انجمن سینما کلاسیک
فیلمها ، سکانس ها ، نقشها و دیالوگهایی که ما را به گریه انداخت - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن سینما کلاسیک (http://cinemaclassic.ir)
+-- انجمن: لژ مخصوص (/Forum-%D9%84%DA%98-%D9%85%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%B5)
+--- انجمن: نظرسنجی ها و مسابقات (/Forum-%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%AC%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D8%A7%D8%AA)
+---- انجمن: نظر سنجیهای سینمایی (/Forum-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B3%D9%86%D8%AC%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C)
+---- موضوع: فیلمها ، سکانس ها ، نقشها و دیالوگهایی که ما را به گریه انداخت (/Thread-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%D9%87%D8%A7-%D8%8C-%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%B3-%D9%87%D8%A7-%D8%8C-%D9%86%D9%82%D8%B4%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%84%D9%88%DA%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D8%AA)



فیلمها ، سکانس ها ، نقشها و دیالوگهایی که ما را به گریه انداخت - اکتورز - ۲۱-۹-۱۳۹۵ ۱۱:۰۶ صبح

اصولا ایرانی جماعت معروفیم به عاطفی ، دلرحم و مهربان بودن.
در همزادپنداری استادیم و اگر کسی خاطرهء تلخی برایمان بازگو کند چنان بغضی گلویمان را میفشارد گویی همینک خفه می شویم .
یقینا دیده اید که مادران ما با فیلمهای هندی چقدر چنج میشوند و چگونه با شوق کاراکترها ذوق میکنند و با غمشان اندوهگین می شوند .
حال که ما از آنها فیلم دیده تر و به قولی فیلمبازتریم ، هر فیلمی به راحتی تحت تاثیر قرارمان نمیدهدو با دیدن هر سکانسی ، چه هندی و چه سایر سینمای ملل اشک در چشمانمان جمع نمی شود .
اما ، طبیعی است هر یک از ما در شرایط روحی مختلف با فیلم یا نقش خاصی بیشتر ارتباط برقرار کنیم و بعضا آنقد. در حس آن نقش فرو برویم که در لحظهء اوج داستان سیل اشکمان سرازیر شود و تا مدتها در این حس بمانیم.

در این تاپیک از دوستان تقاضا میکنم که ، فیلم ، سکانس ، نقش ، دیالوگ و حتی کوچک ترین فرم هایی که به گریه اشان انداخته را برای همه باز گو کنند ، شاید بینمان حس مشترکی بوده باشد که اتفاقی همان پلان از فیلمی چند نفرمان را به گریه انداخته باشد .

منتظر زنگ اولم که چه کسی به صدا در خواهد آورد .

ارادتمند ، آکتورز


RE: فیلمها ، سکانس ها ، نقشها و دیالوگهایی که ما را به گریه انداخت - بن وید - ۲۲-۹-۱۳۹۵ ۱۲:۵۱ صبح

سلام خدمت اکتورز گرامی و سایر دوستان ارجمند ... خیلی خوشحالم که مجددا از شما تحرکی می بینم

امیدوارم باز هم به حال و روز خوش گذشته برگردیم ... اما موضوع

بخشی از فیلم رستگاری در شاوشنک هست که الان دوست دارم راجع بهش بنویسم ...

1 - جیمز ویتمور - محمدعلی دیباج - بروکس 

این فیلم برای من بسیار غم انگیز و دردناکه و وقتی تماشاش میکنم حسابی حالم خراب میشه ...

* صحنه ای که قصد داره گردن دوست خودش رو ببره تا در زندان بمونه

* صحنه ای که کلاغش رو ازاد می کنه

* صحنه ای که روی میز میره و خودش رو دار میزنه (اون قسمت حکاکی کردن متن روی چوب) و ...

گویندگی جناب دیباج در این نقش واقعا استثنائیست ، شاهکاره 


ببخشید امکان ارسال عکس و فیلم رو ندارم بعدا تکمیل میکنم
  

 


RE: فیلمها ، سکانس ها ، نقشها و دیالوگهایی که ما را به گریه انداخت - کاربر حذف شده4 - ۲۴-۹-۱۳۹۵ ۱۰:۰۹ عصر

سلام

فیلم ایرانی قبل از انقلاب:
1 - بت (ایرج قادری 1355): صحنه ایکه صادق (بهروز وثوقی)  دیگه از زندان آزاد شده و تویه کارگاه دوستش داره کار میکنه و پسرش میاد و ازش میپرسه که آیا واقعا پسر اونه؟ صادق هم در حالیکه از دیدن پسرش که حالا بزرگ شده در حالیکه خوشحال بود اما بغض میکنه و به پسرش میگه مردم دروغ میگن. من اصلا پسری ندارم.

2 - ماهیها در خاک میمیرند (فرزان دلجو 1356) صحنه آخر فیلم. شبی که نسرین داره عروسی میکنه رضا میره روی بام همون ساختمون نیمه کاره که پاتوق خودش و نسرین بود.


فیلم ایرانی بعد از انقلاب:
1- دستهای خالی (ابوالقاسم طالبی 1385): دو صحنه خیلی غمگین داره. یکی صحنه ایکه حوریه (مریلا زارعی) به مادرش شک میکنه و مادرش یه نوار بهش میده که صدا و پیغام پدرش هست که از اسارت برگشته و در آسایشگاه بستریه. صحنه دوم هم وقتیه که حوریه به اتهام قتل دختر سنجری در زندان منتظر اعدامه و پدر و مادرش (خسرو شکیبایی و فاطمه و گودرزی) بمناسبت تولدش یه کیک خریدند و رفتن ملاقاتی. حوریه موقع خاموش کردن یکی یکی شمعها داستان زندگی خودش و روزهایی که پدرش در جنگ و اسارت بود رو تعریف میکنه. صحنه آخرش هم که خسرو شکیبایی برای رضایت میره پیش آقای سنجری وفا صحنه غمگینی بود.

2 - من مادر هستم (فریدون جیرانی 1389) : صحنه های آخر فیلم که قراره آوا(باران کوثری) رو ببرند برای اعدام واقعا قابل دیدن نیست.

3 - میم مثل مادر (ملاقلی پور 1385) : همه صحنه هاش. اصلا هر وقت که سعید (پسر معلول سپیده) رو که نشون میداد با یه کپسول اکسیژن واقعا آدم تحت تاثیر قرار میگرفت. مخصوصا صحنه ایکه سپیده فقط یه آمپول بیشتر نداره و سعید میگفت به خودت بزن اما سپیده میخواست به سعید بزنه. یا صحنه ایکه سعید واقعیت رو میفهمه و با مادرش دعوا میکنه که چرا اونو بدنیا آورده یا وقتی سهیل (پدر سعید با بازی حسین یاری) که دل دیدن سعید رو نداشت برای اولین بار میاد سعید رو میبینه یا .......
 

فیلمهای خارجی هم بعدا........
 


RE: فیلمها ، سکانس ها ، نقشها و دیالوگهایی که ما را به گریه انداخت - اکتورز - ۱۶-۱۰-۱۳۹۵ ۰۶:۵۷ عصر

اولین فیلمی که اشکم رو در آورد سکانس پایانی سرزمین هیچکس بود .
برای بار دوم با فیلم اشباح گویا ، جایی که ناتالی پورتمن بعد از سالها از زندان انجمن تفتیش عقاید میاد بیرون و چهرهء زیباش اکنون مچاله شده اشکم در آمد.

در یک شرایط روحی بسیار بد با فیلم گیس بریده و نقشی که گلشیفته فراهانی بازی کرده بد جور گریه کردم ، گرچه نه فیلم چندان فیلمی درجه یک بود و نه هیچ وقت از گلشیفته خوشم آمده ، منتهی در اون دوره بسیار حساس شده بودم .

چندسال پیش برای چندمین بار دزد دچرخهء دسیکا رو در نصف شبی نگاه کردم و با برونو پسر کوچک و نازی که نگران دچرخهء پدرشه که گم شده و پسر کوچک خودم رو تصور میکردم که چقدر عاشق موتور سیکلت خودم بود .
آنچنان دل تنگ شدم و گریه کردم که همهء اهل خانه را بیدار کردم .

با سکانس پایانی فیلم مه ساختهء فینچر هم همان ماجرای دزد دچرخه برام تکرار شد.

چند وقت پیش هم با دیدن فیلم کفشهایم کو ساختهء کیومرث پور احمد و سکانس عاشقانه و تلخ سه تار زدن و ترانه خواندن رضا کیانیان آنقدر همزادپنداری میکردم که نتونستم جلو اشکهام رو بگیرم .

اما هیچ وقت سکانس پایانی فهرست شیندلر رو فراموش نمیکنم که چقدر با اشکهای لیام نیسون من هم اشکم درآمد .

در کل از حدود هشت سال پیش حساس تر شدم در حالی که قدیمها با هیچ فیلمی اگر چه دلم میلرزید ولی اشکم سرازیر نمیشد.