خسرو شکیبایی ......... هنرمندی بی جایگزین - نسخهی قابل چاپ +- انجمن سینما کلاسیک (http://cinemaclassic.ir) +-- انجمن: سالن سینما ، تلویزیون و رادیو در ایران (/Forum-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%8C-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) +--- انجمن: بازیگران و کارگردانان سینمای ایران (/Forum-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) +---- انجمن: بازیگران سینمای ایران (/Forum-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) +---- موضوع: خسرو شکیبایی ......... هنرمندی بی جایگزین (/Thread-%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88-%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D9%86) |
خسرو شکیبایی ......... هنرمندی بی جایگزین - شهرزاد - ۱۶-۱-۱۳۹۵ ۰۸:۴۹ عصر
خسرو شکیبایی
1323 - 1387 از وقتی رفتی ..... چقدر تنها مانده ایم با اجازه تمام بزرگترهای سایت اولین تاپیک بازیگران سینمای ایران را با یاد و نام خسرو شکیبایی استارت می زنم. درباره خسرو ساعتها و روزها می توان نوشت از لبخندش از صدایش از اخلاق و منش بزرگش ... از شخصیت خوبش... از گفتارش می توان ساعتها نوشت و نوشت ... 10 روز پیش تولدش بود. او حالا 72 ساله شده است. خسرو شکیبایی در هفتم فروردین سال 1323 در تهران بدنیا آمد. نام پدرش احمد بود. در خانواده او را محمود صدا می زدند. سرگرد احمد شکیبایی خسرو را وقتی 14 سالش بود تنها گذاشت و به دیار باقی شتافت. خسرو هنوز 20 سالش نشده بود که با ورود به تئاتر وارد دنیای هنر شد. اما صدای منحصر بفردش باعث گردید تا در سال 1347 وارد دنیای دوبله شود. داستان ورود خسرو به دنیای هنر خیلی جالب است آنرا از زبان خودش بخوانید: پدرم به دیدن نمایشنامه و فیلم علاقهمند بود. من اوایل فکر میکردم به خاطر این است که برای ایشان مجانی است و تقریبا وظیفهای. او افسر دژبان ارتش بود و به بهانه پیدا کردن سربازهای فراری به سینماها و تئاتر میرفت ولی به جای انجام وظیفه محو تماشای صحنهها و پردهها میشد. لحظاتی تراژیک در درامها وجود داشت که پدرم را به گریه میانداخت و من دقیقا تمام آن لحظات یادم است. او اکثر مواقع من را با خود می برد. چون که میزان علاقهام را میدانست و میشود گفت که این کار او حتما از روی وظیفه نبود؛ چون جمعهها و حتی در ایام مرخصی هم به تئاتر و سینما میرفت. بارها شاهد سربازهایی بودم که با یقه باز و ریش نتراشیده در سینما نشسته بودند و میترسیدم که پدرم آنها را ببیند و از آنها بازخواست کند، صحنه را از دست بدهم. اما پدرم آگاهانه خودش را به کوچه علیچپ میزد. بعدها فهمیدم که به تئاتر بسیار علاقمند است و مطمئن بودم که اگر میدانست هدف پسرش تئاتر است، سخت دگرگون میشد و دیگر تئاتر رفتن را قدغن میکرد! اما خسرو بازی کردنش در تئاتر را کاملا تصادفی عنوان می کند آرزویی دیرینه که بی هیچ تلاشی برآورده می گردد، آنهم در یک شب تابستانی در سال 1342 و نمایشنامه ای به اسم پنجه. او در این نمایشنامه نقش اول را بازی می کند. پنج سال بعد از رفتن به روی صحنه ، او حضورش را با گویندگی تجربه می کند. حضوری پر نوسان و پر حاشیه. خسرو خودش می گوید : در سال 46 بعد از اتمام خدمت سربازی، به دنبال کاری برای امرارمعاش بودم که در ضمن به تئاتر هم نزدیک باشد. اول شانس به سراغم آمد و بعد کار ایدهآل شد و خلاصه امتحان صدا در استودیو شهاب و قبول و بعد هم استخدام. در واقع خسرو شکیبایی یکی از قدیمی ترین دوبلورهای کشورمان بود اما جالب اینجاست که وقتی او به روی پرده های سینما می رود به او می گویند صدایت به چهره ات نمی خورد و گویندگان دیگری بجایش گویندگی کردند. اما او مانند بسیاری از هنرپیشه های بزرگ فعلی که اتفاقا صدای مناسبی هم ندارند از این موضوع گله مند نیست . خسرو شکیبایی همیشه از منوچهر اسماعیلی و جلال مقامی و ناصر طهماسب و خسرو خسروشاهی تا پایان عمرش به نیکی یاد نمود. این چهار دوبلور کسانی بودند که بجای خسرو شکیبایی در فیلمهایش گویندگی کردند. این دقیقا جمله خود خسرو شکیبایی می باشد: من دلم میخواهد از ناصر طهماسب، اسماعیلی، مقامی و خسروشاهی تشکر کنم. آنها در فیلمهای «صاعقه» (مقامی)، «دزد و نویسنده» و «شکار» (اسماعیلی) و «ترن» (خسروشاهی) به جای من حرف زدند. من مطالب زیادی را در خصوص خسرو شکیبایی جمع آوری نموده ام ، سعی می کنم آنها را قسمت بندی کنم و به مرور انها را ارسال نمایم. امیدوارم تاپیک متفاوتی را در خصوص خسرو شکیبایی در این سایت ایجاد کنیم و مطالبی را ارائه کنیم که مردم کمتر در موردش می دانند. RE: خسرو شکیبایی ......... هنرمندی بی جایگزین - شهرزاد - ۱۸-۱-۱۳۹۵ ۰۶:۴۱ عصر زندگی هنری خسروشکیبایی را می توان به چند بخش تقسیم کرد. در واقع در پست قبلی به این موضوع اشاره شد که خسرو اولین بار در سال 1342 به روی صحنه می رود و در تئاتر پنجه بازی می کند. کارگردان این تئاتر حسین افشار بود. او همچنین در سال 1347 برای اولین بار به حرفه گویندگی روی می آورد. درست بعد از زمانیکه خدمت سربازی را سپری می کند. گویندهها نمیگذاشتند؛ یعنی یک جوری، شوخی و جدی به من میگفتند که خسرو تو صدایت خوب نیست و اگر به جای خودت صحبت نکنی،بهتر است. آنها میگفتند صدای تو به خودت نمیخورد و من هنوز معنی این حرف را نفهمیدهام. دوستان میدان باز نمیکردند و در اولین فرصتی که یادش خوش، عباس جوانمرد پس از دیدن نمایشنامهای که در انجمن ایران و آمریکا به نمایش گذاشتیم من و هادی اسلامی را جذب اداره تئاتر کرد و من که تئاتر هدف اصلیم بود، در قلب تئاتر به عنوان هنرمند کارمند استخدام شدم و به علت تمرینهای زیاد و غرق شدن در کار تئاتر، دیگر فرصتی برای ادامه گویندگی وجود نداشت؛ بنابراین تمام وقتم را در اختیار اداره تئاتر گذاشتم و از دوبله فیلم صرف نظر کردم و قضیه بخشیدن عطایش به لقایش شد و رفت تا سال 55 که مجددا به دعوت استودیو "راما" به کار گویندگی پرداختم و در آن سالها در فیلمهای زیادی حرف زدم و دلی از عزا درآوردم! در فیلمهای زیادی به جای آدمهای نیمه معروف حرف زدم و از آنهایی که در آن موقع خیلی معروف بودند میتوانم به: چارلتون هستون در «آخرین مردان سرسخت»، جیمز میسون در «معلم من شیطان» و «قیمت یک زندانی» و بیلی کازبی در اکثر فیلمهایش اشاره کنم. و حالا ظاهرا ثابت شده که به جای خودتان حرف میزنید البته من قصد ثابت کردن چیزی را به کسی نداشتم ولی دوست داشتم که خودم به جای خودم صحبت کنم. اساسا دوبله برای این است که فیلمهای خارجی را به فارسی برگردانند و در سینما،قاعده اصلی همین صدای سر صحنه است و اینکه هنرپیشه در لحظه که بازی میکند، همان موقع هم صدایش ضبط شود. ولی خوب، در گذشته ما این تکنیک را نداشتیم و به آن صورت بود و حالا یواش،یواش داریم اکثر کارها را با صدای سر صحنه انجام میدهیم. ولی برای بعضی از فیلمها به دلیل محیط بیرونی و شرایط لوکیشن که ممکن است کار عقب بیفتد؛ مجبور هستند که اول فیلم را بگیرند و بعد صداگذاری کنند. در این صورت باز هم بازیگر میل دارد به جای خودش صحبت کند و اگر هم تجربه ندارد، باید تجربه کند؛ چون تکنیک را خیلی زود میشود فراگرفت. مطلب اصلی معناست. من فکر می کنم خسرو شکیبایی درباره حضورش در دوبله ، خودش در گفتگوی بالا حق مطلب را ادا نموده است. اما فعالیتهای او در سینما با فیلم توقیف شده خط قرمز در سال 1360 اغاز می گردد اما قبل از ورودش به سینما او بازی در مقابل دوربین تلویریون را تجربه می کند. در سال 1352 پرویز کاردان با سریال خانه به دوش یا همان مراد برقی تلویزیون را به تسخیر خود در می آورد. معروف است هنگام پخش سریال مراد برقی خیابانهای تهران خلوت میشد و همه در مقابل جعبه های بزرگ تلویزیونهای خود می نشستند و این سریال را دنبال می کردند . خسرو شکیبایی همچنین در تئاتر زیر گذر لوطی صالح هادی اسلامی هم به ایفای نقش می پردازد.او در سینمای پیش از انقلاب هیچ فعالیتی نداشت. بعد از انقلاب اسلامی او فعالیت هنریش را با حضور در سینما آغاز می کند. سال 1360 و فیلم خط قرمز مسعود کیمیایی. پس از این آغاز 8 سال طول می کشد تا خسرو شکیبایی دوباره متولد شود. در سال 1368 خسرو شکیبایی بعنوان حمید هامون و مرادبیک ناگهان تمام خاک خوردنهای صحنه برایش به اتمام می رسد و می شود خسروی دوست داشتنی سینمای ایران. بنابراین در این مقطع از زندگی او می پردازیم به فعالیتهایش از خط قرمز تا هامون. یعنی از سال 1360 تا سال 1368. او خودش از حضورش در فیلم خط قرمز راضی نیست. زیرا او همچنان تحت تاثیر صحنه تئاتر بود. عدم رضایتمندی بازی در خط قرمز را از زبان خودش بخوانید: در فیلم «خط قرمز» کیمیایی بود که اکران نشد و ناکام ماند البته من زیاد از آن کار رضایت ندارم،نه به خاطر خود فیلم بلکه به خاطر خودم، چون کیمیایی هر چه سعی میکرد من را از آن احساس غلو شده تئاتری بیرون بکشد، نمیشد و خیلی غیرارادی آن مسائل اغراق شده تئاتر روی من تأثیر میگذاشت. نقش جلال، جوانی که به دلیل فعالیتهای سیاسی نتوانسته بود با دختری که به او علاقه دارد ازدواج کند و دختر با مرد دیگری ازدواج کرده بود و جلال به خواهش او تصمیم به کشف هویت شوهرش میگرفت. RE: خسرو شکیبایی ......... هنرمندی بی جایگزین - کاربر حذف شده4 - ۱۱-۳-۱۳۹۵ ۰۹:۰۴ عصر خسرو شکیبایی در کنار جکی چان. آقای داریوش مهرجویی هم تشریف دارند. RE: خسرو شکیبایی ......... هنرمندی بی جایگزین - شهرزاد - ۲۹-۳-۱۳۹۵ ۱۲:۲۲ صبح ضمن تشکر از صادق کرده محترم بخاطر انتشار این عکس . این عکس توسط پوریا شکیبایی منتشر می گردد. به گفته پوریا شکیبایی، این عکس در جشنواره فیلم توکیو و بیست و پنج سال پیش گرفته شده است. فرزند خسرو شکیبایی ماجرای این عکس را اینچنین روایت می کند: «در سال ١٩٩٠ پدرم به اتفاق آقاى مهرجویى براى فیلم هامون به جشنواره ى فیلم توكیو دعوت شدن. روزى كه پدرم این خبر رو به من داد كه به زودى به ژاپن خواهد رفت ازم خواست كه بهش بگم از اونجا چى مى خوام ، بعد از یه لیست بلند بالا از تمام ماشین كنترلى ها و اسباب بازى هاى جور واجور ، به شكل شفاهى ازش خواستم كه حتما یا با راكى یا آرنولد و یا با جكى چان یه عكس براى من بگیره.. آخه شعور هم خوب چیزى بود من از بازیگر فیلم "هامون" خواستم كه بره به دنبال یكسرى اَكشن مَن. پدر طبق معمول به من جواب مثبت داد و رفت.....١٤ یا ١٥ روز بعد برگشت و وقتى داشت سوغاتى هاى من رو مى داد این عكس رو از توى چمدونش درآورد و گفت فكر مى كنى كیو دیدم؟؟؟ بعد برام تعریف كرد كه وقتى كه داشتن از جلسه ى پرسش و پاسخ با آقاى كوراساوا برمى گشتن ، جكى چان رو توى سالن جشنواره به شكل كاملا اتفاقى مى بینن و پدر ازش مى خواد كه باهم عكس بگیرن..! یعنى به جاى اینكه پدر با كوراساوا عكس بگیره مجبور شدن با این آقا عكس بگیرن! پوریا شكیبایى كه روزى خوشبخترین پسر هفت ساله ى روى زمین بود فرزند خسرو شکیبایی در خصوص ادامه راه پدرش گفته: «برای ادامه راه پدر در سینمای ایران بسیار مشتاقم و خیلی دوست دارم که پیشنهادات برای بازی در سینما باشد.» برای ادامه راه پدر در سینمای ایران بسیار مشتاقم و در این زمینه حرف های زیادی زده شده است، باید ببینیم چه اتفاقاتی می افتد که امیدوارم خوب باشد. وی افزود: شش ماه پیش که من به ایران برگشتم یک سری حرفها و صحبتها با برخی دوستان رد و بدل شد که چون هنوز در حد حرف است از آنها نامی نمی برم ولی در حال مذاکراتی هستیم که ببینیم چه رقم می خورد.شکیبایی در خصوص پیشنهادات ارائه شده عنوان کرد: درخواست ها بیشتر مروبط به بازیگری است که من هم بدم نمی آید. وی در خصوص علاقه خود اظهار کرد: من خیلی دوست دارم که پیشنهادات برای بازی در سینما باشد البته اگر پدر در قید حیات بودند می گفتند تئاتر . حالا باید ببینیم چه می شود، اما انتخابم سینماست.فرزند «عمو خسرو» سینمای ایران درباره برخوردها در این مدت بیان کرد: برخوردها بین خانواده سینما بسیار عالی بوده و مردم هم تا کنون بسیار لطف داشته و دارند اما باید ببینیم بعد از بازی هم در آینده این لطف پابرجاست یا خیر. RE: خسرو شکیبایی ......... هنرمندی بی جایگزین - شهرزاد - ۴-۵-۱۳۹۵ ۰۶:۰۳ عصر سفر ابدی شکیبایی هشت ساله شد ..... نمایش تمام شد و کارگردان دنبال بازیگرش رفت اما ناگهان متوجه شد خسرو به بیمارستان چشم پزشکی فارابی مراجعه کرده. بخشی از چشمش به یکی از نقابهای تیز نمایش گرفته و پاره شده بود اما او دو ساعت و نیم روی صحنه مانده بود تا بازیاش تمام شود… خسرو شکیبایی چنین بازیگری بود. چندین سال پشت صحنهی تئاتر، انتهای سالنها، نشسته بود تا روزی بیایند و بگویند «آی پسر بیا فلان کارو انجام بده» و این کار، البته بازیگری نبود، کار بیاهمیتی پشت صحنه بود اما خسرو شکیبایی صبور بود و عاشق و از همه این روزها گذشت تا شد هامون سینمای ایران. عدهای او را «خسرو» سینما مینامند و گروهی «هامون» میخوانندش اما او با هر نامی که خوانده شود، بازیگر لحظههای به یادماندنی است. مانند بسیاری از همنسلانش مدتها انتظار کشید تا روی صحنه تئاتر برود و به نقشهای گوناگون جان ببخشد؛ از شاهزاده و گدا تا یک جوان انقلابی و شورشی، از یک برادر معتاد تا پاپ مقدس… در همین درخششها بود که چشمان تیزبین داریوش مهرجویی، او را کشف کرد. کارگردان خوش فکر سینما دنبال مردی بود در قامت «هامون» و به همان اندازه شیدا و شوریده و حالا این مرد را روی صحنه نمایش «شاهزاده و گدا» یافته بود، نمایشی که شکیبایی در آن هم نقش شاه را بازی می کرد و هم گدا را. هادی مرزبان کارگردان این نمایش درباره آن روزها گفته است: قرار بود خسرو در نمایش «آهسته با گل سرخ» نقش جلال را بازی کند. شبی به اتفاق همسرش پروین کوشیار به خانهی ما آمدند و او گفت« به من پیشنهاد بازی در یک فیلم شده که اگر بازی کنم تا شب عید خانهدار میشوم.» نگاهش کردم و گفتم«میدانی به هنر تو خیلی اعتقاد دارم اما برو و خانهدار شو!» بعد از مدتی سکوت اولین جملهاش این بود: «خیلی بیمعرفتی! به همین سادگی بروم؟!» و چهرهاش درهم شد، دوباره گفت:« لامصب یه چیزی بگو! بگو نرو!» اما من گفتم «خسرو برو و خانهدار شو!» پروین خانم گفت:« دنبال بهانهای است که نرود.» به هر حال رفت و فیلم «هامون» را بازی کرد. هامون را بازی کرد و در سینما ماند. حالا دیگر هیچ فرقی نمیکرد «اسد» و «صفا»ی فیلم «پری» باشد یا «گشتاسب» فیلم «سارا»،«رضا»ی «کیمیا» باشد یا پدر دوقلوهای «خواهران غریب»، راننده خسته «اتوبوس شب» باشد یا روشنفکر سرخورده «درد مشترک»، «مدرس» باشد یا «مراد بیگ» … یک قانون ثابت در تمام این نقشها وجود داشت؛ او همیشه عاشق بود! عاشق بود و این عشق را به بازیگر مقابلش هم میبخشید آنچنان که همه بازیگران مقابل او همچون رضا کیانیان، بیتا فرهی، مهرانه مهینترابی، رامبد جوان، هدیه تهرانی و … گفتهاند او همیشه به بازیگر مقابلش کمک میکرد تا بهتر بازی کند. این عشق فقط در سینما خلاصه نمیشد. پسربچه دیروز که در تمام دوران کودکی به همراه پدرش، خود را به جادوی پرده نقرهای سینما سپرده بود، به همان اندازه هم عاشق شعر بود. خوب هم شعر میخواند و با خواندن شعرهای فروغ، سهراب، سید علی صالحی یا محمدرضا عبدالملکیان و … ما را در این عشق نیز شریک کرد. صبح روز ۲۸ تیر سال ۸۷ چه کسی میدانست در اتاق سرد بیمارستان «پارسیان» چه مرد شوریده حالی خفته است.چه کسی باورش میشد با آن صدای گرمش با آن حضور شیداییاش، این چنین آرام خفته باشد اما او همه را غافلگیر کرد! «و رفت تا لب هیچ…» هشت سال از آن روز عجیب میگذرد، از روزی که در اوج گرمای تابستان، چه سرد بود ! بی رحمانه رفت. رامبد جوان راست میگفت «عمو خسرو به طرز بیرحمانهای دوست داشتنی بود! نمیشد او را ببینی و دوستش نداشته باشی!» اما ای کاش به تاسی از نام خانودگیاش، برای رفتن هم کمی شکیبایی به خرج میداد و این گونه ناگهانی مهمان قطعه هنرمندان نمیشد. روز خاکسپاریاش محمد اصفهانی در میان جمعیت غیرقابل کنترلی که در تالار وحدت گرد هم آمده بودند، قطعه مورد علاقهاش «بهار دلنشین» را اجرا کرد تا کوچ تابستانی بازیگر شیدایی ما رنگ و بویی از بهار داشته باشد. نوشته ندا آل طیب RE: خسرو شکیبایی ......... هنرمندی بی جایگزین - شهرزاد - ۵-۵-۱۳۹۵ ۰۷:۵۶ عصر چقدر این عکس زیباست خسرو شکیبایی هر ژستی که میگرفت قشنگ بود و به دل می نشست ....... این تصویر را پوریا فرزند خسرو منتشر کرد و این دلنوشته را در زیرش نوشت: روزهای رفتنت را شماره می زنم. دوهزار و نهصد و بیست روز و سه ساعت و ده دقیقه است که دیگر تو اینگونه نمی رقصی ٢٨ تیر ماه هشت سال بعد |