انجمن سینما کلاسیک
شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن سینما کلاسیک (http://cinemaclassic.ir)
+-- انجمن: سالن دوبلاژ ایران (/Forum-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D8%A7%DA%98-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86)
+--- انجمن: مصاحبه های اختصاصی سایت سینما کلاسیک با عوامل دوبله (/Forum-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%B5%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87)
+--- موضوع: شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) (/Thread-%D8%B4%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A8%DB%8C-%D9%BE%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D9%88%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%B5%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D9%86%D9%88-%DA%86%D9%87%D8%B1-%D9%88%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%87-94)



شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - برادران لومیر - ۲۴-۱۰-۱۳۹۴ ۱۱:۵۱ عصر

[تصویر: 14533953082.jpg]


پانزدهم دیماه نود و چهار برای تمام اعضای سایت سینما کلاسیک روز دیگری بود. جناب منوچهر والی زاده با دنیایی از خاطرات و اطلاعات پشت پرده نیم قرن دوبله ایران میهمان انجمن سینما کلاسیک بودند. برای مردی که این روزها ، هر روز در یک استودیو مشغول گویندگی در یک فیلم هستند تخصیص وقت ارزشمندشان به ما افتخار بزرگی بود.

اما در آنروز استاد جلال مقامی (پدر معنوی سایت ما) نیز خود را میزبان منوچهر والی زاده می دانست. این دو بزرگمرد دوبله ایران گنجینه ای از خاطرات هستند. همه چیر آماده است. تیم مصاحبه سایت شامل منصور - بروبیکر و پدرام خود را اماده یک مارتن بزرگ می کنند. شش ساعت و نیم گفتگو هیچیک از ما و استاد را خسته نکرد. منوچهر والی زاده چنان با اشتیاق به سوالات اعضای سایت پاسخ میداد که همه را به تعجب وا می داشت.

مطابق معمول مصاحبه های قبلی این مصاحبه علیرغم بروز مشکلات فنی با جذابترین بخش آن آغاز گردید. پخش کلیپی از آثار استاد که عضو ارزشمند سایت انجمن سینما کلاسیک جناب جیسون بورن عزیز زحمت تهیه آنرا کشیده بودند به نمایش درآمد. دیدن آثار بزرگان دوبله در حضور خودشان لذتی وصف ناشدنی دارد. با دیدن هر اثر استاد حسرت خود را با زدن دست به روی پای خود ابراز می داشتند .فضایی گرم و دوستانه ای در کنار این دو بزرگمرد دوبله ایران بوجود آمده بود.

روزگار  به ما آ موخت که زندگی دو مرحله ست. جوانی و پیری. اما استاد ارجمند جناب منوچهر والی زاده به ما آموخت که زندگی در یک کلام خلاصه می شود و آن جوانیست. استاد گرامی : ما از شما آموختیم که تا گامهای معلق پیری می توان جوان بود. جوانانه حرف زد ، کار کرد و هنر مند بود.

ما از شما آموختیم که می توان هم بازیگری مقتدر بود و هم گوینده ای توانا. از شما آموختیم که صدای عشق را باید از درگاهی شنید که نمونه اش را شما با صدای خود  سرشتید.

و در پایان برای ما همین بس که  فرمودید خوب شد امروز کار دوبله نگرفتم و با اعضای سایت شما آشنا شدم. استاد اشتیاق و علاقه ما را از روی سوالات حس نمودند و هرگز فکر نمی کردند جایی در دنیای بزرگ وب گروهی باشند که اینگونه تخصصی دوبله را دنبال می کنند و سوالاتی متفاوت ابراز می دارند.

واقعیت امر آنست که در مواجه با شخصی چون منوچهر والی زاده اصلا نیازی نیست شما از او سوال کنید. او وقتی لب به سخن باز می کند تاریخ دوبلاژ ایران را برایتان چنان با اشتیاق تعریف می کند که شما دوست ندارید کلام شیرینش را قطع کنید. او می دانست ما چه می خواهیم. او می دانست ما بدنبال چه هستیم. از او وقتی یک کلمه می پرسیدیم او پاسخ چندین سوال بعدی ما را نیز می داد. و ما مانند کودکانیکه مشتاق دانستن هستند شنیدیم و شنیدیم و شنیدیم.

استاد: فراموش نکنید که به ما قول دادید باز هم در محفل حضور پیدا می کنید. وجود شما برای ما یک دنیا انگیزه ایجاد نمود. ما در مقابل شما هیچ سوالی نداریم. شما فقط سخن بگوئید . وجود شما برای ما دنیایی از پاسخ است. ما هرچقدر از قهرمانان خود بشنویم باز تشنه شنیدنیم. ما هنوز تشنه شنیدن خاطرات شما از برادران دوستدار هستیم. ما هنوز تشنه شنیدن از خصوصیات اخلاقی ایرج ناظریان هستیم. ما دریایی از شنیدیم .................



متن کامل این مصاحبه را طی 24 ساعت آینده خواهید خواند .........


6 ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - برادران لومیر - ۲۶-۱۰-۱۳۹۴ ۰۱:۱۳ صبح

تذکر : این مصاحبه بصورت اختصاصی و با همت انجمن سینما کلاسیک برگزار گردیده است. لذا هرگونه نقل قول و یا انتشار آن در رسانه ها و فضای مجازی صرفا با ذکر نام انجمن سینما کلاسیک بعنوان منبع و ذکر آدرس سایت (http://www.cinemaclassic.ir) بلامانع می باشد. در صورت عدم ذکر آدرس این انجمن ، هیچ سایتی اجازه نشر و پخش این گفتگو را ندارد. به دلیل طولانی بودن گفتگو این مصاحبه در دو بخش ارائه می گردد. بخش اول :


[تصویر: 14533953084.jpg]

جناب والی زاده قبل از آنکه بپردازیم به دوبله میخواستیم در مورد بازیگری شما بپرسیم. ظاهرا شما بعد از انقلاب ممنوع التصویر بودید. ممکن است در این رابطه صحبت کنید؟

من سال 1364 شش تا قرار داد بازی فیلم در سینما داشتم  در ارشاد روی اسم من خط زدند آخرش هم نفهمیدم چرا ممنوع الکار بودم در آن زمان هم علی حاتمی داشت سریال هزاردستان را کار میکرد و یک نفر هم به نام آقای محمدمهدی دادگو بود که در وزارت ارشاد کار میکرد و عضو شورایی بودند که هنرپیشه را انتخاب میکردند این شورا بود که مشخص میکرد چه کسی اجازه بازی دارد و چه کسی اجازه ندارد.

در همان زمان یک فیلمی ساخته میشد در استودیوی نقش جهان که آقای مهران تاییدی (مدیر جدید استودیو نقش جهان) از من خواست که من حتماً در آن فیلم بازی کنم من به او  گفتم به من اجازه بازی کردن نمی دهند همچنین برایش توضیح دادم که من در دوبله به کار خودم مشغولم و  آدمی هم نیستم که بروم ارشاد التماس کنم و این و آن را ببینم  و بگویم  به من اجازه بدهید تا فیلم بازی کنم . در واقع همین کار دوبله را انجام میدادم و برایم کافی بود. و واقعاً زیاد هم عشق تصویر ندارم ولی او گفت  حتماً به ارشاد برو و مشکلت را حل کن منهم آخرش رفتم  ولی اینکه کی رفتم خودش ماجرائیست :


یک روزی بود که جلال (مقامی) داشت فیلمی از جعفری جوزانی را دوبله میکرد به نام در مسیر تند باد که من نقش برادر جوزانی رو میگفتم ، به آقای خانزاده که صدابردار کار بود گفتم شما که اینجا کار میکنی آقای ذوالمجد  (سخنگوی گروه شش نفره) را میشناسی؟ گفت: بله چطور؟ گفتم : یک وقتی بگیر تا با او  صحبت کنم . بالاخره رفتم پیش او  و به اقای سخنگو  گفتم : من منوچهر والی زاده هستم و از بچگی در این کار هستم و الان هم  پایین با آقای مقامی دوبله کار میکنیم او گفت :  بله اردت دارم و شما را آنجا دیدم در ادامه گفتم : والا من قرار بوده چند فیلم بازی کنم اما متاسفانه  اسم بنده را خط میزنند  گفت:   بله میدانم . گفتم : میخواستم بدانم  قضیه چیست؟ ایشان گفتند شما آقای والی زاده تشریف ببرید و همان  دوبله خودتان را کار کنید!

میدانید منظورشان چه بود ؟ این یعنی اگر زیاد حرف بزنی جلوی کار دوبله شما را هم میگیریم . بعد هم تشکر کردم و آمدم .
ولی بازهم مهران تاییدی گفت اینقدر برو تا قبول کنند.  گفتم : من ارشاد برو نیستم آندفعه هم که رفتم بخاطر این بود که جلال (مقامی ) از من خواست برایش در دوبله فیلمش صحبت کنم  وگرنه خوشم نمی آید مرتب به آنجا بروم و تقاضا بدهم. او گفت : آقای دادگو تهیه کننده سریال هزاردستان است و در شورا هم نفوذ خوبی دارد  تو برو پیش علی حاتمی (من قبل از اینکه علی فیلمساز شود با او رفاقت صمیمانه داشتم) و از طریق ایشان اقدام کن . رفتم استودیویی که هزاردستان دوبله میشد و علی کسمایی هم اونجا بود و به علی حاتمی گفتم : این آقای دادگو کجاست؟  علی گفت : مشکلتان چیست؟ و من  قضیه را برایش تعریف کردم.  علی گفت : همین الان موضوع را با دادگو در میان می گذارم. دادگو (رئیس گروه هفت نفره) را صدا زد و او هم به اتاق فرمان آمد و به او گفت : چرا نمی گذارید  این والی زاده کار کند؟  دادگو هم به احترام حاتمی گفت من مشکلش را حل میکنم و دست داد و رفت ... هفته بعد دیدم دوباره اسم من را خط زدند! (یعنی  حتی حرف علی حاتمی را هم گوش ندادند).


خوب پس چطور شد که شما موفق شدید اجازه بازی بگیرید چون چند وقت بعد ما شاهد حضور شما در سینما بودیم؟

بعدها آقای عزت اله ضرغامی که آمد و ریس سازمان سینمایی شد تقریباً همه را  آزاد اعلام کردند و گفتند:  اگر کسی مشکل خاصی ندارد میتواند کار کند ایشان عقیده داشتند که  اگر کسی خلافی نکرده است  میتواند  بازی کند.
قرار شد یک فیلم بازی کنم با فرامرز قریبیان و قرار هم گذاشتند تا یک رل چهار سکانسی را اجرا کنم گفته بودند فقط نقش اول به والی زاده ندهید.  منهم فقط برای اینکه بتوانم دوباره به حرفه هنرپیشگی وارد شوم  پذیرفتم.  بعد از شانس من،  دیدم کارگردان و فیلمبردار و .... همه صفر کیلومتر هستند و فقط فرامرز قریبیان و مهشید افشارزاده و ... بودند که سابقه حضور در سینما داشتند.


خاطرم هست در یک سکانس  چند نفر دور هم نشسته بودند و یکی یکی  دیالوگ میگفتند . خب اگر یک کارگردان کار بلد در راس امور بود می توانشت نیم ساعته آن سکانس را جمع و جور کند.  ولی اینها از 6 بعداز ظهر تا 3 صبح  آنرا طول دادند. من هم مرتبا به  قریبیان میگفتم : ببین فرامرز  من به خاطر تو آمدم ! اینها این کاره نیستند ها!  او هم در پاسخ به من میگفت:  نه ، من تاحالا کمدی بازی نکرده ام و فیلم خوبی خواهد شد.  اتفاقا اینقدر این فیلم  بد شد که روز دوم ، مردم (پارچه های) صندلی های سینما را پاره کردند ... بعد از آن اصلا دیگر دنبال فیلم سینمایی نرفتم .

من وقتی جای تام کروز یا تام هنکس صحبت میکنم انگار ده یا بیست تا فیلم بازی کردم حرفه ی اصلی من هم همین دوبله ست . پس لزومی نداشت برای دیدن تصویرم تن به هر فیلمی بدهم.

املای درست نام فامیل شما در شناسنامه کدامست: والیزاده یا والی زاده ؟ چون در منابع مختلف به هر دو شکل نوشته میشود.

 والی زاده درست است.

گوینده ثابت محمد متوسلانی شما بودید. اینطور است؟

نه اول کاووس (دوستدار) به جایش صحبت می کرد بعد از کاووس من به جای ایشان صحبت کردم، توی این فیلمهایی که سه نفره باهم بودند متوسلانی را همیشه من میگفتم سپهرنیا را حمید قنبری و  گرشا هم بستگی به مدیر دوبلاژش داشت یا مظفری میگفت یا جلیلوند البته سعید کنگرانی را هم قبل از آرشاک من یک فیلم بجایش  صحبت کردم .

[تصویر: 14534034124.jpg]

شما در حسن کچل هم صحبت کرده اید. در مورد نقشتان در این فیلم و خاطره ای از آن صحبت میکنید؟

عجیب است که بیاد دارید؟! بله در آن فیلم من در نقش کسی که اول فیلم متاعی بر سرش میفروخت و در بازار آنرا فریاد میکرد صحبت کردم ... فیلم حسن کچل را اول دوبله کردند بعد آنرا (از روی صدای ما ) ساختند. و در استودیو طنین هم کارهای صدابرداریش انجام شد . در آن فیلم  منفردزاده خیلی نقش داشت

چرا در فیلمهای بزرگ تاریخ سینما صدای شما را خیلی کم میشنویم؟

اولا که افتخار نداشتم،  من در آن زمان بیشتر کارهای تلویزیونی را کار میکردم. در آن دوران منوچهر نوذری تازه استودیوی کاسپین را راه انداخته بود و من و بهروز وثوقی و امیرهوشنگ قطعه ای و تاجی احمدی به مدیر دوبلاژی مانی اولین سریال های تلویزیونی را در آنجا کار کردیم . سریالهایی مانند  مامور ما دریک که  در این سریال جای پاتریک مک کوهان صحبت میکردم و یا پلیس بین الملل که بهروز در آن صحبت میکرد که شبها از ساعت 7 به بعد فیلمهای تلویزیونی را کار میکردیم.حدود 8 سال از تمام وقتم رو در این استودیو گذشت .


شما بجای استیو مک کوئین هم صحبت کردید؟

آقای تهامی بعد از 14 سال که از خارج آمدند اولین سریالی که دوبله کرد  سریال پیگرد بود که استیو مک کوئین بازی میکرد که ایشان این نقش را دادند به من که صحبت کنم.  در حدود 20 یا 30 قسمت بود و فقط هم در همین سریال بجای استیو مک کوئین صحبت کردم. آنهم بخاطر لطف آقای تهامی بود.


به نظر شما چه شباهتی بین منوچهر های دوبله وجود دارد ؟ (نوذری - والی زاده - انور - اسماعیلی). فاصله منوچهرهای جدید با شما بسیار است.


هر کدام صدای به خصوصی داشتند . برایتان می شمارم:  خسروشاهی، سعید مظفری، جلال مقامی . هر کدوم یک صدای خاص داشتند اما الان تمام صداها یک شکل شده اند و هیچ تازگی و طراوتی در این صداها وجود ندارد  همه این افراد جدید هم که می آیند میخواهند  ماهی سه یا چهار میلیون در ماه پول در بیاورند و از درون ماجرا خبر ندارند اما در دوران ما  کسی به پول فکر نمیکرد .

برای مثال اولین تاراس بولبا را هری بور بازی میکرد که دوتا پسر داشت یکی را من میگفتم و دیگری را کاووس میگفت و نقش اول را هم نصرت اله محتشم میگفت . محتشم کسی بود که ما وقتی  بغل دست او  می نشستیم تنمان مثل بید می لرزید وقتی توی فیلم فاتح صحبت میکرد و بالای تپه داد میزد که من تشنه خونم سینما از ترس تمام تکان میخورد 
شغل ما جوریست  که باید حضور داشته باشی و همیشه باشی وگرنه تحویلیت نمیگیرند و جایگاهت را از دست میدهی.

[تصویر: 14534034123.jpg]
تاراس بولبا نسخه 1936 با شرکت هری بور ،ژان پیر امونت و دانیل داریو

آیا باند بازی (در دوبله ) هم از ابتدا وجود داشته است ؟

ببینید  اینطوری بود که من چون بیشتر با تو رفیق بودم و با هم به سینما می رویم و اوقات خود را با هم می گذرانیم  چون همیشه با من هستی پس توی ذهنم همیشه هستی و بیادمی . بنابراین وقتی فیلمی به من می دهند اولین کسی که به ذهنم می رسد تویی.

استودیو دماوند مقامی و خسروشاهی و یک سری دیگر از همکاران در انجا آنگاژه بودند با ماهی 1200 تومن ولی من توی کاسپین ماهی 800 تومن درآمد داشتم به خاطر این بود که آنجا بیشتر به من می چسبید ولی در همان زمان اگر در یک فیلم در استودیو دماوند صحبت میکردم  700 تومن دستمزد می گرفتم.

من صبح تا شب در همان استودیو  کاسپین بودم.  همانجا ازدواج کردم و همان جا هم صاحب بچه  شدم و همانجا هم از بین رفتم و زندگیم از هم پاشید. از همسر اولم طلاق گرفتم. دخترم هم الان در کاناداست و دوتا هم نوه دارم  البته هیچکدام فارسی بلد نیستند.

در دوبله، گروههای مختلفی آمدند و رفتند گروه اول کاملی ، محتشم ، خسروانه ، ایرج دوستدار و ..... گروه بعدی هم بعد هم جلیلوند و اسماعیلی و بعد هم ما آمدیم
هر کسی هم تقریبا باند خودش را داشت تعدادمان هم زیاد نبود.  الان یک جوان بخواهد وارد دوبله بشود مشکل میتواند  بدرخشد آنزمان جمعیت تهران دو میلیون و پانصد هزار نفر بود. جوانهایی مثل ما بودند که اگر صدای خوبی داشتند یک دفعه میدرخشیدند اما الان جوانان زیادی داریم. هم مستعد هستند و هم صدای خوبی دارند. رقابت برایشان سخت است  . اینهایی که از قدیم تا الان مانده اند با هنرپیشه های گردن کلفت شدند دوبلور نه با فیلم های کره ای و چینی .

من وقتی جای تام هنکس صحبت میکنم تا صحبت کردن در یک  فیلم کره ای کارم زمین تا آسمان فرق میکند.  حسم را سریع تغییر میدهم مثلاً گویندگی بجای ادی مورفی با تام کروز زمین تا آسمان فرق میکند صدا یکیست  اما حسش فرق میکند.
فقط یک نفر را در دوبله داریم  که  تاپ هست و  نظیرش در دنیا نخواهد آمد  کسی که  وقتی صدایش را  عوض میکند شما تشخیص نمیدهید. آنهم منوچهر اسماعیلی ست و تمام. مانند او نداریم  خدا حفظش کند من در تمام مصاحبه هایم همیشه این را می گویم.  من در کنار او  خیلی یاد گرفتم این کلاسهائی که در آموزشگاهها می گذارند اون چیزی نیست که فکر می کنید دوبله را بواسطه آن می توانید یاد بگیرید .


کلاس آموزشی و دوره ای که من طی کردم نشستن در کنار اسماعیلی بود . اسماعیلی رل خودش را می گفت و من هم ضمن گفتن رل خودم به اسماعیلی نگاه میکردم  که ببینم چکار می کند. این کلاس من بود. من درس بیان و دوبلاژ نخواندم . من درسم را در کنار امثال اسماعیلی یاد گرفتم .خود اسماعیلی هم عاشق محتشم بود اگه از خودش سوال کنید کدام صدا را دوست داری قطعا خواهد گفت محتشم .


ولی الان جوانی که وارد دوبله میشود نمیتواند اوج بگیرد زیرا  نه فیلم خوبی هست  و نه آرتیس های آنچنانی هست . آن چهار تا آرتیستی هم که هست تا زمانی که من و مظفری و  خسروشاهی توان داریم مال ماست . البته نه اینکه من بگویم مال ماست بلکه مدیران دوبلاژ آنها را به ما میدهند.

به ندرت به مدیریت دوبله پرداخته اید. چرا ؟

مدیر دوبلاژ کار بسیار سختی است. برای من صرف نمیکرد و من اصلاً حوصله دیالوگ عوض کردن و گوینده صدا کردن را ندارم و هیچوقت در این راستا نبودم . شما به عنوان مجری و شما هم به عنوان مدیر دوبلاژ هر وقت بخواهید می آیم و  صحبت میکنم  اما دوست ندارم خودم مدیر دوبلاژ باشم. حالا بگذریم که الان همه مدیر دوبلاژ هستند .الان یک پسر پنج ساله آمده و شده مدیر دوبلاژ  و منم میروم برایش حرف میزنم . حتی سازمان هم خیلی به من پیشنهاد مدیریت دوبلاژ داده است اما متاسفانه من وقتش را ندارم .

فقط دو سال پیش یک فیلم به من دادند تا دوبله کنم به نام بعداز ظهر سگی .من میتوانسم آل پاچینو را خود گویندگی کنم ولی این کار را نکردم .تلفن زدم به خسرو جان (خسرو شاهی ) و گفتم فیلمی که قبلاً دوبله کرده ای را  دوباره میخواهند دوبله کنند بیا و آل پاچینو را بگو و او هم آمد و مجددا آلپاچینو را صحبت کرد.


چرا دیالوگ های شخصیت دو جنسه آن فیلم را تغییر دادید. مگر نه این است که تحریف در دوبله تا این اندازه مغایر با اصل وفاداری به فیلم است؟

تلویزیون اصلاً قضیه اش فرق میکند. البته خیلی خنده دار است.  این ترجمه فیلم را میدهند ده نفر که  بعنوان ویراستار. برای اینطور مواقع نشسته اند تا دیالوگها را درست کنند.  اصلاً فیلم را هم نمی بینند. چهارتا جمله در مقابلشان هست و می گویند  سعی کنید این جمله ها نباشد. مثلاً  کلمه سیب سانسور است .  طرف در حال خوردن سیب است . چون فیلم را ندیده اند آنرا به  هندوانه تغییر می دهند. بعد شما در فیلم می بیند طرف سیب می خورد اما می گوید هندوانه می خورم .  این مشکلات هست، اتفاقاً خسرو هم گفت: منوچهر چرا دیالوگ ها رو عوض کردند منهم گفتم :چه کار کنم ؟ دست من نیست . او هم همان دیالوگها را گفت و رفت .

[تصویر: 14534034125.jpg]


قضیه مدیریت دوبلاژ آقای جعفری (مدیر قرن 21) چی بود؟

این ماجرا مربوط به دو سال پیش است . من اولین نفری بودم که قبول نکردم، برای اینکه فیلم را ارزان در بیاورد گفت فیلم دوبله کردن که کاری ندارد. ترجمه که هست  مدیر دوبلاژ هم به این میگوید تو اینرا بگو ، دیگری هم این را بگوید و تمام میشود.
من همانطور که مدیر دوبلاژی نمیکنم، برای هر کسی هم حرف نمیزنم به او  گفتم من شما را به مدیر دوبلاژی قبول ندارم اصلاً شما  میدانید حس چیست؟ من حسی کار میکنم من بعنوان یک گوینده اگر جایی به مشکل بر بخورم باید از مدیر دوبلاژ  بپرسم  تا من را راهنمایی کند . من نپذیرفتم و همکاری نکردم .اما متاسفانه دو هفته بعد دوستان بالاتر از من نشستند و با ایشان کار کردند.  البته من هم بعدا رفتم و برایش گویندگی کردم. البته بصورت انفرادی. مثلا یکروز نقشهای من را برداشت می کند و روز دیگر نقش گوینده دیگر را. امروز به مدد دیجیتال کارها خیلی راحت تر شده است .

ظاهرا برای معمای شاه هم همچین حالتی شده است و آقای ورزی خودشان دوبله میکنند؟

ببینید ما چنین موضوعی را در فیلم های علی حاتمی هم داشتیم . او خودش مدیر دوبلاژ بود ولی اسم افراد دیگری به عنوان مدیر دوبلاژ در تیتراژ فیلم دیده می شد. او در واقع به  مدیر دوبلاژ می گفت بیا و برو به رسول زاده بگو اینطوری حرف بزند. مگر کسی میتونست در دیالوگ هایش دست ببرد.  و بالاخره رفیق هم بودیم و مردم عادی فیلم را میبینند میگویند خوب فلانی مدیر دوبلاژ بوده است . نقش ها را او انتخاب میکرد و با مدیر دوبلاژ هم هماهنگ میکرد.  مدیر دوبلاژ مستقیم نمی گفت فرضا بیا جای متوسلانی  صحبت کن با صاحب فیلم و با کارگردان هماهنگ میکردند که مثلاً والی زاده را بگذاریم جای رضا رویگری حرف بزند . موافقت میکردند و بعد می آمد.

آخرین فیلم خاچکیان  را رویگری ، شکیبایی و یاریار بازی میکردند ژرژ (ژرژ پطروسی) هم مدیر دوبلاژش بود به من گفت  تو جای یاریار حرف بزن. من معمولا جای رویگری حرف می زدم. حتی دو هفته پیش بجایش در یک  فیلم دیگر حرف زده بودم .همه چهره رویگری را با صدای من میشناختند . اما او گفت نقش رویگری در اینجا منفی ست.  گفت شیرین ترین صدا و زیباترین صدای ایران رو برایت می آورم . ولی این نقش منفیه .

اینکه خود رویگری بفهمد کسی بغیر از والی زاده بجایش صجبت کرده ناراحت می شود دلیل خوبی نیست که حتما باید والی زاده گویندگی کند. امین تارخ میگفت هیچکس به جز والی زاده بجای من حرف نزند چون میدانست من تئاتر کار کرده ام  اما آن کار علی حاتمی در فیلم مادر کاملا درست  بود . او امین تارخ را در فیلم مادر  به خسرو شاهی داد . عقیده و سلیقه اش این بود و خوب هم بود  و درست می گفت .در هزار دستان هم همین طوری بود . اول قرار بود به جای اسماعیل محرابی من صحبت کنم اما بعدا تشخیص دادند که من صحبت نکنم.


اینگونه جابجائی ها معمولا در دوبله رخ می دهد. مثلا در فیلم بایکوت که اسماعیلی دوبله میکرد قرار بود من گویندگی کنم. البته در آنجا ماجرای دیگری پیش آمد (غیر قابل انتشار) . اما بعدها برای مخملباف هم گویندگی کردم. در فیلم عروسی خوبان.


جناب والی زاده خیلی دوست داریم با توجه با سوابقتان خاطره های خود را در خصوص برخی از درگذشتگان و دیگر همکارانتان برای اعضای سایت صحبت کنید.از کاووس دوستدار شروع کنید.

کاووس 28 سالش بود . یک دنیا کلاس یک دنیا شعور یک دنیا معرفت و یک دنیا .... بود. همیشه شیک و تمیز بود آن موقع که ما کفش می خریدیم 50 تومان ، کاووس میرفت گلچین لاله زار سر پهلوی سابق (ولیعصر) کفش میخرید 150 تومان .شخصیت کاووس طوری بود که کسی جلویش نمی توانست بد صحبت کند وگرنه او را می شست و  کنار می گذاشت . هیچکس  نمیتوانست جلویش ژست بگیرد. خاطرم هست در استودیو دماوند یک فیلم را میخواستند دوبله کنند . هنرپیشه فیلم تونی کرتیس بود . به کاووس میخواستند  700 تومن بدهند اما او گفته بود 1000 تومن  می خواهد که به توافق نرسیده بودند.

یک روز من را خبر کردند که بیا و بجای تونی کرتیس حرف بزن.  تونی کرتیس را همیشه کاووس میگفت . صبح که رفتم نقش را به من دادند اما من گفتم این نقش مال شخص  دیگریست من آنرا نمی گویم .  اصلاً کاووس را کاری ندارم  وقتی نقشی مال گوینده دیگری باشد من آنرا نمی گویم . گفتند: نه ما این نقش را برای تو در نظر گرفته ایم و من  گفتم  فردا به شما جواب می دهم .

رفتم  استودیو مولن روژ و داستان را برای کاووس تعریف کردم و  گفتم من این نقش را قبول نمی کنم او گفت چرا؟ گفتم وقتی تو بجای تونی کرتیس صحبت کردی دیگر من نمی توانم اینکار را بکنم.  گفت: من به تو میگویم  برو  این یعنی من از او  اجازه گرفتم . او گفت: من در آنجا حرفم شده است و دیگر به آن استودیو نمی روم به تو 700 تومان میدهند اما من 1000 تومان خواستم و ادامه داد اگه تو نروی شخص دیگری میرود پس چه بهتر که تو بروی . این کلام او  را هرگز فراموش نمی کنم . وقتی یک نفر 55 سال توی یک کار دوام می آورد بخاطر همین  چیزهاست نه صدا و نه هنر  بلکه اول اخلاق و دوم انضباط . این دو موضوع را من خیلی رعایت نمودم.


در استودیو مولن روژ شایعه شده بود که والی زاده هم آنگاژه دماوند شده . یک هنرپیشه بود به نام ریچارد بیمر که در داستان وست ساید بازی میکرد این ریچارد را همیشه من میگفتم،  او نقش اول مقابل ناتالی وود را بازی می کرد.
ایرج دوستدار از دوستان صمیمی برادر من (پرویز پدر خسرو) بود. در تئاتر گیتی باهم کار میکردند گفتند والی زاده را بیاوریم در داستان وست ساید حرف بزند که دیگر آنگاژه استودیو دماوند نباشد که همه رل ها را بگوید. ایرج دوستدار من را دعوت کرد به استودیو مولن روژ تا در داستان وست ساید حرف بزنم ریچارد را کاووس گفت. جرج چاکریس را هم مقامی میگفت . راس تاملین رو را  فریبرز میگفت . چند تا جوان دیگر هم بودند که یکی را بهروز وثوقی میگفت . پدر اینها را دادند به من بگویم. همان که کافه دارد. 

وقتی من را دعوت کردند تصور می کردم حتماً ریچارد را به من میدهند. وقتی رفتم دیدم کاووس را برای این نقش در نظر گرفته اند. خوب من اصلا ناراحت نشدم. چون کسی که از من پایین تر باشد این نقش را نگفت بلکه کسی این نقش را گفت که از من بالاتر بود  و پیشکسوت من بود.  صدای آن موقع من خیلی جوان تر بود ولی بجای یک پیرمرد صحبت کردم . آنها با خودشان گفته بودن که من حتماً اعتراض میکنم ولی دیدند  که نشستم و نقش پیرمرد را گفتم .

بهروز با آن صدای نخراشیده اش بجای یک جوان صحبت کرد اما به من نقش یک پیرمرد را دادند. میخواستند من را  امتحان کنند. می خواستند ببینند این والی زاده کیست؟  بعد دیدند من اهل این حرفها نیستم . بروید ببینید که صدای من هنوز در فیلم هست . که  زد و این فیلم دوباره دوبله شد و من اینبار (در دوبله دوم) بجای  ریچارد بیمر صحبت کردم. این بود که حق به حق دار رسید . البته دوبله مجدد را ایرج دوستدار  دوبله نکرد و بعد از آن  ماجرا بود که در تمام فیلم های ایرج دوستدار من صحبت کردم و  تازه فهمیدند که ماجرای آنگاژه بودن من در استودیو دماوند صحت ندارد.

[تصویر: 14534034122.jpg]

کاووس میدانست که من بهروز (وثوقی) را  وارد عرصه سینما کردم  او در همان ایام همین فیلم خداداد را بازی کرد و یک پلان داشت .و  بعد از آن بهروز فیلم صد کیلو دادماد را بازی کرد و بعداً هم گل گمشده را با هم بازی کردیم .یک شب من ،کاووس و بهروز وثوقی سه نفری با هم رفتیم کاباره شکوفه نو .منزل ایرج در داوودیه بود و کاووس و ایرج و مادرش در یک خانه با هم زندگی میکردند کاووس آدم درویش و با مرامی بود وقتی داشتیم به منزل برمی گشتیم بهروز بخاطر بازی در یک پلان که بواسطه من بوقوع پیوسته بود کمی برای کاووس  ژست گرفت از طرفی کاووس هم بعد از  فیلم وست ساید عاشق مرام من شده بود. مثل فری (فریبرز دوستدار) که هنوز هر وقت از خارج به ایران می اید  اول از همه سراغ من را می گیرد و پیش من می اید.


 من آن موقع  تازه یک ماشین فورتانوس سفید خریده بودم و داشتم کاووس را میرساندم منزلشان در  داودیه و بعد هم تصمیم داشتم بهروز را برسانم منزلش در سرسبیل  و خودم هم چهارصد دستگاه ژاله زندگی می کردم .بعد کاووس توی راه شروع کرد بهروز راخراب کردن و کلی سر به سرش گذاشت .کاووس کاری کرد که بهروز تا رسیدن به درب خانه اش گوله گوله اشک میریخت . کاووس یه هیکل کوچک با قدی کوتاه داشت و قصد داشت به بهروز بفهماند که من میدانم که والی زاده تو را به سینما برده و من میدانم والی زاده تو را به دوبله معرفی کرده پس جلوی من از این ژستها نگیر و از این کارها با والی زاده نکن . 

خلاصه اینکه شوخی شوخی اشک بهروز را درآورد و رفت خانه . کاووس خیلی هم جیگر دار بود وقتی شما هملت رو میبینید هیچکس نمی تواند هملت رو آنطوری صحبت کند. منهم میتوانم هملت را صحبت کنم  ولی هیچ وقت به زیبایی کاووس نمیشود. یک چیزهایی ماندنیست. ما مثل حافظ سعدی و بوعلی سینا دیگر نداریم کاووس هم  همچین آدمی بود . کاووس با ایرج کار میکرد و از تئاتر آمده بود و ابهتی داشت ،همه از او حساب می بردند.

[تصویر: 14534034121.jpg]

کاووس مرگ غم انگیزی داشت. یک شب با امیر هوشنگ قطعه ای و برادرش فریبرز می روند بیرون برای تفریح ...... صبح همانروز من و منوچهر نوذری برای دیدن فیلم گنج قارون رفته بودیم سینما اونیورسال در میدان انقلاب فعلی.
استودیو کاسپین در خیابان وصال شیرازی بود و به سینما هم خیلی نزدیک بود. از استودیو کاسپین آمدند به سینما و خبر فوت کاووس را به من و نوذری دادند. خلاصه ما سینما نرفتیم .نوذری خیلی با خانواده دوستدار قاطی بود او حتی اسم پسرش را ایرج گذاشت . قرار بود خواهر نوذری را هم به کاووس بدهند اما  کاووس گفته بود  محبوبه حیف است و با من خوشبخت نمی شود.


در مورد فریبرز دوستدار چرانقش های بزرگ نمیگفت. آیا مگر نه اینست که برادر ایرج دوستدار بود، چرا ایرج نقشهای بزرگ به او نمیداد؟

فری کمی مغرور بود . برای اینکه زیاد زیر سایه ایرج قرار نگیرد و نگویند چون برادر ایرج است نقشها را به او می دهند زیاد قاطی نمیشد و این آخری ها هم بیشتر ترجمه میکرد . انگلیسی و آلمانی را خوب حرف میزد.  ایندفعه که آمده بود (تابستان 93) چندتا نقش را گفت و چند تا هم نریشن صحبت کرد. آنزمان با ایرج کار نکرد . آمد بیرون و در استودیو کاسپین کار کرد .تقریبا هشت یا حدود نه سال پیش ما بود .


در مورد دیالوگ های پس گردنی (با یادی که از ایرج دوستدار شد) نظر شما  چیست؟

چند تا نقش در هالیوود بودند غیر از این چند نفر هر کسی حرف میزد به درد نمیخورد. یکی جان وین و یکی جری لویس و یک هم نورمن بود افضلی جای نورمن بد گویندگی نکرد ولی زرندی نمیشد بعد از فوت زرندی چند تا از نورمن ها را افضلی صحبت کرد. مهم این بود که ایرج با این دیالوگها مردم را جذب کرده بود. ایرج وقتی می گفت لا اله الا الله هیچکس نمی توانست مثل او آن را بگوید. دیگران هم گاهی می گفتند اما ایرج یک جور دیگری می گفت.

همسر ایرج دوستدار هم در دوبله بود.

بله به مدت یک ماه در دوبله بود که ایرج ترجیح داد در خانه باشد تا در استودیو.   

از سیروس جراح زاده بگوئید ؟

بیشتر مدیر دوبلاژ بود در شاهین فیلم دوبله میکرد و فیلم های بزرگی هم دوبله کرد وقتی من رفتم شاهین فیلم منصور متین و جراح زاده مدیر دوبلاژ بودند. در انجا منصور متین  بجای ریچارد برتون صحبت میکرد به او  میگفتیم متین برتون . رلهای خوبی هم گویندگی کرد.  هنرپیشه بود و از هنرپیشه های قدر تئاتر لاله زار بود فیلم در بارانداز در شاهین فیلم دوبله شد مدیر دوبلاژ آنهم متین بود .


در مورد حسن عباسی هم برایمان بگوئید؟

خوب همه شما میدانید که حسن عباسی لورل را در مجموعه لورل و هاردی حرف می زد. البته  جری لویس را هم اولین بار او میگفت و بعدها قنبری بجای جری لوئیس صحبت کرد. قبل از نسل ما و بعد از نسل اول بود . چند فیلم هم در اطلس فیلم بازی کرد. از دوبلورهای خوب ما بود  و صدای خوبی هم داشت . طنز را هم خوب میگفت. اما متاسفانه اعتیاد بسیار بسیار شدیدی داشت و عاقبت کار دستش داد.


در مصاحبه ای گفته اید سرعت در کار دوبله باعث پایین  آمدن کیفیت دوبله نمیشود ! واقعا به این گفته اعتقاد دارید؟ (ماهنامه فیلم)

ما نباید ماشینی بشویم. اگه قرار است منهم مثل ماشین باشم دیگر فایده ندارد. جمله را باید کامل بگوئیم نه اینکه تیکه تیکه گفته شود. بخاطر این مسئله دوبله هیچوقت اوج نمیگیرد. حالا چرا تند تند؟ چون گوینده باید سریع بگوید و برود سر کار دیگری و خرجش را در بیاورد. من هیچ وقت این کار را نمیکنم اگر همکار بغل دستی من هم  این کار را بکند به او تذکر میدهم و می گویم کار خودت را خراب نکن چون این هنر دوبله نمیشود .
روزهای اول من و بهروز ساعت ها نشستیم تا آقای کسمایی گفت بیا این جمله را بگو بهروز می گوید دانشگاه من آن هفت سالیست که در دوبله بودم.


ادامه در پست بعدی ...

[تصویر: 14528129701.jpg]



6 ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - برادران لومیر - ۲۶-۱۰-۱۳۹۴ ۰۸:۳۶ عصر

بخش دوم مصاحبه:

 [تصویر: 14533953081.jpg]

ما روایت های مختلفی از نحوه ارتباط شما و بهروز وثوقی شنیده ایم. امروز می خواهیم از زبان خودتان و بطور مفصل درباره دوستی خود با بهروز و نحوه ورود ایشان به سینما برای ما تعریف کنید؟


ببینید با توجه به اشتیاق شما من امروز تصمیم دارم کل ماجرا را با تمام جزئیاتش برایتان تعریف کنم. خیلی از این مطالب را شاید الان بهروز یادش نیاید و اگر این مصاحبه را بخواند قطعا خواهد گفت منوچهر تو چه خوب آنروزها را یادته. البته بازهم دمش گرم چون هم در کتابش و هم در مصاحبه های تلویزیونی اش از من اسم می برد.


سینما ی قشنگی در میدان رشدیه در سلسبیل وجود داشت  که الان تبدیل به مسجد شده است البته از همان پیش از انقلاب بنا به وقف صاحبش این تغییر انجام شد ، سینمای قشنگی هم بود زیر آن سینما یک  استودیوی دوبلاژ بود  استودیو اسکار من هم 17 سالم بود که با پرویز بهادر در انجا آشنا شدم . او از کارگردان های رادیو بود. ما در آنجا فقط افکت می دادیم و حرف نمی زدیم . من با  بهروز در همانجا  رفیق شدیم، پرویز بهادر به ما گفت به رادیو  بیائید.  ولی در رادیو هم افکت میدادیم و مردی گو بودیم . با بهادر از اسکارفیلم آمدیم بیرون و رفتیم استودیو ایران فیلم (خانه سینما خیابان بهار)

[تصویر: 14534034126.jpg]
پرویز بهادر



من و بهروز همیشه باهم بودیم ، وقتی پیش کسمایی هم رفتیم با هم بودیم ولی آنجا من زودتر راه افتادم. همانجا در فیلم الناجا من بجای فرر حرف زدم ، نقش اول با رسول زاده و کاملی بود... کم کم تبدیل شدم به رل اول و رل گو و بهروز هم مردی میگفت ،  بعد رفتیم برای سریال ها گویندگی کردیم . بهروز در سریال  پلیس بین الملل که توسط مانی دوبله می شد صدایش  خیلی خوب  روی هنرپیشه نقش اول سریال نشست و در آنجا رل اول را می گفت . خانم تاجی احمدی هم آنجا بودند . بعد بهروز رفته بود نزد زرندی و برای او رل مردی  میگفت. منهم  در همان ایام به استودیو پلازا رفتم .

فکر میکنم با رسول زاده فیلم  مرد هزار چهره را کار میکردم که جیمز کاگنی بازی میکرد. یک روز تاجی احمدی آمد و به من گفت : والی زاده فیلم بازی میکنی ؟ من هم گفتم : چرا بازی نکنم؟  گفت : فردا به استودیو عصر طلائی برو . بهروز هنوز روحش هم  هم خبر نداشت چون مشغول کار نزد زرندی بود. وقتی به استودیو عصر طلائی  رفتم امین امینی تازه از آمریکا آمده بود . استودیو در فیشر بود میدان فردوسی. محلی را برای فیلمبرداری گرفته بودند در تهران نو خیابان پدر ثانی . نقشی که قرار بود من بازی کنم قرار بود ابتدا مجید محسنی بازی کند. او برای این نقش  گفته بود 25 یا 30 هزار تومن می خواهد که مورد موافقت قرار نگرفته بود . بعد قرار بود  وحدت  آنرا بازی کند اما او هم قیمت بالایی پیشنهاد داده بود .


بعد در تردید بودند که چکار کنند تا اینکه به این نتیجه می رسند که چهره جدیدی را را وارد کنند . امینی با تاجی دوست بود  بنابراین به او گفت از دوبلورها چه کسی را سراغ داری که بتواند نقش یک دهاتی را بازی کند  او هم  می گوید یک نفر را سراغ دارم ، که آمد و به من پیشنهاد داد. بعد آمدند و یک کلا ه نمدی بر سر من گذاشتند و شروع کردیم به بازی کردن و بعد پذیرفتند. رفتیم در دفتر و  همانجا قرارداد 7 فیلم را درجا با من امضا کردند.

بعد بهروز فهمیده بود که من فیلم بازی کرده ام هر جا می رسید مرتب به همه میگفت منوچهر فیلم بازی کرده و پز من را به همه  می داد ، خدا حفظش کند رفته بود به بچه های محلشون گفته بود من با والی زاده رفیقم (همین عکسی که شما در بخش بیوگرافی سایتتون استفاده کردید). آگهی داده بودند که منوچهر والی زاده فیلم بازی کرده است . یک تابلوی خیلی بزرگ زده بودندسر چهار راه استانبول در خیابان جمهوری فعلی که آنزمان اسمش نادری بود  به اسم منوچهر والی زاده در فیلم خداداد. حالا من 20 سالم بود . اسم من را بزرگ نوشته بودند و زیر آنهم نوشتند با شرکت ویدا قهرمانی ، بهمنیار ، تاجی احمدی. اما  منوچهر والی زاده را درشت در بالای بقیه اسمها نوشته بودند .  بعد از این ماجرا بود که دیگر به داره نرفتم. من کارمند شرکت تلفن بودم. حتی از اداره استعفا هم ندادم بلکه یهو نرفتم.  خاطرم می آید که رئیس اداره آن تابلو را دیده بود و فردایش در اداره به من تبریک گفت . من در آن فیلم دو نقش بازی میکردم یک نقش دهاتی و یک نقش دیگر . در آن فیلم هم ایرج جای من آواز می خواند.

وقتی قرار بود برای فیلمبرداری به قزوین برویم با امین امینی دوست شده بودیم. نصرت اله کنی ان موقع مدیر تهیه بود که بعداً شد مدیر فیلم برداری در استودیو عصر طلایی ضمن آنکه آنموقع در فیلمها جوان پوش بود و در فیلمها شرکت می کرد  . آنجا به من گفتند برای فردا یک نفر میخواهیم  که نقش پلیس را بازی کند  کنی برایم توضیح داد که این پلیس باید تو را دنبال کند من گفتم فردا یکی از رفیقهایم را برای بازی این نقش می آورم . فردای آنروز بهروز را با خودم به قزوین  بردم.

بهروز  مدام لباسهای من را مرتب میکرد. فیلم برداری شروع شد : من فرار کردم و بهروز هم دنبال من که طبق فیلمنامه نمیتواند  من را  بگیرد و  کات،  تمام. این اولین حضور بهروز وثوقی جلوی دوربین سینما بود . بعد یهو دیدم بهروز آمد پیش من  و گفت: منوچهر امینی با من کار دارد به او  گفتم: خدا کند یک قرار داد هم با تو ببندد بهروز گفت :مثل اینکه از من بدش نیامده . امینی اینقدر از بهروز خوشش امد که بلافاصله با بهروز  قرارداد 7 فیلم را بست. من میگرفتم فیلمی 4 هزار تومان و بهروز میگرفت فیلمی 2 هزار تومان .بعد فیلم بعدی مال من 10% اضافه میشد مال بهروز 20% اضافه میشد اولین فیلمش هم صد کیلو داماد بود . نقش همان جوانهایی که کنی بازی میکرد را به بهروز دادند.


حالا با چه هنرپیشه هایی هم بازی شده بود ،  با ویدا قهرمانی . من خداداد را تمام کردم و بهروز هم صد کیلو دادماد را.  در همان موقع  عباس شباویز زنگ زد و گفت دونفری  بیائید تا قرارداد دوم را ببندید. فیلم بعدی گل گمشده بود که نقش منفی را بهروز بازی می کرد و نقش مثبت را هم دادند به من. جالب است اگر بدانید از خیابان پدرثانی در انتهای  تهران نو تا میدان فوزیه (امام حسین) از خوشحالی دوتایی با هم میدویدیم. سه تا یک قرونی تو جیب من بود و دو تا یک قرونی هم توی جیب بهروز. چون خانه بهروز  دورتر بود من یک قرون از سه قرون خودم را به بهروز دادم تا بتواند سوار  اتوبوس بشود و به خانه برود. منهم رفتم خانه.  تا صبح هر دوی ما خوابمان نمیبرد.


فردا رفتیم برای فیلمبرداری فیلم گل گمشده . بعد از این فیلم من و بهروز باهم نقش دو برادر را بازی کردیم در فیلمی بنام فرشته ای در خانه من است .  بعد از آن بود که بهروز در سه فیلم و منهم در دو فیلم دیگر بازی کردیم . بعد از آن من همچنان کار دوبله را ادامه دادم اما بهروز هنرپیشگی را رها نکرد . بهروز خیلی دوست داشت نقش منفی بازی کند . یک روز بهروز به من گفت ما الان هنرپیشه هستیم و فیلم بازی کردیم بیا به استودیوهای دیگر سر بزنیم شاید قراردادهای بیشتری ببندیم . من به بهروز گفتم من روی آنرا ندارم ضمن اینکه  من دوبلورم  و الان هم سر کار هستم و مشغولم.  ولی بهروز به استودیوهای دیگر میرفت چون عاشق سینما بود رفت دنبال سینما و هنرپیشگی اما  من وقت نمیکردم بروم .


من آنقدر در دوبله بودم که اغلب وقتی در اداره کار می کردم کسمایی ساعت 9 صبح به اداره تلفن میکرد و میگفت اقا پاشو بیا . من سه سال کارمند شرکت تلفن بودم که اداره را رها کردم . بهروز بعدا به استودیو مهرگان (سر وصال شیرازی) رفت و  با سیامک یاسمی و با صابر رهبر  و ..... کار کرد . بهروز یواش یواش آمد بالا  و پله های ترقی را آرام آرام طی کرد. در آن ایام  اخوان ها هم شروع کردند به فیلم ساختن . ساموئل خاچیکیان هم خداحافظ تهران را می خواست بسازد.  خاچیکیان به بوتیمار  اعتقاد زیادی داشت  و معمولا در فیلمهایش از او بازی می گرفت .

[تصویر: 14534034128.jpg]
مرحوم عبدالله بوتیمار

نمیدانم سر چه مسئله ای با بوتیمار توافق نکردند.  اخوان ها گفتند یک جوانی هست که خوب فیلم بازی می کند و بهروز وثوقی را به خاچیکیان معرفی می کنند تا نقش بوتیمار را به او بدهد. بهروز در آن فیلم  درخشان بازی کرد بطوریکه  ساموئل برای فیلم بعدی خودش یعنی من هم گریه کردم باز هم از بهروز استفاده کرد.  اخوان ها که خیلی خوشحال شده بودند فیلم  هاشم خان را با بهروز ساختند. بهروز همینطور داشت در سینما ترقی میکرد و منهم داشتم در دوبله بدو بدو میکردم. مسعود کیمیایی در  همین فیلم های خاچیکیان  آسیستان (دستیار) او بود حالا بهروز دیگر پاتوقش شده بود استودیو مولن روژ تا اینکه یکروز کیمیایی به بهروز گفت بیا یک فیلم  هم برای من بازی کن .که شد فیلم بیگانه بیا .


بهروز گفت سناریوی فیلم بیگانه بیا خوب نیست اما کیمیایی میگفت خوبه. در بیگانه بیا فرخ ساجدی را خسروشاهی صحبت کرد و بهروز وثوقی را منوچهر اسماعیلی. من  دیدم اصلاً بهروز را دیگر در دوبله پیدا نمیکنم . من هم ازدواج کردم و بهروز هم در همان ایام با پوری بنایی دوست شد . عروسی من و محمود قنبری در یک شب برگزار شد .عکس های مراسم ازدواج ما  هنوز هست. بهروز با پوری بنایی آمده بود. عروسی ما در ونک برگزار شد.

[تصویر: 14534034129.jpg]
بهروز و پوری

گذشت و ما داشتیم صاحب بچه می شدیم. همسرم در بیمارستان مهر خوابیده بود وقتی آمدیم او را  ترخیص کنیم دیدم پول لازم را برای ترخیص ندارم .خدایا چی کار کنیم، با خودم یک حساب سر انگشتی کردم و گفتم بهروز هر فیلمی که بازی میکند 40 هزار تومان میگیرد و منهم دلم خوش بود که هر فیلمی که  دوبله میکنم 700 تومان میگیرم . خوب طبیعی بود که نباید پول ترخیص را داشته باشم . بهروز هم تنها رفیق صمیمی من بود . زنگ زدم به بهروز و جریان را برایش  گفتم . بهروز گفت چقدر پول لازم داری؟ گفتم 7 هزار تومان گفت ساعت 7 در خونتون هستم . ساعت هفت آمد خونه ما . آن موقع خانه من در خیابان رزولت (خیابان مفتح)  بود. با هم رفتیم چهار راه استانبول . بهروز در بانک عمران  حساب داشت . یک فقره چک کشید و  پول را از بانک گرفتیم و حساب بیمارستان را پرداخت کردیم و دخترم را که اسمش آیداست را به خانه  آوردیم .


آیدا  الان کانادا زندگی میکند.  حالا سالها گذشته است . دختر من  چند وقت پیش در کانادا رفته بود تئاتری که بهروز بازی می کرد را ببیند. به دخترم  گفتم خوب چرا نرفتی خودت را به بهروز معرفی کنی؟ اما آیدا خجالت کشیده بود ، ولی دفعه بعد  که بهروز در کانادا برنامه داشته آیدا رفته بود پیش بهروز و گفته بود من همان دختر والی زاده هستم  که در بیمارستان مهر ...  خود تصور کنید که بهروز چه حالی بهش دست داده بود...

چند وقت پیش بهروز که زنگ زده بود و با هم صحبت می کردیم از روی دلتنگی داشت گریه میکرد منهم بخاطر اینکه روحیه اش را عوض کنم  گفتم بهروز یادته من 7 هزار تومن به تو بدهکارم و بعد شروع کرد به خندیدن ...


بهروز بیگانه بیا را هم بازی کرد تا اینکه ماجرای ساختن فیلم قیصر پیش آمد که حتما همه شما میدانید چطوری ساخته شد و بعد از قیصر هم بهروز وثوقی دیگر به یک هنرپیشه کامل تبدیل شده بود. یک شب توی تالار رودکی (تالار وحدت) فیلم قیصر را به نمایش گذاشتند و فرح هم آمد فیلم را دید . فرح 100 هزار تومن دستخوش  به عباس شباویز داد.  همانجا بهروز  چک را از عباس گرفت و 50 هزار تومن از حساب خودش به او چک  داد. یعنی اینکه این پول تمامش  مال تو نیست نصف آن  برای من و پوری است و فیلم اکران میشود و خودتان بهتر می دانید چه اتفاقاتی افتاد.
 

بهروز خیلی عشق رفتن به آمریکا و رویای بازی در هالیوود را داشت .فیلم قهرمانان را که بازی کرده بود من و بهروز رفتیم سینما مولن روژ و بعد توی بالکن نشستیم . آن شب فیلم نمایش خصوصی داشت.  پرده که باز شد نوشته "مترو گلدین میر تقدیم میکند" تن بهروز لرزید و گفت منوچهر: آمریکا!  بهروز رفت آمریکا که در هالیوود فیلم بازی کند نه اینکه فرار کرده باشد. به عشق رضا بدیعی (کارگردان بالاتر از خطر) رفت رضا بدیعی در اینجا  قولهایی به بهروز داد ولی زمانیکه بهروز به آمریکا رفت بدیعی دیگر تمام شده بود و بهروز هم همانجا ماندگار شد و دیگر برنگشت.

[تصویر: 145340341310.jpg]
رضا بدیعی (کارگردان 430 اثر تلویزیونی در آمریکا)
 
یکی از نقشهای ماندگاری که شما گویندگی کردید نقش رئیس علی در دلیران تنگستان بود. از دوبله این سریال برای ما بگوئید؟


استادهای من به جز کسمایی ، لطیف پور و کاملی هم بودند. اولین فیلمی که برای کاملی صحبت کردم نگاهی از پل آرتور میلر بود. راف والونه را در آنجا خود کاملی گفت و یک پسره هم بود که  من گفتم. استودیو سایه هم مال خود لطیف پور بود. بیشتر در آنجا فیلم های روسی را دوبله میکرد و منهم انجا برایش صحبت میکردم. او از من خواست که در سریالی بنام دلیران تنگستان  بجای شخصیتی بنام رئيس علی صحبت کنم . هنر پیشه رئیس علی بچه جنوب بود. وقتی ما دلیران تنگستان را  دوبله میکردیم محمود جوهری (بازیگر نقش رئیس علی)  هم که از جنوب آمده بود داخل استودیو کنار ما دوبله را نگاه میکرد.  قد بلندی داشت  یکبار که آمده بود استودیو ، در راه برگشت به جنوب ، تصادف می کند و فوت می شود. سریال دلیران تنگستان بصورت 35 میلیمتری ساخته شده بود. 

[تصویر: 14529402761.jpg]

ساخت این سریال در آن زمان  عجیب نبود؟
آقای شهنواز که کارگردان این سریال بود شخصیت متنفذی بود و حرفش برو داشت ، تاریخ آن دوران را هم بخوبی می دانست و معلوم بود مطالعه دارد . ماجرای این سریال اصلا تحریف نشد و کاملا واقعی و درست بود.
 

مدیر دوبلاژ فیلمهای مردان سیاه پوش ، مستر بین و شوالیه تاریکی را بخاطر دارید؟
مردان سیاهپوش1 را  هوشنگ قطعه ای دوبله کرد و مردان سیاهپوش 2  را هم  امیرهوشنگ زند .


در مورد فیلم برهنه تا ظهر با سرعت و برخی از فیلمهای نایاب برایمان توضیح می دهید؟

بیشتر از یک روز نمایش داشت و یک صحنه برهنگی بیشتر نداشت و من در آن فیلم بجای فرامرز صدیقی صحبت کردم 
سر فیلم آدمک هم چند نفر تست دادن که آخرش من جای سیامک دولتشاهی صحبت کردم  بعد در سریدار جای سعید کنگرانی صحبت کردم در فیلم ملکوت هم من جای جمشید گرگین صحبت کردم و بهروز وثوقی هم  بجای خودش صحبت کرد و عزت الله انتظامی را هم اسماعیلی  صحبت کرد که در همین فیلم بهروز پیپ میکشید ، من هم فقط سیگار وینستون میکشیدم  اما بهروز ، هم پیپ میکشید و هم در کنار پیپ کشیدن  به سیگارهای من هم ناخنک میزد . که من  گفتم سیگار با مزه پیپ میکشی؟! آره باهاش شوخی میکردم ......
هریتاش چهار تا فیلم ساخت همه آنها هم  فیلم های خوبی بودند
 


آیا لزومی دارد که مدیر دوبلاژ زبان بیگانه بلد باشد؟
لزومی ندارد ولی آشنا باشد قطعا خیلی بهتراست 
جواهری در قصر و امپراتور دریا و دونگ ئی سریال های خوبی بودند که مدیردوبلاژهایش زهره شکوفنده بود.

آقای والی زاده اگر شما یا مدیر دوبلاژ به زبان آشنا بودید قطعا در ابتدای سریال کارتونی لوک خوش شانس در اولین جمله نمیگفتید: "من لوکِ لوک هستم". چون او میگفت من "لاکی لوک" هستم ( یعنی لوک خوش شانس یا خوشبخت)

بله. قطعا همینطور است

گاهی اوقات برخی از مردم با دیدن هنرمندان محبوب خود عکس العمل های خاصی انجام می دهند. شخصی با دیدن اقای جلیلوند حتی گریه کرده آیا شده شخصی شما را ببیند عکس عملی خواستی انجام بدهد؟
ببینید چهره بسیاری از دوبلورها برای مردم عادی ناشناخته است. اما من و جلال (مقامی) تصویر داشته ایم. این تصویر باعث می گردد گاهی مردم با دیدن ما به یاد گذشته های دور بیفتند. چند وقت پیش در همین کرج ، عروسی دختر خانم مینو غزنوی بود و اغلب همکاران ما نیز دعوت بودند. من و جلال در کنار هم نشسته بودیم. در کنار ما بزرگانی مانند آقای چنگیز جلیلوند - بهرام زند - محمود قنبری  نشسته بودند. دو دختر خانم محترم با شور و اشتیاق به میز ما نزدیک شدند و با خوشحالی زیاد نسبت به من و جلال ابراز لطف نمودند. من تا آمدم بقیه همکاران خود را معرفی کنم دیدم اثری از آنها نیست!  خیلی برای خود ما این موضوع خجالت آور است که فرضا گوینده ای مانند جلیلوند یا زند در کنار ما باشد اما مردم او را نشناسند. این موضوع ثابت میکند سینما و تصویر تا چه میزان در شهرت آدمها نقش دارد.

و فیلم دوستان؟

جلیلوند برای مدت کوتاهی آمده بود ایران . او می خواست یک ماه بماند و سپس برگردد. دو روز قبلش یک مهمانی در هتل هما برگزار شده بود. من دیدم خسرو در حال گفتگو با جلیلوند است. گفتم خسرو برویم؟ گفت: نه من با جلیلوند کار دارم  خسرو خودش قرار بود جای یوسف مرادیان صحبت کند من هم از  قبل قرار بود بجای صالح علاء را صحبت کنم با تهیه کننده صحبت کردند که جلیلوند بجای مرادیان صحبت کند. فیلم را بعد از دوبله فرستادند ارشاد اما ارشاد جلوی فیلم را گرفت و گفتند تویه فیلم صدای فردین بگوش میرسه! مثل همان قضیه که نگذاشتند  من بازیگری کنم . بعد فیلم را دوباره دوبله کردیم که خسرو دوباره خودش بجای مرادیان صحبت کرد. ولی کپی صدای جلیلوند را تهیه کننده دارد اما آن نسخه هیچوقت در هیچ  سینمایی پخش نشد 

از بین گویندگان زن  گویندگی کدام ها را میپسندید؟

اول ژاله کاظمی و بعد شهلا ناظریان ، زهره شکوفنده ، مینو غزنوی ، رفعت و مهین کسمایی .که هر کدام یک صدای خاصی داشتند ممکن بود هر کدام کار داشتند یکی دیگر میرفت جایش صحبت میکرد ولی ژاله کاظمی یک چیز دیگر ی بود و رفعت هم خیلی عالی بود .البته همه این خانم ها از شاگردان مهین کسمایی هستند. 

آیا فرزندان  همکارانتان در دوبله موفق بودند؟
نه 


چرا حاضر نیستید در سندیکای گویندگان مسئولیتی به عهده بگیرید تا شاید راهی برای خاتمه دادن به قانون گریزی ها، نرخ شکنی ها و حرمت شکنی هایی که در این حرفه وجود دارد پیدا کنید؟

من حوصله مدیریت دوبلاژی ندارم حالا بیایم در انجمن رئیس بشوم؟! وقتش را ندارم .من از اینکارها بلد نیستم.  هر کاری و شغلی حرمتی دارد ما نمیخواییم حرمتش از بین برود. وقتی در بعضی جاها  یک آبدارچی شده رئیس دیگر شما کاری نمی توانید از پیش ببرید.


زیاد تیپ سازی نکرده اید .
من همیشه با همین صدا صحبت کردم

 
اتفاق افتاده است که شما در دوبله های دوم و سوم یک فیلم بفاصله خیلی کوتاه شرکت داشته اید و یا ابائی از دوبله مجدد فیلمی که مدت کوتاهی از دوبله آن نمیگذشته مجددا در همان نقش خود شرکت داشته اید. واقعا چرا؟
چون هر دوبله یک صاحب دارد .چند بار دوبله میشود  که هر دوم یک سلیقه خاصی دارند ولی نقش های اصلی را همگی یک سلیقه ثابت دارند که چه کسی باشد ولی ر نقشهای فرعی سلیقه ها فرق میکند. اما خود من با دوبله های متعدد موافق نیستم.

گفته میشود با اولین حقوق خود یک رادیو خریدید. درست است؟
بله .بخاطر اینکه صدای خودم رو توی رادیو بشنوم 


آقا پسرتان نمیخواهند گوینده شوند؟
نه به موزیک بیشتر علاقه دارد


بسیاری از اعضای انجمن سینما کلاسیک از علاقمندان با سینمای ایران هستند شما با بازیگران مشهوری چون : فرامرز قریبیان - رضا بیک ایمانوردی - منوچهر وثوق بهمن مفید و سعید راد همبازی بوده اید. بیشتر از همکاری خود با این بازیگران برای ما صحبت کنید؟ آیا درست است که بیک ایمانوردی در فیلمهایش دیالوگ نمی گفت و عدد شماری میکرد تا در دوبله گفتارش درست شود؟

نه  این موضوع صحت ندارد . این مورد مال کسانی بود که خوش تیپ بودند ولی لهجه داشتند طوری که اصلاً فارسی نمیتوانستند صحبت کنند. خود من دو تا فیلم با بیگ بازی کردم (هیولا و حریص) لیپ سینگ میگوید. نگاه کنید کاملاً مشخص است. البته در فیلم اصلاً دیالوگ نداشت . این تنها فیلمی است که بیگ در آن اصلا دیالوگ ندارد.


این فیلم آن موقع  در دو هفته اول یک میلیون و دویست هزار تومان فروش کرد . من قراردادم 15 هزار تومان بود زنده یاد وحید مجتهدی به من گفت: منوچهر ، بیگ توی این فیلم دیالوگ نداره قوزی هم بازی کرده قیافه اش هم مشخص نیست اگر فیلم بفروشه من 3 هزار تومان دیگر به تو خواهم داد. اما من هنوز معتقدم  بخاطر بیگ  فروش کرد . درست وقتی که از یک میلیون زد بالا به من زنگ زد (من استودیو کاسپین بودم) گفت سه هزار تومنی که قول داده بودم  آماده ست بیا بگیر ...


در مورد دوبله فیلمهای مستند و جایگاه آن برای ما صحبت کنید؟

ببینید من از حرف زدن با شما خسته نمی شوم. اما دیر وقت است در مورد ایرج ناظریان و مبحث دوبله مستند بگذارید در فرصتهای آینده.

ممنون از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. آنهم از ساعت 14 تا 20. واقعا به نیابت از همه بچه های سینماکلاسیک تشکر میکنیم. گفتگو با شما برای بسیار لذت بخش بود به ما قول بدهید تا در آینده بازهم در محفل ما حضور پیدا کنید؟


حتما. چرا نه؟ دم همتون گرم. شما دارید کاری می کنید که ما نکردیم. کار شما برای من و همکارانم ارزنده است. شما نقش بزرگی در معرفی ما دارید. بدون منت می پذیرم و این ما هستیم که باید از شما تشکر کنیم.


[تصویر: 14533953083.jpg]

لازم به ذکر است بخشهای بسیاری از صحبتها ،  قابلیت ارائه و نشر نداشت و به درخواست خود ایشان ارائه نمیگردد... این نکته از آن جهت حائز اهمیت است که گفتگوهای سینماکلاسیک آنچنان مورد اعتماد گویندگانی است که تاکنون با آنها مصاحبه شده است که آنها با نهایت صداقت مسائلی را مطرح نموده اند که ما را در حفظ  اسرار ایشان ثابت قدم ترو در جهت نزدیکی دلهای آنها با سینماکلاسیک استوارتر نموده است.



RE: شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - برو بیکر - ۲۷-۱۰-۱۳۹۴ ۰۶:۲۴ عصر

خوب دوستان گرامی

قبل از هر چیزی از صبر و شکیبایی شما سپاسگزارم. فرایند برگزاری مصاحبه با جناب منوچهر والی زاده در همینجا به اتمام می رسد. جای دارد به نوبه خود ابتدا از پدرام عزیز صمیمانه تشکر نمایم. شور و اشتیاقی که پدرام برای برگزاری این مصاحبه داشت انگیزه مضاعفی در من ایجاد نمود. ضمن آنکه پیاده سازی نسخه اولیه این مصاحبه از روی فایل صوتی توسط پدرام انجام گردید. ویرایش اولیه توسط بنده انجام شد و منصور عزیز نیز مطابق معمول با استفاده از تصاویر مرتبط ویرایش نهایی را انجام دادند. اسپونز عزیز هم که غایب بزرگ این مصاحبه بود.

این مصاحبه ها نمونه بارز یک کار گروهی است. از طرح سوالات اولیه توسط اعضا گرفته تا همکاریهای بیدریغ اعضا کارگروه دوبله و ساخت کلیپ و پردازش نهایی، همه و همه توسط اعضای سایت انجام پذیرفت و چنین کار بزرگی هرگز نمی تواند بصورت انفرادی به انجام برسد.

نسخه کامل این گفتگو در آرشیو سایت نگهداری می گردد. یکی از دلایل طولانی شدن ارسال این مصاحبه ، تردید های ما برای انعکاس برخی از مسائل بود. این مصاحبه یکی از جذابترین گفتگوهای یک انجمن اینترنتی با یکی از بزرگان دوبله بود. شخصا اطلاعاتم در زمینه دوبله هرگز به پای اعضای کارگروه دوبله سایت نمی رسد اما باید اعتراف نمایم بسیاری از مسائل را برای اولین بار بود که می شنیدم. استاد وقتی اشتیاق و میزان اطلاعات اعضای سایت را دید سعی نمود برخی از مسائلی را که قبلا نیز در مصاحبه های خود گفته بودند را با جزئیات بیشتری برای ما بازگو نمایند.

نمی دانم برای شما شنیدن این جزئیات چقدر جذاب است اما شخصا هر بار که مطالبی را از درگذشتگان بزرگان دوبله می شنوم برایم جذابیت فراوانی دارد. هر چند این موضوع دلیل بر آن نمی شود تا ما سلایق شخصی خود را در مصاحبه ها اعمال کنیم اما این را بدانید که شما فقط بخشی از سوالات دوستان را در تاپیک سوالات اعضا می خوانید. به همین انداره سوال نیز معمولا در روزهای پایانی برگزاری مصاحبه برای ما بصورت خصوصی از سوی اعضای سایت ارسال می گردد که اغلب آنها دلالت بر آن دارد که دوستان به دنبال همین جزئیات هستند.

جرئیاتی که هرگز این بزرگان نمی توانند در مصاحبه های خود با خبرگزاریها و رسانه ملی عنوان نمایند. امیدوارم وظایف خود را به نحو احسن انجام داده باشیم. ما هرچقدر بتوانیم در این مصاحبه ها ناگفته ها و نقاط تاریک دوبله ایران را بیابیم یعنی در کار خود موفق بوده ایم. در این مصاحبه شخصا هیچوقت ارتباط منوچهر والی زاده با بهروز وثوقی را با این جزئیات نمی دانستم. وقتی تصویر دویدن استاد با بهروز وثوقی از فرط خوشحالی از تهران نو تا میدان امام حسین را در ذهن خود مجسم می کنم حس می کنم توانسته ایم بخشی از به وقوع پیوستن تاریخ سینمای ایران را در این مصاحبه منعکس نمائیم.

ممکن است برای برخی از دوستان اهمیت نداشته باشد که فرضا منوچهر نوذری و منوچهر والی زاده در چه شرایطی خبر مرگ کاووس دوستدار را دریافت می دارند. و یا اینکه چرا منوچهر نوذری نام ایرج را برای فرزند خود برگزید اما قطعا برای برخی دیگر از دوستان این حواشی به اندازه خود دوبله جالب باشد. مضافا اینکه در این مصاحبه یکی دیگر از ابهامات شخصی بنده نیز برطرف گردید. خاطرم هست در روزهای اولی که به کافه پیوسته بودم بین من و ایرج  عزیز بحثی درباره بیک ایمانوردی پیش آمد. اولا جای دارد در همینجا از ایشان عذر خواهی کنم. زیرا آنروز من گفته ایشان را نپذیرفتم و اصرار بر شنیده های خود از کانالهای ماهواره ای داشتم.

منوچهر والی زاده با بیک ایمانوردی هم بازی بوده است. بنابر این از ایشان به بیک ایمانوردی نزدیک تر در این سایت نداریم. من شنیده بودم که بیک بخاطر مشغله هایی که داشت حتی فرصت حفظ کردن دیالوگهایش را نداشت و عدد شماری می کرد و در دوبله دیالوگها را روی نقش او سوار می کردند. در این مصاحبه جناب والی زاده این موضوع را رد نمودند. یکی از مزایای این گفتگوها روشن شدن همین مطالب است. و یا اینکه من تا کنون فکر می کردم فقط فیلم بابا شمل بود که ایتدا دوبله شد و بعد ساخته شد اما جناب والی زاده فرمودند حسن کچل هم به همینصورت ساخته شد.

البته شاید بسیاری از دوستان به اینگونه وقایع واقف باشند اما شخصا از شنیدن اسامی گویندگان فیلم ملکوت و یا اینکه ایشان قبل از آرشاک گوینده سعید کنگرانی بوده اند متعجب گردیدم. و یا اینکه ایشان مدتها در استودیو حضور پیدا می کردند اما فقط افکت می دادند و ............  اینها همان مطالبی ست که متمایز بودن گفتگوهای ما را با سایر سایتها مشخص می کند. جناب والی زاده اطلاعات بسیاری از تاریخ دوبلاژ ایران دارند. ما ارتباط خود را با ایشان حفظ خواهیم کرد و قطعا در آینده مجددا ایشان را دعوت خواهیم نمود.

با اجازه دوستان 10 روز آنتراکت می دهیم و سپس تمام تمرکز خود را روی مصاحبه پنجم خواهیم گذاشت. فراموش نکنیم که انجمن سینمای کلاسیک بزودی میزبان جناب چنگیز جلیلوند خواهد بود. ما برای این مصاحبه برنامه های ویژه ای تدارک دیده ایم. سعی می کنیم تا قبل از برگزاری مصاحبه پنجم میهمان ویژه سایت را برای مصاحبه ششم اعلام نمائیم.


RE: شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - منصور - ۲۷-۱۰-۱۳۹۴ ۰۷:۱۵ عصر

تصویری از تقدیرنامه ای که در روز مصاحبه تقدیم جناب والی زاده شد
با عنایت به اینکه با گذشت سالها ، هنوز با روحیه ای مضاعف حضور خود را منوط به بودن در دوبله میدانند و ساعی تر از هرکسی در این حرفه حضوری فعال دارند به نظر رسید که به روحیه جوانی ایشان در این تقدیرنامه اشاره شود. به هرحال ایشان عمری را صرف بازی در نقش جوانان و گویندگی بجای جوانان کرده اند...

از سوئی دیگر به نظرم رسید که اصطلاح "هنر" را به نوعی با کار ایشان مرتبط کنم. بنابراین حروف هنر (یعنی ها ، نون و را) را بشکلی نماینده بخشی از زندگی ایشان شمردم ... های هنر را در همراهی نیم قرن ایشان با دوبله نون هنر را در نانی را در دسترنجی که از قِبَل دوبله برای خانواده و خود به ارمغان برده است (نون حروف به نوعی نماینده نون زندگی) رای هنر را هم نشان رحمت و مهربانی این هنرمند گرامی بخاطر گشاده روئی ایشان

[تصویر: vali.jpg]

 

 


RE: شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - رهگذر بی نشان - ۲۷-۱۰-۱۳۹۴ ۰۸:۲۳ عصر

با تشکر از همه دوستان
خواستم پیشنهاد بدم از طریق آقای والی زاده  خانم ناهید امیریان را برای مصاحبه ششم سایت متقاعد کنید!


RE: شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - سارا - ۲۹-۱۰-۱۳۹۴ ۱۲:۴۶ عصر

ابتدا تشکر ازتیم مصاحبه کننده برای این مصاحبه بسیار خواندنی و جالب...لازمه نکته ای رو ارائه کنم

بنده گزیده ای ازین مصاحبه رو در صفحه اینستاگرام سایت قرار دادم..جناب شروین قطعه ای گرامی لطف کردند و نکاتی رو یاداور شدند که لازمه به اطلاع برسونم
در مورد این نکته که جناب والی زاده فرموده بودند : من در آن زمان بیشتر کارهای تلویزیونی را کار میکردم. در آن دوران منوچهر نوذری تازه استودیوی کاسپین را راه انداخته بود شروین قطعه ای نوشتن که ابتدا کانون اگهی آوازه به مدیریت مانی دوبله تلوزیونی رو شروع کردند و با گروه پنج نفری که اقای والی زاده اشاره کردند سریال اینترپل رو کار کردند و بعد در تلوزیون فیلم که منظور دوبله فیلمهای تلوزیونی راه اندازی شده بود کار رو ادامه دادند...به تدریج گروه بزرگتر شد و کاسپین هم راه افتاد و سایر دوبلورها هم در سریالها فعالیت کردند...تلوزیون فیلم - گویا - کاسپین - کارناوال و پاسیفیک مختص دوبله بودند.( ایشون در ادامه گفتند که احتمالا زمان کمی پس و پیش شده منظور والی زاده درست بیان نشده چون چنین نبوده که نوذری کاسپین رو راه انداخته باشند و مانی برای ایشون کار کرده باشند )
 

 


RE: شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - مریم - ۱-۱۱-۱۳۹۴ ۰۷:۳۸ عصر

ضمن تشکر از مصاحبه با استاد والیزاده . بخش  خاطرات ایشان و ناگفته هایشان از بهروز وثوقی بسیار جالب بود.
برای من که از ده سالگی عاشق صدای بی همتای او بودم و خاطرم هست که مشقهایم را در حین گوش دادن به برنامه صبح جمعه با شما می نوشتم و هر لحظه منتظر بودم تا والی زاده نقشی هر چند کوتاه در برنامه اجراکندتا من از شوق به هوا بپرم ، هنوز هم شنیدن خبری کوتاه از او ،شادم میکند.هنوز هم صبحهای سه شنبه ،با شنیدن صدایش در رادیو پیام از شوق میلرزم و در  ترافیک سنگین تهران ْ‌، با صدایش انرژی میگیرم.برای این  آوای ماندگار و دوست داشتنی آرزوی سلامت دارم.

از دوستان هم عذرخواهی میکنم که در این بخش احساسات شخصی خود را به نگارش در آوردم  اما احساس ارادت به این آوای دوست داشتنی حکایتی است طولانی ... 



 ›


RE: شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده - پدرام - ۲۲-۱۱-۱۳۹۴ ۱۰:۲۲ عصر

دست نوشته استاد منوچهر والی زاده برای اعضای انجمن کلاسیک

[تصویر: 1455216477841.jpg]

 


RE: شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - کاربر حذف شده2 - ۶-۲-۱۳۹۵ ۰۷:۴۹ عصر

منوچهر والی زاده
عجب مرد خوش مشربیه. آدم از دیدنش سیر نمیشه. سرشار از انرژیه. با شور و هیجان. شوخ طبع و گاهی جدی. بهترین خاطرات من از مسابقه جادوی ساده پشت صحنه ها و گفتگو و گوش دادن به نصیحتهای او بود.
مدام عجله داشت. یا از استودیو آمده بود یا میخواست به استودیو برود. و من موندم شما چطور توانستید ایشان را 6 ساعت روی صندلی مصاحبه خود بنشانید. وقتی از او پرسیدم استاد شما خیلی خوش چهره و جذاب هستید چرا اینقدر کم فیلم بازی می کنید؟ گفت من چرا فیلم بازی کنم؟ من وقتی بجای تام کروز حرف میزنم انگار تو 50 تا فیلمی که اون بازی کرده بازی کردم. این جمله او روی من خیلی تاثیر گذاشت تا مصمم شوم برای رسیدن به این حرفه بیشتر تلاش کنم. از سایت سینما کلاسیک هم برای تهیه این مصاحبه متفاوت از طرف خودم و دوستانم تشکر می کنم. من شماره اغلب گویندگانی که در مسابقه جادوی صدا با آنها آشنا شدم را گرفته ام و اگر قسمت باشد در مصاحبه های بعدی با شما همکاری خواهم کرد.
 


RE: شش ساعت گفتگوی بی پرده واختصاصی انجمن سینما کلاسیک با منو چهر والی زاده (دیماه 94) - کاربر حذف شده5 - ۲۳-۳-۱۳۹۵ ۰۸:۵۸ صبح

متانت، صداقت.............لذت بردم!