبهشت ۱۳۲۷ شهری چون بهشت، دی ۱۳۴۰ به کی سلام کنم؟، خرداد ۱۳۵۹ از پرندههای مهاجر بپرس، ۱۳۷۶ رمانها سَووشون معروفترین اثر دانشور در تیر ۱۳۴۸ از سوی انتشارات خوارزمی و مدت کوتاهی پیش از مرگ جلال آلاحمد منتشر شد. دربارهٔ این رمان نقدهای بسیاری منتشر شدهاست. این رمان به وقایع پس از پادشاهی رضاشاه میپردازد. جزیرهٔ سرگردانی، ۱۳۷۲، انتشارات خوارزمی ساربانْ سرگردان، ۱۳۸۰، انتشارات خوارزمی کوه سرگردان، انتشارات خوارزمی ترجمهها سرباز شکلاتی، نوشتهٔ برنارد شاو، ۱۳۲۸ دشمنان، نوشتهٔ آنتون چخوف، ۱۳۲۸ بنال وطن، نوشتهٔ آلن پیتون، ۱۳۵۱ داغ ننگ، نوشتهٔ ناتانیل هاثورن باغ آلبالو نوشتهٔ آنتوان چخوف، ۱۳۸۱ ماه عسل آفتابی (مجموعه داستان)، نوشتهٔ ریونوسوکه آکوتاگاوا و... آثار غیرداستانی غروب جلال، انتشارات رواق، ۱۳۶۰ شاهکارهای فرش ایران راهنمای صنایع ایران ذن بودیسم مبانی استتیک وضعیت آخرین رمان او نوشتار اصلی: کوه سرگردان مجله ادبی ـ هنری نافه در شماره آبان ۱۳۸۹ خود در گزارشی که علیرضا غلامی با عنوان «در جستجوی کوه سرگردان» نوشته بود برای نخستین بار خبر داد که رمان کوه سرگردان سیمین دانشور مفقود شدهاست. در این گزارش گفته شد که سیمین دانشور نگارش این رمان را قبل از تیر ۱۳۸۶ یعنی قبل از بیماری تمام کردهاست. اما بعد از بهبود نسبی دانشور در پاییز همان سال، ناشر پی میبرد که رمان کوه سرگردان ناپدید شدهاست. انتشارات خوارزمی دو سال تلاش کرده بود خبر مفقود شدن این رمان در رسانهها درز نکند. مجله ادبی ـ هنری نافه در گزارش خود گفتهاست این رمان میتوانست قبل از مرگ علیرضا حیدری، مدیر انتشارات خوارزمی منتشر شود. اما موضوع رمان و حساسیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به آن و همچنین محافظهکاری مدیران انتشارات خوارزمی از علل تأخیر در انتشار آن بودهاست. مرگ سیمین دانشور پس از یک دوره بیماری آنفلوآنزا، عصر روز ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ برابر با ۸ مارس ۲۰۱۲ در ۹۰ سالگی در خانهاش در شهر تهران درگذشت. خانه سیمین دانشور و همسرش جلال آل احمد در بنبست ارض، در کوچه رهبری و خیابان دزاشیب قرار دارد؛ خانهای که جلال آن را در زمانی که سیمین دانشور برای تحصیل در انگلستان بود به دست خود ساخت. این خانه سالها محل گرد آمدن نویسندگان بسیاری بود و تا زمان مرگ جلال، محل زندگی جلال و سیمین بود. بعد از مرگ جلال هم سیمین دانشور به تنهایی در آن زندگی میکرد. این خانه بزرگ و زیبا با حیاط پر از درختان سرسبز و حوض آبیاش، با دیوارهای پر از عکس و نقاشی از جلال و سیمین بعد از مرگ سیمین دانشور، محل زندگی ویکتوریا دانشور (خواهر سیمین دانشور) و همسرش پرویز فرجام بوده است. منبع:برترین های جهان |