انجمن سینما کلاسیک
از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن سینما کلاسیک (http://cinemaclassic.ir)
+-- انجمن: سالن سینما ، تلویزیون و رادیو در ایران (/Forum-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%8C-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86)
+--- انجمن: رادیو در سینماکلاسیک (/Forum-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%B3%DB%8C%DA%A9)
+--- موضوع: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی (/Thread-%D8%A7%D8%B2-%D8%B5%D8%A8%D8%AD-%D8%AC%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D8%AA%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C)



از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - برو بیکر - ۱۳-۸-۱۳۹۴ ۰۷:۲۱ عصر

چقدر زود میگذره ......
سالها پیش تلویزیونهای سیاه و سفید مبله شاوب لورنس و گروندیک جزئی از دکور خانه ها بود. روی تلویزیونها معمولا محل عرضه هنر قلاب بافی مادران و دختران خانه ها بود و البته محل قرار گرفتن برادر کوچک تلویزیون ، یعنی رادیو. بچه که بودیم  فیلم کلاسیک و غیر کلاسیک نمی شناختیم. همه فیلمها تو تلویزیون ما سیاه و سفید بود. اونروزا اما رادیو یه چیز دیگه بود.
صبح ها این صدای رادیو بود که همه اعضای خانواده را بیدار میکرد. صدای هم زدن قاشق تویه استکان برای میل کردن چای شیرین با نان و پنیر ریتم زیبایی به برنامه تقویم تاریخ میداد. بچه های انقلاب که شروع میشد یعنی اینکه کیفها رو باید ببندیم و آماده رفتن به مدرسه بشیم : به به چه حرف خوبی .... آنشب امام ما گفت .... حرفی که خواب دشمن .... از آن سخن برآشفت .....  یا صدای دلنشین بابا ابر تندترش کن .... تند تر و تند ترش کن ....

[تصویر: 14466520681.jpg]

ظهر که بر میگشتیم خونه برنامه کار و کارگر بود و اخبار ساعت 14. اما همینکه ساعت به پنج بعدازظهر نزدیک میشد موقع حکمفرمایی تلویزیون بود. استرس نشان دادن تصاویر گمشدگان ، تحملش می ارزید به دیدن برنامه باصفای کودک . اونموقع ها ساعت نه و نیم یا 10 که میشد دیگه همه تو رختخوابهاشون بودن و باز صدای دلنشین رادیو و قصه شب بود که لالایی شبهای دراز دوران کودکی می گردید. 

همه اینها که میگذشت جمعه از راه می رسید. اما جمعه که میشد، یه چیز دیگه بود. چه لذتی داشت پنج شنبه ها وقتی میدونستیم فردا می تونیم بیشتر بخوابیم. صبح جمعه روز رسیدن به کارهای عقب افتاده بود. و صدای بلند یکی از اعضای خانواده :درجه آبگرمکن رسیده به شصت ، کی اول میره حموم ..... اما در کنار همه این کارها صدای بلند رادیو از ساعت 9 صبح به بعد بمعنای پایان یافتن خواب دلنشین روز تعطیل بود. و صد البته انتظا شنیدن شعر زیبای:

زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی ................ چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی

و شروع برنامه ای زیبا که آنروزها شنیدنش برای ما از دیدن هر فیلم کلاسیکی لذت بخش تر و دلنشین تر بود. صبح جمعه با شما ......  برنامه ایکه در دهه شصت با طنز انتقادی و اجتماعی خود لبخند را بر لبهای دلهای افسرده و جنگزده هر ایرانی می نشاند. برنامه ایکه همه را از زیر تیغ طنز خود می گذراند. از بقال سیگار فروش گرفته تا محتکرین اجناس کوپنی و روسای ادارات سفارش پذیر. و این جستار از امروز در سینمای کلاسیک استارت می خورد تا مجالی باشد برای پرداختن به تاریخچه و خاطرات دوستان از این برنامه خاطره انگیز ......



[تصویر: 14466520682.jpg]



RE: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - زاپاتا - ۴-۱۰-۱۳۹۴ ۰۴:۳۲ عصر

این هم نمایشنامه ای رادیویی از برنامه قدیمی شما و رادیو (ورژن قبل از انقلاب برنامه صبح جمعه با شما) به همراه آهنگی ماندگار...
با حضور زنده یادان علی زرندی (شاباجی خانم) ، عزت الله مقبلی و...
http://www.mediafire.com/download/39whjjc9rj9czig/shoma+va+radio-zarandi-komediye+hese+6om-googoosh.mp3
[تصویر: shoma_va_radio_876T.jpg]


RE: عکس های سینمایی - سارا - ۴-۱۲-۱۳۹۴ ۰۹:۱۰ عصر

هنرمندان برنامه صبح جمعه رادیو 1350

[تصویر: 1456248733231.jpg]


1.احمد قدکچیان 2. حمید قنبری 3.شاهرخ نادری 4.منوچهر وثوق(میهمان برنامه) 5.حسین امیرافضلی 6.علی تابش 7.حسین مدنی 8.مسعود اسکویی 9.محسن فرید 10.تاجی احمدی 11.عزت الله مقبلی 12.منوچهر نوذری 13.فرهاد جلیلپور 14.غلامحسین بهمنیار

(منبع عکس:اینستاگرام)

 


RE: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - محمد - ۶-۱۲-۱۳۹۴ ۰۲:۴۹ عصر

[تصویر: 1456399115911.jpg]


RE: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - کاربر حذف شده4 - ۲۴-۲-۱۳۹۵ ۰۱:۰۰ صبح

[تصویر: 1463088526531.jpg]



این مصاحبه را که خوندم دلم کباب شد. اینم سرنوشت کسیکه پرطرفتارترین برنامه رادیویی را در ایران ساخت.



احمد شیشه‌گران از پیشکسوتان عرصه طنز رادیو است که به همراه سعید توکل از پایه‌گذاران برنامه «صبح جمعه با شما» محسوب می‌شود.شیشه‌گران سال‌هاست که دیگر با رادیو همکاری نمی‌کند؛ در شهری شمالی به تنهایی روزگار سپری می‌کند و اینگونه می گوید خیلی سال است که رادیو گوش نمی‌کنم «چرا که گویندگی‌ها در رادیو آنقدر تصنعی است که اصلا چنگی به دل نمی‌زند.»

  او در عین حال می‌گوید: گوینده، کارش گویندگی است و باید به شکل نرمال و طبیعی با مخاطب سخن بگوید نه اینکه برای مخاطب نقش بازی کند. احمد شیشه‌گران که سال‌ها برنامه «صبح جمعه با شما»، برنامه‌ای که برای مخاطب نام‌آشناست را در رادیو ساخت، در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا، از سال‌های دوری‌اش از رادیو و اینکه این روزها مشغول چه کاری است سخن گفت.

 او گفت: خیلی سال است که با رادیو همکاری نمی‌کنم و از سال 75 رسما ارتباطم با رادیو قطع شد؛ یعنی به شکل‌های مختلف خودِ رادیو ارتباط من را قطع کرد. حالا هم جسته و گریخته ارتباط دوستانه‌ای با برخی از آن‌ها دارم و اگر کمک شخصی از من خواسته‌اند برایشان انجام داده‌ام. شیشه‌گران در پاسخ به اینکه آیا شما با رادیو ایران همکاری می‌کنید؟ گفت: پیش از این ساخت برنامه‌ای که جایگزین «جمعه ایرانی» باشد به من پیشنهاد داده شد، اما من آن را نپذیرفتم و فقط برخی متن‌ها را برایم می‌فرستادند، به آن‌ها کمک می‌کردم و دیگر هم نفرستادند. از طرفی مطالب ضعیف بودند و تفکر لازم پشت آنها نبود و فقط می‌خواستند ساعت را پر کنند. در حالی که ساعت‌هایی که ما در رادیو بودیم سابقه طول عمر خود رادیو را دارد و مدیریت به ساعاتی که در رادیو خرج شد، ارج نداد.

  او با یادآوری سال‌های حضورش در رادیو گفت: پیش از این سیستم بهترین نفراتی که در جمعه ایرانی تشکیل شده بود را مدیریت می‌کرد و هر هنرمندی از تمام توان خود برای موفقیت برنامه استفاده می‌کرد، اما اکنون دیگر اینطور نیست. تقصیر هم گردن هنرمندان نیست بلکه به سیاست‌زدگی سازمان برمی‌گردد.
  این پیشکسوت رادیو در پاسخ به اینکه پس از سال‌ها دوری آیا هنوز دلتان برای رادیو تنگ می‌شود، گفت: اصلا دلم برای رادیو تنگ نمی‌شود، چراکه این رادیو دلتنگی ندارد. مثل این می‌ماند که شما در خانه خود صبح تا شب کتک بخورید و بیرون بروید، بعد از شما بپرسند دلتان برای خانه تنگ شده است یا نه؟ این قصه، قصه خیلی از کسانی است که از رادیو رفته‌اند، خیلی‌ها از رادیو ناراحتند حتی کسانی که در رادیو فعالیت می‌کنند هم دلشان خون است آنها چاره‌ای ندارند که در رادیو کار می‌کنند.

 شیشه‌گران با بیان اینکه در حال حاضر هیچ ارتباطی با اهالی رادیو ندارد، یادآور شد: گاهی با عباس محبی و علیرضا جاویدنیا ارتباط دارم. او در پاسخ به اینکه اگر پیشنهادی برای بازگشت به رادیو داشته باشید آن را می‌پذیرید، گفت: دیگر به رادیو برنمی‌گردم چراکه زیاد تحت فشار قرار گرفته‌ام. زمانی که برنامه جمعه ایرانی را تعطیل کردند از من درخواست کردند که بروم و برنامه جدیدی را به جای جمعه ایرانی کار کنم اما باید بگویم رادیو منعطف‌تر از سعید توکل پیدا نمی‌کرد. سعید توکل سردبیری بود که با هر ساز رادیو می‌رقصید در حالی که من اینگونه نیستم. رادیو هیچ‌گاه نگران سرمایه‌هایش نبوده و نیست.

 شیشه‌گران در پاسخ به اینکه این روزها مشغول چه کاری است، گفت: یا کتاب می‌خوانم یا در تلگرام هستم و یا در فیس‌بوک. سیستمی به نام تلگرام تمام رسانه‌های ما را خورده و برده است. آنقدری که مخاطبان پای تلگرام هستند پای تلویزیون و رادیو نیستند و حتی حاضر نیستند اخبار سازمان را گوش کنند. در حالی که نیروی انسانی و سرمایه‌های انسانی هستند که در این شرایط می‌توانند برای تلویزیون و رادیو جذابیت ایجاد کنند اما سازمان قدر این نیروها را نمی‌داند.

 شیشه‌گران با اشاره به ورودش به رادیو که به سال 58 برمی‌گردد، گفت: از سال 58 به رادیو آمده‌ام و تا سال 75 برنامه صبح جمعه با شما را کار کرده‌ام. از همان سال تمام کار من جنگیدن با برخی‌ها در رادیو بود. مسوولیت‌های زیادی هم در رادیو داشتم و سقوط کردنم به این دلیل بود که همیشه مبارزه می‌کردم و درگیر بودم. احمد شیشه‌گران مسوولیت برنامه‌هایی همچون در «انتهای شهر» و راه‌اندازی برنامه‌های ورزشی در رادیو را داشته است.

 او به گفته‌ی خودش هنرمندانی که در اصطلاح از سازمان پاکسازی شده بودند به رادیو بازگرداند. هنرمندانی از جمله عطاءالله بهمنش، منوچهر نوذری، محمد اینانلو، محمد صالح‌اعلا، اسماعیل میرفخرایی، آلبرت کچویی، حسین عرفانی، منوچهر والی‌زاده، علیرضا جاویدنیا و... .او سپس در همین زمینه گفت: آوردن این هنرمندان به رادیو برای من امتیاز منفی حساب می‌شد. من سال‌ها جنگیدم و تنها بودم و چقدر می‌توانستم دوام بیاورم؟ تا اینکه به عنوان یک سردبیر در برنامه «صبح جمعه با شما» محدود شدم. برنامه دو ساعته صبح جمعه با شما تبدیل به 90 دقیقه شد و زیباترین قسمت‌های این برنامه را حذف می‌کردند و من چکار می‌توانستم بکنم.

 شیشه‌گران در پایان با اشاره به اینکه به مدت هفت سال است که در تهران زندگی نمی‌کند، بیان کرد: در تهران مستاجر بودم و بعد از 50 سال صاحب‌خانه شدم آن هم در روستایی در کلاردشت؛ البته این نبوده که بنده خوشی زیر دلم زده باشد بلکه از سر استیصال بود.  




[تصویر: 1463088526632.jpg]


RE: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - کاربر حذف شده4 - ۲۹-۲-۱۳۹۵ ۱۲:۰۷ صبح

[تصویر: 146351723371.jpg]


[تصویر: 1463517233832.jpg]


[تصویر: 1463517233953.jpg]


[تصویر: 1463517234064.jpg]


حیف که وقتی صبح جمعه با شما از رادیو پخش میشد من کوچیکتر از اونی بودم که مثل بابام از شنیدنش لذت ببرم.


RE: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - کاربر حذف شده4 - ۳-۳-۱۳۹۵ ۰۶:۰۸ صبح

این مصاحبه را هم دیروز خبر آنلاین فرستاد روی اینترنت. واقعا سرنوشت این صبح جمعه با شما ای ها خیلی عبرت آموز و دردناک شده. لطفا بخوانید:


[تصویر: 1463971085551.jpg]



منوچهر آذری یکی از چهره‌هایی است که هم صدایش برای مردم ایران سرشار از خاطره هست و هم تصویرش، اما او حالا مثل خیلی‌ها دل پری از این زمانه دارد.

مهم نیست چه سالی دنیا آمده باشیم،‌یا حالا مشغول گذراندن کدام دهه از عمرمان باشیم،‌‌ مهم این است که هرکدام به شکلی خاطره‌ای از نسلی داریم که منوچهر آذری هم یکی از آن‌هاست. میزبان او در کافه خبر بودیم و پای حرف‌ها و خاطراتش نشستیم،‌ خاطراتی که هم شیرین است و هم تمامی ندارد.


از علی حاتمی تا تختی


واقعیت این است که بعدازاینکه در سریال «هزاردستان» با مرحوم علی حاتمی کارکردم، فکر می‌کردم در گروهشان باقی می‌مانم و در بقیه کارهای زنده‌یاد هم ‌بازی می‌کنم. چون بعد از هزاردستان «سوته‌دلان» را ساختند و بعدازآن «مادر» را. یک کار نیمه‌کاره همه از ایشان باقی ماند که بعدها بهروز افخمی ادامه داد «زندگینامه غلامرضا تختی». یادم می‌آید تختی هر وقت اتفاق ناگواری برای کشور مثل زلزله یا سیل پیش می‌آمد، سر چهارراه جمهوری شخصاً می‌ایستاد و یک سینی مسی روی چهارپایه می‌گذاشت و پول برای مردم جمع می‌کرد.


من خاطرات علی حاتمی بودم


من در دوران بیماری آقای حاتمی و حتی بعد از فوت ایشان مرتب باخانم خوشکام (همسر زنده‌یاد حاتمی) در تماس بودم چون دو دانگ از سینمای جمهوری به نام خانم خوشکام بود دو دانگ به نام فردین و دو دانگ هم برای بنیاد سینما. قبل از اینکه سینما جمهوری آتش بگیرد، من گه گاهی به سینما می‌رفتم و عرض ادبی می‌کردم خانم خوشکام می‌دانست که آقای حاتمی من را دوست داشتند به من می‌گفت تو خاطرات آقای حاتمی هستی و گه گاهی که سر می‌زنی ما را خوشحال می‌کنی، با خانواده‌ات بیشتر به سینما بیا و به ماهم سر بزن.


خسرو شکیبایی نان رسان بود


شما بازی آقای اکبرعبدی را در فیلم مادر ببینید، بازی آقای محمدعلی کشاورز را ببینید، خانم رقیه چهره آزاد را همین‌طور، هیچ‌کس نمی‌تواند چنین کارگردانی بکند. من همیشه فکر می‌کردم بعد از سریال هزاردستان در همه آثار علی حاتمی بازی خواهم کرد اما نمی‌دانم چطور شد که در دو سه‌کاری که بعد از هزاردستان انجام داد دیگر از من دعوت به کار نکردند. حتی اگر یک نقش مثل همان نقش دربان را هم به من می‌دادند چون به ایشان اعتقاد داشتم و به ایشان احترام می‌گذاشتم حتماً باافتخار قبول می‌کردم. همیشه معتقدم مثل مرحوم حاتمی دیگر از مادر زاییده نخواهد شد.


البته هنرمندان بزرگ دیگری هم داریم مثل خسرو شکیبایی که دیگر در بین ما نیستند. من یک سکانس بسیار کوتاه در فیلم «عبور از غبار» بازی کردم که خانم پوران درخشنده کارگردان آن بودند من و مرحوم مهرپرور در این فیلم رل بنگاهی را بازی می‌کردم و آقای مهرپرور کتاب‌فروش بازی می‌کرد خسرو شکیبایی بسیار آدم نان رسانی بود می‌گشت ببیند کدام هنرمند قدیمی ست و پیش‌کسوت اما بیکار از وجود او استفاده کند. این خیلی کار ارزشمندی ست هنرمندان جوان ما الآن باید بیایند و یاد بگیرند. هنرمندان قدیمی ما مثل «نعمت گرجی» یا در سیاه‌بازی آقای «سعدی افشار» و امثال این‌ها آیا نباید در زمان حیاتشان بیشتر به آن‌ها رسیدگی می‌شد؟


از قله افتادیم به دره


من نمی‌گویم خدای‌نکرده نیازمندم من به هیچ‌چیز نیاز ندارم به خدا نیاز دارم و محبت مردم. می‌خواهم بگویم جوانان ما که در سینما و تئاتر و تلویزیون هستند و صاحب‌نام شده‌اند باید بدانند کسانی بوده‌اند که راه گشای این کار بوده‌اند، باید این‌ها را به هر وسیله‌ای که شده یک نقش کوتاه هم که شده به یاد مردم بیاورند و از این‌ها بخواهند که بیایند و کار کنند و باشند. حضور قدیمی‌ترها هم باعث خوشحالی خانواده‌هایشان می‌شود و هم برای خود آن هنرمندی که سال‌ها برای این مملکت زحمت‌کشیده می‌شود یک دل‌خوشی وامید به زندگی و زنده بودن. شما بگویید منوچهر آذری از کارگردانان می‌خواهد که یادی از هنرمندان قدیم که الآن در خانه‌هایشان هستند بکنید.


من خودم را هنرمند نمی‌دانم درست است که از بچگی کارم را شروع کردم در رادیو و تلویزیون و سینما هم کارکردم و سال‌ها آمدم و رفتم و صادقانه کارکردم و مردم را دوست داشتم و برای این کار زحمت کشیدم تا بالاخره چهار نفر من را شناختند همین‌طور بیخود بی‌جهت شناخته‌شده نشدم. خب الآن که بیکارم تمام برنامه‌های تلویزیون را رصد می‌کنم ببینم در این سریال چه کسی بازی کرده در آن‌یکی کی بازی کرده است من نمی‌گویم من باید در همه آن‌ها بازی کنم اما بد نیست جوان‌ترها گاهی هم از ما یا کنند. این اخلاق را پرویز پرستویی هم دارد خدا عمرش بدهد در سریال «آشپزباشی» با ایشان بازی کردم. با «محمدرضا هنرمند» دو جا همکاری داشتم یکی همین سریال «آشپزباشی» یکی «دزد عروسک‌ها» که نقش پلیس داشتم و فقط سوت می‌زدم.


می‌خواهم بگویم جوان‌ترها باید از افرادی که سال‌ها عمرشان را برای هنر این مملکت گذاشته‌اند استفاده کنند الآن یک هنرمند قدیمی مگر چه‌کار می‌تواند بکند؟ من خودم 40 سال رادیو کارکردم از داستان‌های شب آن کارکردم از برنامه‌های راه شب رادیو کارکردم من جزو کادر ثابت هماهنگی رادیو بودم وقتی شما و رادیو را شروع کردم و به صبح جمعه رسیدیم و با مرحوم نوذری رادیو را تکان دادیم و بعد دوبلورها به جمع ما اضافه شدند خدابیامرز مرحوم فرهنگ مهرپرور، کنعان کیانی، مهین دیهیم بود از دوبلورها خانم‌ها مهین برزویی خانم بهروان آقای علیرضا جاویدی، بیوک میرزایی و رضا عبدی و ... ما اکیپی بودیم که از اوایل انقلاب تا بعد از 8 سال دفاع مقدس همیشه صدایمان روی آنتن بود و مردم‌، دوستمان داشتند.


در زمان آقای ضرغامی 12 سال آمدیم کار کردیم، حتی آقای ضرغامی گفت قله طنز رادیو برنامه «جمعه ایرانی» ست، اما الان ما از قله افتاده ایم ته دره طنز رادیو.

همین برنامه جمعه‌های ایرانی که آقای سعید توکل که سال‌ها برای آن زحمت کشید و سلامتی‌اش را برایش گذاشت. بعد از 12 سال یک‌باره این برنامه قطع می‌شود شاید باورتان نشود مردم در خیابان من را تکه‌پاره کردند ازبس‌که پرسیدند آقا این برنامه چه شد چه اتفاقی برای آن افتاد؟ بدون این‌که به مردم توضیح بدهند این برنامه را قطع کردند البته در ابتدا به ما گفتند 6 ماه برنامه قطع می‌شود و بعد از 6 ماه دوباره برنامه پخش خواهد شد درصورتی‌که این‌یک صحبت ساختگی بود. بعد از یک هفته آقای احمدپور رئیس شبکه رادیو به ما گفت شما بیایید از آرشیو رادیو استفاده کنید، از آهنگ‌های مردم استفاده نکنید، جوک‌ها را تغییر دهید، صبح‌های جمعه راجع به صله‌رحم و این‌ها صحبت کنید ما حرفمان این بود که رادیو برنامه‌های دیگری ازاین‌دست داشت ما فقط جمعه‌ها 9 تا 11 می‌خواستیم برنامه متفاوت‌تر داشته باشیم. می‌خواهم بگویم ما که عمرمان را در رادیو گذاشته‌ایم حتی در طول 8 سال دفاع مقدس که صدام می‌خواست کشور را بزند ما در رادیو در حال ضبط برنامه بودیم. از جبهه نامه‌های زیادی به ما می‌رسید که تشکر می‌کردند که شما مثل امداد غیبی به ما روحیه می‌دهید حالا ما کجاییم؟ یعنی ما چه گناهی کردیم چه خبطی کردیم؟


ما مردم را جمع می‌کردیم در ایوان شمس بدون اینکه وجهی از مردم بگیریم بچه‌ها دورهم بودند برنامه شادی تدارک می‌دیدیم. مردم صف می‌کشیدند. یک‌مرتبه برنامه قطع شد 70 نفر گروه که شامل هنرپیشه‌ها، گوینده‌ها، نوازنده‌ها، خواننده‌ها، نویسنده‌های طنز این کار را از دست دادند. می‌خواهم سؤال کنم ما چه‌کار کنیم الآن؟ ما زندگی نداریم؟ ما خانواده نداریم؟ ما زن و بچه نداریم؟


از در بیرونمان کنند از پنجره تو می‌آییم


البته باید بگویم ما را از در بیرون کنند از پنجره می‌آییم داخل. چون دلمان با مردم است و مردم را دوست داریم. می‌خواهیم مردم این مملکت شاد باشند. الآن آقای توکل یک سایت اینترنتی با مجوز رسمی از وزارت ارشاد گرفته است. سایتی به نام «شاد شو»، برنامه ضبط می‌کنیم و از طریق این سایت پخش می‌شود. ما هم دیده می‌شویم، هم شنیده می‌شویم. مردم علاقه‌مند می‌توانند ما را در این برنامه دنبال کنند. همه بچه‌های «جمعه ایرانی» دورهم جمعیم حتی یک نفرمان هم کم نشده است.


پفک‌نمکی میفروختم وضعم بهتر از این بود


من از بچگی کارکردم اول انقلاب رادیو و تلویزیون برنامه‌ای نداشت زمانی که تلویزیون آمد یک تلویزیون خصوصی آمد. ثابت پاسال که کارخانه پپسی کولا را داشت فولکس‌واگن هم وارد می‌کرد ته خیابان الوند که الآن دفتر شبکه دو است برای این آقا بود. برنامه کودکی نبود آقایی بود به اسم حمید عاملی که برای بچه‌ها قصه می‌گفت که تعداد زیادی نوار قصه برای آن‌ها ضبط کرد و یک موسسه به اسم «سلام بچه‌ها» باز کرد. ما هم آمدیم با حمید عاملی کار کردیم و نوار قصه ضبط کردیم «الدوز و کلاغ‌ها» و ...


بعد آقای ابراهیم زال زاده، موسسه‌ی فرهنگی هنری ابتکار را راه انداخت و ‌پیشنهاد داد که شبیه آن کار را انجام دهیم. برای شروع هم پیشنهاد داد که قصه‌ «خروس زری، پیرهن پری» احمد شاملو را ضبط کنیم، آن موقع پولی هم در کار نبود، به خاطر علاقه‌مان کار می‌کردیم الآن اگر بود این کار را نمی‌کردم پفک‌نمکی میفروختم وضعم بهتر از الان بود.


من علاقه‌مند به کار بودم و با آقای زال زاده قرار گذاشتم؛ و بنابراین شد که نقش روباه را من به عهده بگیرم، در همان دفتر آقای زال زاده کار را ضبط کردیم فریدون اسماعیلی نقش خروس را می‌گفت. من با تار می‌خواندم کار این نوار حسابی گرفت. چون من ذاتاً ضربی خوان بودم. وقتی حمید قنبری که جری لوییس را دوبله می‌کرد، خواندن من را دید، حسابی تشویقم کرد. من قند در دلم آب می‌شد. خلاصه بعد از «خروس زری پیرهن پری»600 تومان به من دستمزد دادند، شاید باورتان نشود همه مردم این نوار را برای بچه‌هایشان خریدند حتی در خارج از کشور.


من جا افتادم در نقش روباه و بعدها آقای مرتضی احمدی آمد روباه پینوکیو را خواند.

بعدازاین که مایکی دو نوار ضبط کردیم نوار قصه افتاد روی دور و شرکت‌های مختلف شروع کردند نوار قصه ضبط کردند.


رادیوی آن زمان از تلویزیون ال ای دی ارزشمندتر بود


از قبل از انقلاب برنامه‌ای بود به نام «شما و رادیو». آن موقع رادیو عظمتی داشت. مثل الآن نبود وزارت اطلاعات و رادیو هر دو در میدان ارگ بودند. رادیو برای خودش اعتباری داشت مثل الآن که می‌روی یک تلویزیون ال ای دی می‌خری 5 میلیون آن موقع رادیو ارزشمند بود. آن زمان ما رادیو نداشتیم پدرم را تحت‌فشار می‌گذاشتیم باید رادیو بخری. یادم می‌آید رادیو 300 تومان قیمت داشت خیلی بود 300 تومان پدرم 250 تومان حقوق ماهیانه‌اش بود. خوب یادم است با بابام رفتیم چهارراه استانبول یک رادیو مارک زنیت خریدیم. نمی‌دانید با چه سلام و صلواتی رادیوی برقی را به خانه آوردیم. مادرم رادیو را گذاشت روی طاقچه و یکپارچه قلاب‌بافی هم گذاشت روی آن. حتی رادیو نفتی هم داشتیم آن زمان با نفت کار می‌کرد. داستان‌های شب رادیو شب‌ها پخش می‌شد، برنامه‌های قصه‌های عامیانه هم بود می‌نشستیم پای رادیو. هر شب 8 تا 8.30 جانی دالر گوش می‌دادیم قصه کارآگاهی بود که دنبال یک قتل می‌رفت. اولین جانی دالر پرویز بهادر بود، دومی پرویز بهرام بود و سومی را یادم نمی‌آید.
 

 


RE: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - سارا - ۱۷-۴-۱۳۹۵ ۰۲:۴۴ عصر

ازسمت چپ : زند ه یاد حمید قنبری ، ثریا قاسمی ، زنده یاد منوچهر نوذری و زنده یاد علی تابش هنگام ضبط برنامه رادیویی شماو رادیو
سال 1351


[تصویر: 1467889812372.jpg]

برنامه جانی دالر 
حیدر صارمی ، فریدون اسماعیلی ، عذرا وکیلی ، حمید عاملی ، حسین توصیفیان ، منصور والامقام ، سال 1352


[تصویر: 1467889812221.jpg]

گوگوش در برنامه صبح جمعه با شما سال 1356 در کنار منوچهر نوذری

 [تصویر: 1468185610571.jpg]

 

 

 


پشت صحنه برنامه صبح جمعه با شما - جیسون بورن - ۹-۵-۱۳۹۵ ۰۵:۴۳ صبح

[تصویر: 1469843676621.jpg]

با حضور: منوچهر نوذری، حسین عرفانی،شهلا ناظریان، اصغر افضلی، پرویز ربیعی، علیرضا جاویدنیا، بیوک میرزایی و... 




 
[تصویر: Sobhe%20jome%20ba%20shoma.mp4]
لینک دانلود: https://archive.org/download/SobheJomeBaShoma_201607/Sobhe%20jome%20ba%20shoma.mp4
 


RE: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - منصور - ۱۲-۵-۱۳۹۵ ۰۶:۱۹ صبح

(۹-۵-۱۳۹۵ ۰۵:۴۳ صبح)'جیسون بورن' نوشته شده توسط:  [تصویر: 1469843676621.jpg]

با حضور: منوچهر نوذری، حسین عرفانی،شهلا ناظریان، اصغر افضلی، پرویز ربیعی، علیرضا جاویدنیا، بیوک میرزایی و... 














 


در این کلیپ شخصی که پشت مرحوم نوذری ایستاده (با موهای کم) ، مرحوم کنعان کیانی (از اساتید بلامنازع دوبله) است.
مجری برنامه سیمای هفته (که این آیتم در آن پخش گردیده و در پایان کلیپ کنار مرحوم نوذری  نشسته) مرحوم اسکندری است که از مجریان فهیم و توانای تلویزیون بود.
در یکی از بخشها صدای خانم مهین برزوئی (همراه با نوذری) پخش شد که با توجه به عدم رضایت پخش تصویر (که همواره مورد درخواست این گوینده بوده است) تصویری از ایشان پخش نشد.
تصاویری از تهیه کنندگان برنامه (سعید توکل و احمد شیشه گران) هم پخش شد.
پیش از مرحوم نوذری ، مرحوم فرهنگ مهرپرور ، کارگردان صبح جمعه با شما بود ( که مشهورترین نقش ایشان ، بازی در نقش شاگرد آمیز عبدالطمع بود)
مجری اصلی برنامه ، خانم پریچهر بهروان بود که بعدها خانم ژاله صادقی جای ایشان را گرفت. (خانم جوانی که در این کلیپ مجری برنامه است بشکل موقت در نبود بهروان جای ایشان مجری گری کرده است)
هنرنمائی مرحوم اصغر افضلی در نقش رحمت گردچاقه ای (با الگو برداری از صدای پرویز صیاد در نقش صمد که حتی صدای افضلی بسیار پخته تر از صیاد هم شده بود) در نوع خود بی نظیر است.


[تصویر: 1470107072661.jpg] 
از راست: منوچهر آذری ، مرحوم منوچهر نوذری ، علیرضا جاوید نیا و مرحوم کنعان کیانی


 

 


از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - هایدی - ۱۵-۶-۱۳۹۵ ۱۱:۱۲ صبح

شادروان منوچهر نوذری

[تصویر: 1473061029351.jpg]

علی تابش ، حسین امیرفضلی ، احمد قدکچیان ، مرتضی احمدی و بانو مهین دیهیم

[تصویر: 1473061288251.jpg]


RE: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - کاربر حذف شده4 - ۱۰-۱۱-۱۳۹۵ ۰۲:۰۲ صبح

[تصویر: 1485642624341.jpg]

ایستاده از راست به چپ:مرحوم منصور غزنوی_عباس نوروزی_نورالدین شجره_سعید مهاجر_توران مهرزاد_مینو جبارزاده_رامین پورایمان_بیوک میرزایی_رضا عبدی_رحیم بقایی_فرهنگ جولایی_محمود آیت
نشسته از راست به چپ:کامران ملک مطیعی_مینا جعفرزاده_مهین فردنوا_مرحوم عزت الله مقبلی_مرحوم محسن فرید_مرحوم فرهنگ مهرپرور





[تصویر: 1485642624412.jpg]
 


RE: از صبح جمعه با شما تا جمعه ایرانی - برو بیکر - ۱۸-۱۲-۱۳۹۵ ۰۱:۲۴ صبح

[تصویر: 1485642624341.jpg]

نفر دوم ایستاده از سمت چپ در این عکس آقای فرهنگ جولایی هستند. ایشان دایره المعارف گویای رادیو ایران هستند. او از معدود بازماندگانی از رادیو ایران هستند که سرشار از اطلاعات و خاطرات روزهای دور رادیو می باشند. جناب جولایی به همراه احمد شیشه گران و صادق عبداللهی از بنیانگزاران برنامه صبح جمعه با شما بودند. بقول روزنامه جام جم رد پای فرهنگ جولایی در بسیاری از اولین های رادیو دیده می شود. وی در کارنامه خود تهیه کنندگی برنامه های راه شب - در انتهای شب - خانه و خانواده - صبح جمعه با شما و ...... را دارد او جمله معروفی دارد  : زندگی ام به وقت رادیو کوک شد

فرهنگ جولایی در حال حاضر در مهرشهر کرج زندگی میکند و دخترش سحر جولایی راه پدر را در پیش گرفته است و تهیه کننده برنامه های رادیویی هستند. وی با وجود کوله باری از تجربه اما هنوز خودش را بازنشسته نکرده است و مانند گوهری در رادیو البرز و دانش میدرخشد. او بهمراه بهروز رضوی صبح هر یکشنبه برنامه زنده ای را به روی امواج رادیو البرز میفرستد که یکشنبه سبز نام دارد. فرهنگ جولایی اینروزها یار و همنشین جلال مقامی و بهروز رضوی است و دوستی دیرینه ای با این دو هنرمند دارد. اعضای سایت سینما کلاسیک ناخواسته او را دیده اند اما شاید آنروز که ایشان را دیدند نمی دانستند شخصی که در مراسم رونمایی پرتره جناب مقامی با استاد خوش بش میکند کسی نیست جز فرهنگ جولایی که سینه اش مملو است از خاطرات بیش از نیم قرن همکاری با رادیو و همنشینی با بزرگانی مانند ایرج نوذری ، عزت الله مقبلی ، فرهنگ مهرپرور و ........


[تصویر: 1462913855743.jpg]
فرهنگ جولایی (نفر اول سمت چپ در کنار بهروز رضوی)


[تصویر: 1462913856146.jpg]
فرهنگ جولایی (نفر اول سمت راست)


[تصویر: 1463157213234.jpg]
فرهنگ جولایی (نفر سوم سمت چپ - ردیف جلو)


اما در کنار تمام خاطرات و اطلاعات و ناگفته های فراوانی که میتوان از زبان ایشان درباره برنامه صبح جمعه با شما شنید چندی پیش ایشان قطعات نایابی را از برنامه های دهه شصت از رادیو البرز پخش نمودند که شنوندگان خوش شانس آنروز را ایشان محو فضای دهه شصت نمودند و نشان دادند که آرشیو بسیار ارزشمندی از روزهای بسیار دوری در اختیار دارند.  در ملاقاتهای کوتاهی که با ایشان داشتم دریافتم که جناب جولایی واقعا فرد متواضعی هستند. از آنجا که در آینده ای نزدیک قرار است ایشان را به اتفاق جناب مقامی در جلسه ایکه در منزل جناب بهروز رضوی تشکیل میگردد ملاقات نمایم ، امیدوارم بتوانم از ایشان عیدی بزرگی دریافت نمایم و آنرا بهمراه سایر تصاویر و کلیپهایی که مشغول جمع آوریشان هستم در فضای مناسبی در اختیار دوستان قرار دهم.

جهت اطلاع دوستان برنامه هفته آینده یکشنبه سبز طبق سنت هر ساله صبح روز یکشنبه (ساعت 10 صبح ) با توجه به هفته پایانی اسفند بصورت زنده در فضای باز باغ سیب مهرشهر کرج با اجرای بهروز رضوی پخش میگردد(موج اف ام 94.9 و 94.3) و بخشهایی از آن همانشب در برنامه در شهر بصورت تصویری از سیمای البرز پخش میگردد.



در پایان نیز خاطره ای از فرهنگ جولایی که سالها پیش در مصاحبه ای با روزنامه جام جم منعکس گردید را نقل می نمایم:

نقل قول:ممکن است بارها و بارها این جمله را از همکاران من شنیده باشید که رادیو سراسر خاطره است. اما تمام شب تا صبح بیدار ماندن‌ها، تماس‌های شنوندگان و ارتباط با همکاران برای من خاطره است. زندگی من در طول سال‌های فعالیتم با رادیو تنظیم شده است. یادم است یک شب که مرحوم منوچهر نوذری مجری برنامه بود، مادری با برنامه تماس گرفت و از پسر خود که دیر به دیر به او سر می‌زد، گلایه کرد. آقای نوذری در جواب به او گفت اگر پسرت را درست تربیت می‌کردی این طور نمی‌شد. چون از کوزه همان برون تراود که در اوست. من ضبط را متوقف کردم و به آقای نوذری گفتم به هر حال حرمت مادر واجب است و نباید این جمله را می‌گفتی و از او خواستم گفته‌اش را اصلاح کند و ایشان با کمی دلخوری که شنونده متوجه آن نشد، پسر را نصیحت کرد و مادر را دلداری داد. هفته پس از آن به من گفت من در طول هفته به این فکر می‌کردم که اگر گفته‌ام را اصلاح نمی‌کردم مردم از دستم خیلی ناراحت می‌شدند و از من بابت تذکر آن شب تشکر کرد. با آن‌که ایشان از من بزرگ‌تر بود، اما در مقابل نظرات دیگران بسیار انعطاف‌پذیر بود.


امیدوارم فرصتی پیش آید تا در کنار جمع آوری خاطرات گویندگان دوبله، خاطرات ایشان را نیز جمع آوری نمائیم.