انجمن سینما کلاسیک
دایره المعارف فیلمهای سینمایی ایرانی (پیش از انقلاب) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن سینما کلاسیک (http://cinemaclassic.ir)
+-- انجمن: سالن سینما ، تلویزیون و رادیو در ایران (/Forum-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%8C-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86)
+--- انجمن: بررسی و تحلیل فیلمهای ارزشمند ایرانی (/Forum-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C)
+---- انجمن: دایره المعارف فیلمهای ایرانی (/Forum-%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C)
+---- موضوع: دایره المعارف فیلمهای سینمایی ایرانی (پیش از انقلاب) (/Thread-%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8)



دایره المعارف فیلمهای سینمایی ایرانی (پیش از انقلاب) - برو بیکر - ۳-۸-۱۳۹۴ ۰۶:۰۹ عصر

در این جستار که به پیشنهاد دوستِ در انتظار تایید - صادق کرده - ایجاد گردیده است دوستان می توانند بصورت خلاصه به فیلمهای ایرانی پیش از انقلاب بپردازند. شایسته است دوستان به معرفی کامل عوامل فیلم و خلاصه ای از داستان فیلم با توجه به برداشت خودشان بپردازند. استناد نمودن به سایر سایتها از ارزش این جستار می کاهد، زیرا متاسفانه سایتهایی نظیر ویکی پدیا و یا سوره ، اغلبشان نه تنها دارای اطلاعات ناقصی هستند بلکه گاها اشتباهاتی نیز در آنها دیده می شود.
از این پست نیز در آینده بعنوان فهرست این جستار با قابلیت لینک استفاده خواهد شد. قابل ذکر است که در اینجا هر پست به یک فیلم اختصاص دارد اما اگر دوستان به فیلمهی ارزشمندی برخوردند که قابلیت بحث و تفسیر بیشتری داشت می توانند برای آن جستار مستقلی در زیر انجمن نقد و تحلیل تفصیلی ایجاد نمایند و در آنجا به نقد آن فیلم بپردازند.


RE: پاسخ موقت به موضوعات سایت (ویژه کاربران متقاضی فعالیت در سایت) - کاربر حذف شده4 - ۵-۸-۱۳۹۴ ۰۱:۱۸ صبح

[تصویر: 14458958621.jpg]



درختها ایستاده میمیرند


کارگردان : امیر شروان
نویسندگان :  حبیب الله کسمایی
تهیه کننده : مهدی میثاقه
موسیقی : ندارد - قطعاتی توسط روبیک منصوری میکس شده است
فیلمبردار: قدرت الله احسانی
خواننده ترانه فیلم : عارف
تیتراژ: هاردی
سرپرست گویندگان : نمی دانم
سال تولید : 1350
تکنولوژی رنگ : رنگی ایستمن کالر


بازیگران:
  • آذر شیوا                مادربزرگ
  • حبیب الله بلور        پدر بزرگ
  • ابراهیم نادری         حمید
  • منوچهر وثوق          دزد (حمید قلابی)
  • غلامرضا سرکوب     رئیس دزدها
  • تقی ظهوری          آقا لطفی (مباشر)
  • علی میری            باغبان خانه خانم بزرگ
  • کتایون                  همسر قلابی حمید
  • گیتی فروهر           گلی
  • ناهید                    کلفت خانه
خلاصه داستان:
زوج سالخورده و پولداری نوه خود حمید را در کودکی که با پدربزرگش ناسازگار بود برای درس خواندن راهی آمریکا می کنند. مادر بزرگ بسیار نوه خود را دوست داشت و همیشه چشم انتظارش بود. حمید پس از سالها نامه میدهد که میخواهد برگردد، در طی این سالها پدربزرگ برای قوت قلب همسرش از طرف حمید برایش نامه می نوشت اما حمید اصلا در فکر آنها نبود. او می خواست برگردد تا طلب ارث و میراث کند. خبر سقوط هواپیما و دیدن اسم حمید در بین کشته شدگان خبری نبود که مادربزرگ تحمل شنیدنش را داشته باشد. مباشر خانواده آقا لطفی فکری به سرش می زند. خیلی اتفاقی فردی که تصمیم داشت از خانه خانم بزرگ سرقت کند را پیشنهاد می کند تا مدتی نقش حمید را جلوی مادر بزرگ بازی کند. دختری را هم که قصد خودکشی داشت بجای همسر او قالب می کنند. مادر بزرگ بشدت به حمید و همسر قلابی اش دل می بندد. حمید اصلی که حالا خلافکار بزرگی شده است سوار آن هواپیما نشده است و سروکله اش پیدا می شود. او برای بر ملانکردن راز پدر بزرگ از او باج می خواهد. مادر بزرگ متوجه میشود. حمید قلابی به دختریکه بجای همسر حمید قالب کرده اند دل می بندد و به گروه دزدها که قصد سرقت از خانه خانم بزرگ را داشتند پشت می کند. حمید اصلی با کمک حمید قلابی توسط پلیس دستگیر می شود. حمید قلابی و همسرش از مادر بزرگ برای برگشتن به آمریکا خداحافظی می کنند. در پایان مادربزرگ به روی خودش نمی آورد که متوجه شده است حمید قلابی است و تا آخرین لحظه با وجود بیماری جلوی آنها مانند یک درخت می ایستد تا آنها خداحافظی کنند. باغبان هم به دختر کلفت خانه دل می بندد و همه چیز به خیر و خوشی به پایان می رسد.

حواشی: مدت این فیلم یکساعت و 46 دقیقه می باشد اما ویکی پدیا و سوره که از روی هم نوشته اند مدت 90 دقیقه را ذکر کرده اند. در تیتراژ فیلم فقط نام حبیب الله کسمایی بعنوان نویسنده سناریو آمده است و من نمی دانم سایتها اسم فریدون گله را از کجا آورده اند. اسامی دقیق بازیگران با نقش آنها ، همان است که من در بالا نوشته ام. 
امیدوارم سایتها با خواندن این پست اطلاعات غلط خود را تصحیح کنند.
(کلیه اطلاعات را خودم از روی فیلم استخراج کرده ام)

مدیران لطفا این پست را به تاپیک فیلمهای ایرانی منتقل نمایند


ویرایش توسط بروبیکر: صادق کرده محترم: پست شما ویرایش گردید، لطفا در پستهای بعدی از همین شیوه استفاده فرمائید (نام فیلم با فونت درشت تر و اسامی پررنگ)


RE: دایره المعارف فیلمهای سینمایی ایرانی (پیش از انقلاب) - محمد - ۵-۸-۱۳۹۴ ۰۸:۵۹ عصر

ضمن خوش آمدگویی به دوست عزیز - صادق کرده

در تکمیل نوشته شما در خصوص فیلم زیبای درختها ایستاده می میرند، چند نکته را به عرض می رسانم :

فیلمبرداری این فیلم از زمستان 1348 آغاز شد و در اوایل سال 1349 به پایان رسید.و در اواخر شهریور سال 1350 به اکران عمومی درآمد.

تقی ظهوری در اواسط سال 1349 از عالم بازیگری کناره گیری کرد.فیلم هایی که از این بازیگر در اواخر سال 49 و یا سال 50 به نمایش درآمده

است مثل فیلم دنیا مال منه و... مربوط به اوایل سال 49 و یا سال 48 می باشد.

این فیلم به مدیریت دوبلاژ ، ابوالحسن تهامی دوبله شده است.

نورمن ویزدوم کمدین محبوب هم در سفری که به ایران داشت در پشت صحنه این فیلم هم حضور پیدا کرد.


بریده ای از یک مجله در خصوص حضور نورمن در پشت صحنه این فیلم :

[تصویر: 14459667751.jpg]


RE: پاسخ موقت به موضوعات سایت (ویژه کاربران متقاضی فعالیت در سایت) - کاربر حذف شده4 - ۱۲-۸-۱۳۹۴ ۰۱:۲۳ صبح

[تصویر: 14464980881.jpg]



پاشنه طلا


کارگردان : نظام فاطمی
نویسنده :  احمد نجیب زاده
تهیه کننده : اسماعیل کوشان
موسیقی : حسین واثقی
فیلمبردار: محمود کوشان
خواننده ترانه فیلم : عهدیه ( دو ترانه)
تیتراژ: نمی دانم
سرپرست گویندگان : چنگیز جلیلوند
سال تولید : 1354
تکنولوژی رنگ : سیاه و سفید
مدت : 106 دقیقه
محصول: پارس فیلم




بازیگران:
  • ناصر ملک مطیعی                     آقا مهدی پاشنه طلا
  • مرتضی عقیلی                         علی ذوقی
  • شورانگیز طباطبائی                   شیرین 
  • حمیده خیرآبادی                        مادر آقا مهدی و محمود
  • فرخ ساجدی                            محمود (برادر آقا مهدی)
  • سیمین غفاری                         هما (دختر دایی آقا مهدی)
  • علیرضا قوامی                          عطا (صاحب کاباره9
  • نریمان شیری فرد                      راننده تاکسی (قاتل پدر شیرین)
  • منوچهر حامدی                         نوچه
  • علی اکبر مهدوی فر                   نوچه
  • علی زاهدی                             نوچه  
  • قدرت قربانی                            نوچه
  • حسن رضایی                           نوچه



خلاصه فیلم:
آقا مهدی یه لوتی جوانمرده که با مادرش و دختر دائیش زندگی میکنه. شیرین ، دختریه که پدرش با عطا شریک هستند و یک کاباره دارند. عطا توطئه میکند و با کمک یک راننده تاکسی پدر شیرین را به قتل می رساند و اثر انگشت پدر شیرین را در حالیکه مرده بود پای یک سری سفته می زند و به واسطه آن می خواهد شیرین را تصاحب کند اما آقا مهدی راز او را بر ملا می کند. محمود برادر آقا مهدی که در فرانسه در حال خواندن دکتری است به ایران می آید و عاشق هما می شود. مادرشان می گوید اول مهدی بعد محمود. مهدی عاشق شیرین بود اما وقتی می بیند شیرین در پی معروف شدن و خوانندگی تو کاباره ها هست قیدش را می زند. مادر مهدی بدون اینکه از علاقه محمود و هما خبر داشته باشد ترتیب عروسی مهدی و هما را می دهد. روز عروسی عطا به خانه شیرین می رود و او را حسابی کتک می زند. مهدی خبردار می شود و از پای سفره عقد بلند می شود و می رود عطا و نوچه هایش را حسابی کتک می زند. راننده تاکسی که به دستور عطا پدر شیرین را کشته بود وقتی نمی تواند حقش را از عطا بگیرد، عطا را بعد از درگیری با مهدی می کشد. قتل به گردن مهدی می افتد. مهدی به زندان می افتد و محمود یک شب در حال مستی به اتاق هما می رود و ..... راننده تاکسی خود را معرفی می کند و مهدی آزاد می شود. به سراغ هما می رود و وقتی از ماجرا خبردار می شود قید هما را می زند و هما با محمود عروسی می کند. مهدی به کاباره می رود و وسط کاباره داد میزنه : شیرین، زن من میشی و شیرین وسط خوانندگی میگه: بله و بعد مهدی میگه : کاباره رو ول می کنی و شیرین میگه : بله و فیلم با جمله مبارک باشه به اتمام می رسد. فیلم دارای دو ترانه هست که هر دو را عهدیه خوانده و انوشیروان روحانی و منوچهر واثقی هم آهنگ آنرا می زنند.


RE: دایره المعارف فیلمهای سینمایی ایرانی (پیش از انقلاب) - منصور - ۱۲-۸-۱۳۹۴ ۰۸:۰۲ عصر

تکمیل میکنم پستهای خوب دوستان عزیزم را.

مواردی که از قلم افتاده اند و در جائی نمیتوانید پیدا کنید

درختها ایستاده میمیرند

تدوین : قدرت الله احسانی
دستیار فیلمبردار: احمد ابراهیمی
امور فنی : استودیو میثاقیه
صدا: محمد محمدی
افکت : واروژ کاراپتیان
آهنگها از: منوچهر گودرزی
مدیر چاپ و لابراتوار: بهرام مومنی
عکاس : فتو البرز
مدیر تدارکات و گریم: صنعان کیانی
مدت زمان : 111 دقیقه
محصول : استودیو میثاقیه
سال نمایش: 31 شهریور 1350
سینماهای نمایش دهنده در زمان اکران: کاپری/ شهوند/لیدو/نپتون/ژاله/آسیا/رکس/همای/رنگین کمان/پاسارگاد/چرخ و فلک/ توسکا/شرق/المپیا/فیروزه/ سلورسیتی


بازیگران جا افتاده: 
علی اکبر مهدوی فر / محمود پیراسته / منوچهر حامدی

این فیلم بازسازی یک فیلم ترکیه ای است. (امیرشروان در سال 50 دو فیلم ارائه کرد که اولی درختها ایستاده می میرند بود و دومی یک مرد و یک شهر که آنهم بازسازی یک فیلم قدیمی آمریکائی بود. هر دو فیلم با فروش متوسط مواجه شدند)


----------------------------------------------------------------------------------


پاشنه طلا


دستیار کارگردان: ایرج فاطمی
مدیر فیلمبرداری : محمود کوشان
فیلمبردار: حسن مهدیادگار
امور فنی: استودیو پارس فیلم
صدا: مجید مهرجو
آهنگها از : انوشیروان روحانی / حسین واثقی / منوچهر گودرزی
اشعار ترانه ها از: نظام فاطمی / رضا شمسا
چاپ و لابراتوار : اسفندیار شیرازی / اصغر چاه چمنی
عکاس : محمد بانکی
مدیر تدارکات: حسین محسنی
مدت زمان در زمان اکران: 114 دقیقه
سال نمایش : اول فروردین 1354
سینماهای نمایش دهنده در زمان اکران: کارون / اونیورسال / پاسیفیک / ایران / ساینا / تیسفون / رنگین کمان / موناکو / پرسپولیس / دریا / آستارا


بازیگران جا افتاده: پروین مهذب / میرزاده 


پاشنه طلا که فیلم اکران نوروز 1354 بود با فروش 19 میلیون ریال یکی از پرفروشترین فیلمهای آن سال شد . نظام فاطمی در سال 54 دو فیلم ارائه کرد که یکی همین پاشنه طلا بود و دیگری حسرت که داستان 4 مرد و زن است که محبوب هریک شیفته دیگری است. حسرت 7 میلیون و 500 هزار ریال فروخت.


RE: پاسخ موقت به موضوعات سایت (ویژه کاربران متقاضی فعالیت در سایت) - کاربر حذف شده4 - ۱۷-۸-۱۳۹۴ ۰۷:۴۴ عصر

[تصویر: 14469986371.jpg]



دلهای بی آرام


کارگردان : اسماعیل ریاحی
نویسنده :  محمود ایران پناه
تهیه کننده : ناتائیل زبولانی
موسیقی : ندارد (فطعاتی توسط روبیک منصوری میکس شده است)
فیلمبردار: مازیار پرتو
خواننده ترانه فیلم : فریدون فرخزاد و عهدیه
تیتراژ: نمی دانم
سرپرست گویندگان : نمی دانم
سال تولید : 1350
تکنولوژی رنگ : سیاه و سفید
مدت : 99 دقیقه
محصول: سینا فیلم
صدا بردار : حسین بدیعی
سازنده آهنگ ترانه ها:هاملت میناسیان
تاریخ نمایش: 25/06/1350 تا 31/06/1350
سینماهای نمایش دهنده در تهران: کاپری، آسیا، رکس، شهوند، لیدو، نپتون، رنگین کمان، ژاله، پاسارگاد، توسکا، المپیا، چرخ و فلک، شرق، همای، فیروزه و سیلور سیتی
جمع هزینه ساخت: حدود دویست و پنجاه هزار تومان
جمع فروش: حدود دویست و ده هزار تومان
بهای بلیط ها: لژ 30 ریال، وسط 25 ریال و جلو 20 ریال
باز پرداخت به تهیه کننده توسط فریدون فرخزاد: چهل هزار تومان

بازیگران:


فریدون فرخزاد                       فرهاد
ایرج قادری                           نادر (برادر فرهاد)
سحر                                  زیبا
شهلا ریاحی                        مادر فرهاد و نادر
معز دیوان فکری                     پدر زیبا
نادر(طبق تیتراژ)
شهاب(طبق تیتراژ)


خلاصه فیلم:

فرهاد و نادر دو برادر هستند. نادر در یک شرکت سرپرست معدن است و علاقمند به زیبا ، دختر صاحب شرکت است و او را از پدرش خواستگاری می کند. فرهاد هم که درس مهندسی معدن را در خارج از کشور خوانده است اکنون به ایران مراجعت نموده است و به زیبا علاقمند می گردد اما وقتی می بیند نادر او را خواستگاری کرده است، قید زیبا را میزند. نادر یکبار زیبا و فرهاد را در آغوش هم می بیند و برایش سوءتفاهم پیش می آید و با فرهاد در معدن درگیر می شود، حین درگیری در اثر ریزش بخشی از دیواره معدن نادر مجروح می شود. در پایان وقتی نادر متوجه می شود که فرهاد و زیبا به یکدیگر علاقمندند با زیبا به معدن میرود و دست زیبا را در دست فرهاد می گذارد و خداحافظی می کند.

[تصویر: 14469986372.jpg]


حواشی: حواشی این فیلم از خود فیلم بیشتر است. فرخ زاد طرفداران دو آتیشه ای در اینترنت دارد و مفصلا به حواشی این فیلم که تنها فیلم فرخزاد هم بوده است پرداخته اند و به دلایل شکست تجاری فیلم هم اشاره کرده اند.

طبق قراردادی که با شرکت یلدیز فیلم بسته شده بود قرار بود خانم امل ساین که آنروزها زیاد هم معروف نبود نقش مقابل فرخزاد را بازی کند اما شرکت ترکیه ای دختر دیگری را بنام سحر بجای امل ساین به تهیه کننده قالب می کنند.اکران فیلم دقیقاً مصادف شد با نمایش فیلم «ایوالله» مرحوم نعمت الله آغاسی که در تاریخ 24/06/1350 اکران شد. دل های بی آرام در تاریخ 25/06/ 1350 به نمایش عمومی در آمد. 
 فیلم «ایوالله» را هنرمندی هنرپیشگان نامداری مثل خانم لی لی و خانم سیمین غفاری پوشش می داد که هر کدام از این دو با توجه به زیبایی و مختصات خاصی که داشتند به تنهایی می توانست باعث فروش هر فیلمی  شود، در صورتی که «دلهای بی آرام» را سحر از ترکیه بازی می کرد که نه تنها کسی او را نمی شناخت بلکه از خصوصیات استثنایی خانم های لی لی و سیمین غفاری هم در او اثری دیده نمی شد!
تمامی شانزده سینمای نمایش دهند «دلهای بی آرام» در نزدیکی سینماهایی قرار داشتند که مشغول اکران فیلم  «ایوالله» بودند. مثلاً سینما کاپری در ضلع شمال شرقی مدان 24 اسفند (انقلاب فعلی) «دلهای بی آرام» را نمایش می داد و سینما انیورسال در ضلع جنوب غربی همان میدان فیلم «ایوالله» را.
فیلم دارای هیچگونه پرسناژ کمدی نبود که از ارکان اصلی جذابیت همه فیلمفارسی های آن زمان بود.
به هر جهت روز دوم اکران بود که همه متوجه شکست سنگین فیلم شدند و فیلمی که قرار بود حداقل دو هفته روی پرده شانزده سینما در طهران و سی سینما در شهرستان ها باشد و یک نسخه کامل آن هم به ترکیه برود می رفت تا علاوه بر شکست مادی باعث از بین رفتن اعتبار نام فرخزاد نامی که توسط پوران و فروغ فرخزاد تا به اینجا رسیده بود شود و بر کار تلویزیونی او هم اثر منفی بگذارد. ناگفته نماند که هم در تیتراژ فیلم و هم در تبلیغات مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی و «به زودی در این سینما» و آنونس  فیلم و دیوار کوب های فیلم نام فریدون فرخزاد قبل از مرحوم ایرج قادری و بسیار بزرگتر از آن قرار گرفت و این به خاطر شهرت بسیار فریدون در آن زمان بود.

فریدون همه تلاش خودش را برای جلو گیری از شکست قطعی فیلم  کرد. من جمله همان شب یک آگهی به روزنامه کیهان دادند که فریدون فرخزاد در ساعت فلان و در سینما فلان به مدعوین خوش آمد خواهد گفت و به دنبال آن هر روز صبح در یک سینما و عصر به  سینمایی دیگر می رفت و بدون احساس کسر شأن در ورودی درب سینما بلیط تماشاگران را پاره می کرد و قبل از شروع فیلم برای دوستدارانش که بیشتر برای دیدن او آمده بودند تا تماشای فیلم  عکس امضا می کرد یا با آنان عکس یادگاری می گرفت  و نامه های آنها را  قبول می کرد و به من می داد تا بعد سر فرصت به آنها جواب دهد. این کار او که طبق معمول برای اولین بار در ایران اتفاق می افتاد باعث شد از روز سوم تعداد زیادی تماشاگر که اکثراً خانم ها بودند برای دیدن خود او و نه «دلهای بی آرام» به سینما بیایند. حتی بعضی از آنها به جای یک بلیط ده یا بیست بلیط می خریدند و یکی یکی برای پاره کردن به فریدون می دادند. اما مشکل این بود که او در آن واحد نمی توانست در شانزده سینما حضور داشته باشد و فقط سالن سینمایی که  او در آن بود پر می شد. ولی تمام این مساعی فقط توانست هزینه های فیلم و تبلیغات سنگین آنرا جبران نماید و نه چیزی بیشتر و همه عوامل فیلم مخصوصاً آقای ناتائیل زبولانی تهیه کننده فیلم به خاطر همین از فریدون سپاسگزار بودند.


[تصویر: 14469986374.jpg]


اما بشنوید خاطره ایکه یکی از دوستان نزدیک فریدون از این فیلم نقل می کند. این خاطره چون جالب است و به سرنوشت تلخ سحر (هنرپیشه ترکیه ای فیلم ) اشاره می کند من آنرا عینا از روی سایت خودش نقل می کنم:


[rtl]ساعت سه صبح جمعه یعنی بعداز پایان اجرای برنامه در کاباره باکارا فریدون و عباس.ش و علی و من با اتوموبیل فریدون راهی نوشهر شدیم تا سکانس هایی را که باید در شمال گرفته می شد را تهیه کنیم. گروه فیلم برداری از سه روز قبل رفته بودند تا کارهای محل یابی و ... را انجام دهند. با توجه به نوع دوربین های آن زمان احتیاج مبرمی به نور آفتاب بود تا بتوان فیلمی به اصطلاح نقره ای و قابل قبول بدست آورد. آن زمان ها امکانات هوا شناسی و پیش بینی هوا حداکثر تا بیست و چهار ساعت را میسر می ساختند که آن هم با یقین صددرصد نبود. مثلاً یادم می آید برای سکانس لب دریای فیلم "پشت و خنجر" سرکار خانم فروزان و آقای قادری و اکیپ فیلم برداری علیرغم پیش بینی دو روز آفتابی، یک هفته در نوشهر بودند ولی آفتاب در نیامد تا بتوانند فقط آن شش دقیقه را بگیرند (ترانه رقص ایرونی با صدای خانم بهاره افشاری) و بارها فیلم به تهران آمد ولی از لابراتوار به اصطلاح در نیامد. ما هم با بارندگی شدیدی که در جاده چالوس بود متوجه شدیم که آسمان برای فیلم برداری با ما مساعدت نخواهد کرد.[/rtl]



[rtl]همانطور که قبلاً در زندگینامه آورده بودم نقش مقابل فریدون در این فیلم را بازیگری از ترکیه به نام سحر به عهده داشت که او را به جای امل ساین مو طلایی و بلند قامت و زیبا و س ک س ی برای ما ارسال کرده بودند که علیرغم اصرار همه دست اندرکاران تهیه فیلم مخصوصاً کارگردان با تجربه آن مرحوم آقای اسماعیل ریاحی و تهیه کننده برای عودت سحر به ترکیه و تقاضای اعزام امل ساین، فریدون ابتدا تردید داشت و نهایتاً هم با آن مخالفت کرد و به همین دلیل هم خسارت ضرر فیلم را سال بعد تماماً به تهیه کننده پرداخت نمود. ولی این مخالفت فریدون بعد از اولین شبی بود که همه در متلی در جاده نوشهر به محمود آباد اقامت  نمودیم.[/rtl]



[rtl]وقت کشیک من شده بود. یادممی آید که از ساعت دو تا چهار بامداد نوبت کشیک من بود که بنا بر حسب وظیفه و یا شاید بتوان گفت عادت و یا باز بهتر بگویم خواست خود فریدون که بما دستور داده بود همیشه نزدیک او باشیم به درب اتاق او نزدیک شدم تا برای لحظه ای با دیدن او از لای درب خیالم از هر حیث راحت شود که دیدم درب قفل است و قبل از اینکه بخواهم اقدامی نمایم صدای حق حق گریه سحر را شنیدم که بدون وقفه و های های بگوش می رسید. اولین موردی که به ذهنم آمد این بود: فریدون که ترکی نمی داند و سحر هم که حتی یک کلمه پارسی نمی داند پس چگونه با هم همکلام شده اند که به گریه سحر منتهی شده است؟[/rtl]




[تصویر: 14469986373.jpg]
[rtl]چرخاندن دستگیره درب توسط منفریدون را متوجه حضور من نموده بود که بر حسب روال همیشه، این یکی از محافظان اوست که برای سرکشی به او  آمده است و لذا در حالی که من غرق درافکار خود بودم، ناگهان دیدم که درب باز شد و فریدون آهسته مرا به دورن اطاق خواند. سحر که مرا دید کمی خودش را که روی زمین نزدیک تخت فریدون نشسته بود، جمع و جور کرد! فریدون از من خواست به ترکی بپرسم چرا گریه می کند؟ سحر با شنیدن کلمه "مرحبا" که به ترکی معنی سلام را می دهد بلند شد و با من دست داد و نشست و من سئوال فریدون را عیناً از او پرسیدم و جواب های او را عیناً و کلمه به کلمه برای فریدون ترجمه نمودم. او فهمیده بود که ممکن است او را به ترکیه بازگردانیم و شاید خبری هم از شرکت او در فیلم نباشد. لذا او به همان حربه ای که از پیدایش حوا مرسوم بوده روی آورده بود. به فریدون خلاصه جواب سحر که پدرش را در کودکی از دست داده و او و خانواده اش در نهایت فقر به سر می بردند و ... را ترجمه کردم.[/rtl]



[rtl]البته اشک های او قبل ازگفتار من کار خود را کرده بود و فریدون نیز هم به تهیه کننده (تلفنی) و هم به مرحوم اسماعیل ریاحی اطمینان داد که اگر فیلم فروش نکند کلیه خسارت آن را خواهد داد. البته فریدون کمتر از یک سال بعد خسارت مادی آن را تا ریال آخرش پرداخت کرد ولی متأسفانه با این کار فرصتی را از خود دریغ کرد که هرگز دیگر نتوانست آن را جبران نماید و آن تسخیر بخشی از سینمای ملی کشور بود. زیرا معمولاً این اولین فیلم است که شکست یا پیروزی هر هنرپیشه جدید الاکرانی را معین می کند و رقم می زند. این باخت یا بهتر بگویم این اشتباه  زمانی مسلم و مسجل شد که چندسال بعد امل ساین به دعوت فریدون به ایران آمد و با چنان استقبال تعجب آوری روبرو شد که شرح مفصل آن در زندگی نامه رفته است.[/rtl]



[rtl]و اما اصل خاطره. بعد از دهروز انتظار بالاخره آسمان آفتابی شد و باید تا می توانستیم کلیه سکانس ها را در همان یک روز می گرفتیم زیرا هر آن ممکن بود دوباره آسمان ابری بشود و به دنبال تداوم انتظار آفتاب، چشم همه ما را نیز ابرهای پر باران فرا بگیرد. کلیه سکانس های روز را تا زمانی که نور آفتاب کافی بود در همان روز گرفتیم و ماند تنها یک سکانس که فریدون باید ترانه ای در لب ساحل می خواند. ولی قبل از آن اجازه بدهید کمی در مورد صحنه ای دیگر بنویسم:[/rtl]




[تصویر: 14469986375.jpg]


[rtl]در فیلم سکانسی هست که فریدون و سحر بعد از کمی دویدن لب ساحل باید به جنگل می رفتند و فریدون سحر را می بوسید و من این را دقیقاً به سحر تفهیم کرده بودم. حال بگذریم که اصولاً سحر به دلیل کشیدن روزی سه بسته سیگار قادر به حتی ده قدم دویدن هم نبود و بالاخره هم همانطور که در متن فیلم مشاهده می شود سحر از فریدون جا می ماند و بعد از سرفه زیاد - که از فیلم حذف می شود - به محل معود یعنی وعده گاه بوسه می رسد. طبق فیلمنامه قرار بود فریدون بعد از کمی نگاه به او و نوازش موهایش سحر را ببوسد، ولی این سحر بود که بی مقدمه بعد از ایستادن روی پنجه های پا و خم کردن گردن فریدون به طرف خودش او را بوسید - به متن فیلم مراجعه شود-. آقای ریاحی کات داد و از من خواست دوباره به سحر توضیح بدهم که این او نیست که باید پیشقدم بوسه شود و در ثانی قرار این است که این یک بوسه سه ثانیه ای باشد نه ده دقیقه ای! فریدون مرا به کنار خودش خواند و در گوشم گفت: این را به مهربانی و نه با آن عصبانیتی که کارگردان می خواهد به سحر بگو و من هم پشت به اکیپ و رو به سحر به ملاطفت مطلب را آهسته برای او بازگو نمودم. سحر بار دوم هم علیرغم اینکه گذاشت فریدون بعد از نگاه عمیقی به چشمان او و گفتن چند کلمه و نوازش موهایش او را ببوسد ولی باز هم از رها نمودن فریدون اجتناب و فکر می کرد با این کار علاوه بر تأمین تمنای خواسته دلش به بهتر شدن فیلم هم کمک می کند. حتی صدای کات کارگردان و فریاد من به ترکی "بوراک اونی" (ولش کن) هم تأثیری در او نداشت، تا این صحنه برای دفعه و دفعات بعد تکرار شد و در مرتبه نهم بود که بالاخره آن چیزی که کارگردان می خواست تحقق پیدا کرد.[/rtl]



[rtl]همان شب روستائیان بسیاریآمدند و برایمان میوه، ترشی، کلوچه، شام، نان محلی و ... آوردند و حدود چهل نفر دور هم روی زمین نشسته و شام خوردیم. سپس آنها، از فریدون خواستند تا برایشان بخواند.[/rtl]



[rtl]بازگشت به خاطره: ترانه باغ ستاره که برای همین فیلم ساخته شده بود را روی نوار ریل با خود برده بودیم (این ترانه بعدها و بعد از دومین بازگشت فریدون به تلویزیون در شروع و ابتدای اولین قسمت از شو "سلام همسایه ها" اجرا شد و انتخاب این ترانه برای شروع برنامه مخصوصاً و رأساً توسط خود فریدون انتخاب شده بود زیرا در شعر آن بیتی بود که می گفت: "نگاه کن تو چشم من برگشتم دوباره" و این را فریدون با نگاه مستقیم و ممتد و طولانی به دوربین وسط چنان با ابهت و شدت و با دو پرده بالاتر خواند که مرحمی بود بر درد دوری دوستدارانش که یک سال بود او را بر صفحه تلویزیون ندیده بودند و نمکی بود بر زخم دل دشمانش بالاخص در قم) به دنبال درخواست روستاییان، فریدون خواست فوراً برق و وسایل پخش صوت را آماده کنیم و روستاییان عزیز را به صورت دایره بنشانیم و آتشی هم روشن کنیم تا از شدت سرما کاسته شود همه با سرعت دست به کار شدیم و دیزل برق را روشن کردیم تا نور افکن ها قادر به پرتو افشانی شوند و ... ترانه شروع شد ... "تو اون چشم خاموشت دردی خونه کرده ... باغ سرخ لبهاتو غم ویرونه کرده ... قلب مهربون تو یاد یک بهاره ... نیگا کن تو چشم من برگشتم دوباره". رقص معروف و "در جای" فریدون و رقص قشنگ سحر و صحنه شراره های آتش افروخته شده و حالت زیبایی که کلاً در آن چهار دقیقه به وجود آمد، بسیار دلچسب همه ما و کارگردان شد که ایشان رو به مازیار پرتو  گفتند کاش این صحنه را گرفتهبودیم و خواست این صحنه تکرار شود که آقای پرتو در کمال ناباوری گفت از اولش را گرفتم و هیچکس این را نمی دانست و ... بدین ترتیب بود صحنه ای که باید در روز و در ساحل ضبط می شد به دل شب راه یافت و در متن اصلی فیلم جای گرفت و یکی از زیبا ترین فیگورهای فریدون بر پهنه شانزده میلیمتری فیلم خام ثبت شد. شش ثانیه از این اجرا نیز به آنونس فیلم راه یافت و در سالن های سینماهای نمایش دهنده مخصوصاً سینما کاپری به هنگام رسیدن به این ترانه شور و ولوله خاص و زاید الوصفی در بین تماشاگران دیده می شد که تقریباً همه  آنها که بیش از نود و پنجدرصدشان خانم بودند بلند شده و می رقصیدند و ضمن رقص همگی با صدای بلند آن ترانه را از حفظ می خوانند.[/rtl]



[rtl]در یکی از سکانس ها که خودفریدون به صورت پنهان در سینما حضور داشت، در زمان پایان این ترانه ناگهان و دفعتاً خودش وارد صحنه شد و با قطع موقت پخش فیلم و روشن شدن تمام چراغ های سالن، در جلوی پرده قرار گرفت و با نواختن ارکستر که در جای دیگری مستقر شده بودند این ترانه را به صورت زنده اجرا کرد. با تمام شدن ترانه سیل جمعیت خانم ها به طرف سن سرازیر شد ولی هر دو محافظ دیگر فریدون و من با اشاره فریدون در جای خود ثابت ماندیم و گذاشتیم حضار هر چقدر می خواهند با فریدون و نزدیکش باشند و زمزمه های خود را در گوش فریدون نجوا کنند. این سکانس، ساعت 19:00 تا 21:00 روز پنجشنبه 26/06/1350 بود. لحظاتی که فقط بازماندگان آن جمعیت دویست نفری در یاد و خاطرشان باقی مانده است.

البته تمامی این برنامه ازپیش تمهید شده، با موافقت مدیریت محترم سینما کاپری و هماهنگی مسئولین فنی مدرنترین سینمای آن زمان امکان پذیر شد. فریدون فرخزاد اولین و تنها و آخرین کسی بود که دست به چنین ابتکاراتی می زد و هرگز در هیج جای دیگری نمی بینیم که هنرپیشه دیگری در وسط فیلمی از خودش بیاید و برای شاد کردن دوستدارانش و یا حتی به عنوان تبلیغی برای خودش دست به چنین اقدامی بزند. در خلال فیلمبرداری و آن ده روزی که در شمال بودیم هر عصر مجبور بودیم فریدون را به تهران برسانیم و صبح زود به شمال بازگردیم و این به خاطر برنامه کاباره و دیگر مراسمی بود که قراردادشان قبلاً بسته شده بود.

سحر بعد از پایان فیلمبرداری نمی خواست به ترکیه باز گردد و در خانه فریدون مشغول خانه داری و کمک به سید خانم شده بود. ولی ویزایی که سفارت شاهنشاهی در آنکارا برای او صادر کرده بود شصت روزه بود و او نیز مانند دیگر هنرمندان ترک مثل آژدا پکان و ترکان و گل اندام و ... باید در رأس تاریخ مقرر خاک ایران ترک می کرد.

سحر در روزی برفی و با گریهای بی امان در آغوش فریدون و گونه هایی خیس و دستانی لرزان و حالتی غیر قابل توصیف از فریدون خداحافظی نمود تا او را به مهرآباد ببرم و راهی ترکیه شود. او در تمام مسیر جلو و کنار من نشسته بود و از محبتی که فریدون در حق او نموده بود و اینکه دارای دو خواهر و یک برادر و خانواده ای فقیر است و نیاز مبرمی به این پول داشته صحبت می کرد.

با او چنانکه رسم آن دورانبود هرز گاهی در تماس بودیم تا زمانی که دیگر نامه ای از او دریافت نشد. بعد ها توسط دوستانی که از ترکیه می آمدند و نیز از خود خانم امل ساین در طهران شنیدم که سحر در سن 30 سالگی به دلیل بیماری ریوی و ایست قلبی فوت کرده است و این خبر را در فرصتی مناسب به فریدون دادم و دیدم که غم سنگینی بر چهره و سینه او نشست. رفت و عکس های یادگاری خودش با سحر را آورد و در هاله ای از غم فرو رفت، غمی که با اشک های پی در پی او همراه شد.

برای عرض تسلیت از طرففریدون به مادر او تلگراف زدم. جواب این بود: ضمن تشکر و در صورت امکان یک کپی از فیلم دخترم را برایم ارسال فرمائید. که بلافاصله با هزینه فریدون آن را به لابراتوار سفارش دادم تا دلهای بی آرام تسکینی باشد بر همه دلهای بی آرامشان.[/rtl]



( توجه : بخش دوم حواشی فیلم عینا متنی می باشد که توسط شخصی بنام م . صدر  نوشته شده است که بخاطر جالب بودنش بدون هرگونه دخل و تصرفی در ادامه پست خود آوردم)





RE: دایره المعارف فیلمهای سینمایی ایرانی (پیش از انقلاب) - کاربر حذف شده4 - ۲۶-۸-۱۳۹۴ ۰۵:۳۲ عصر

[تصویر: 14477669601.jpg]

همت


کارگردان : خسرو پرویزی
نویسنده :  احمد نجیب زاده
تهیه کننده : محمود زرباف
موسیقی : حسین واثقی
فیلمبردار: علیرضا زرین دست و کمال مطیعی
خواننده ترانه فیلم :مرتضی و عهدیه
تیتراژ: عباس مظاهری
سرپرست گویندگان : چنگیز جلیلوند
سال تولید : 1354
تکنولوژی رنگ : سیاه و سفید
مدت : 92 دقیقه
محصول: پاناسیت فیلم
صدا بردار : علی لطفعلی
سازنده آهنگ ترانه ها:حسین واثقی







بازیگران:

  • ناصر ملک مطیعی                    همت
  • علی میری                             گل آقا (صاحب گاراژ)
  • شهرام ثمینی پور(خردسال)       علی (پسر همت)
  • شهلا صافی ضمیر(مرجان)         مریم (همسر همت)
  • شهلا صافی ضمیر(مرجان)          پری چشم قشنگه
  • ابراهیم نادری                          منصور سلاخ (همسر پری)
  • محمد تقی کهنموئی                پدر مریم
  • علی آزاد                                قاسم لشی (صاحب باغچه فساد)
  • غلام                                      خلیل
  • جهانگیر جهانگیری                     نوچه قاسم
  • نریمان شیری فر                       نوچه قاسم
  • اشرف کهن                             گرداننده باغچه فساد
  • علی ترابی                              نوچه قاسم

[تصویر: 14477669602.jpg]



خلاصه فیلم:
همت راننده تریلیه که در اراک زندگی می کند و دارای همسر و یک پسر به اسم علی است. همسرش بیمار است. او را به تهران می آورد اما همسرش در عمل جراحی جان میدهد. همت نمی تواند موضوع را به پسر کوچکش بگوید بنابراین او و فرزندش اراک را به قصد زندگی در تهران ترک می کند و در گاراژ دوستش گل آقا مشغول بکار می شود. فرزند کوچکش یکبار در محله زنی بنام پری را می بیند که بسیار به مادرش شبیه است و فکر می کند او مادرش است. همسر پری منصور به جرم حمل تریاک که بوسیله قاسم (گرداننده خانه فسادی که پری قبلا در آنجا کار می کرده) در ماشینش جاسازی شده بود در زندان است. همت از پری می خواهد تا مدتی نقش مادر را برای فرزندش بازی کند. قاسم وقتی خبردار می شود یکی از نوچه هایش را به می فرستد تا به دروغ اعتراف کند به دستور همت در ماشین منصور تریاک جاسازی کرده است. منصور از زندان آزاد می شود و قصد گرفتن انتقام از همت را دارد. منصور با همت درگیر می شود و در حین درگیری سر همت به سنگ می خورد و گیج می شود. قاسم از فرصت استفاده می کند و منصور را با چاقو از پای در می آورد تا قتل به گردن همت بیافتد تا بتواند  بدینوسیله پری را دوباره به خانه فسادش برگرداند. همت زندانی می شود و در یک فرصت مناسب فرار می کند و به سراغ قاسم می رود و از او اعتراف می گیرد. در نهایت همت با پری ازدواج می کند و علی صاحب مادر می شود.


حواشی: در این فیلم شهرام هنرپیشه خردسال خوب بازی می کند. از این فیلم اطلاعات ناچیزی در اینترنت وجود دارد. مرجان در این فیلم در 2 نقش بازی می کند. او در سال 1354 در چهار فیلم بازی می کند که یکی از آنها همت است. مسعود هوشمند ترانه سرای هر دو ترانه این فیلم است.


[تصویر: 14477669603.jpg]



RE: دایره المعارف فیلمهای سینمایی ایرانی (پیش از انقلاب) - کاربر حذف شده4 - ۲۶-۹-۱۳۹۴ ۰۱:۳۴ صبح

[تصویر: 14503030841.jpg]



بر فراز آسمانها


کارگردان : محمد علی فردین
نویسنده :  احمد بهبهانی
تهیه کننده : محمد علی فردین
موسیقی : واروژان
فیلمبردار: حمید مجتهدی و شکرالله رفیعی
خواننده ترانه فیلم :  ابی
تیتراژ: نمی دانم
سرپرست گویندگان : نمی دانم
سال تولید : 1357
تکنولوژی رنگ : رنگی
مدت : 112 دقیقه
محصول: فروردین فیلم
صدا بردار : نمی دانم
سازنده آهنگ ترانه :شهرداد روحانی




بازیگران

  • محمد علی فردین                    رامین
  • محمد علی فردین                    شاهین
  • روشنک صدر                           بهار (نامزد شاهین)
  • گلی زنگنه                              آمنه (مادر شاهین)
  • رضا عبدی                              علی بشردوست
  • شهناز                                   همسر علی بشر دوشت
  • نعمت الله گرجی                      افسر نیروی هوایی
  • محسن مهدوی                       دکتر رستگار
  • جمشید مهرداد                       پدر آمنه
  • پرویز جعفری                            برادر زن بشر دوست

[تصویر: 14503030842.jpg]



خلاصه فیلم
رامین خلبان نیروی هوایی است و با آمنه که تنها با پدرش رندگی می کند آشنا می شود و تصمیم می گیرد او را از پدرش خواستگاری کند. یکروز که رامین با آمنه برای گردش به نقطه دوری رفته بودند در یک عبادتکده توسط متولی آنجا به یکدیگر محرم می شوند. وقتی باز می گردند رامین در حادثه آتش سوزی در پایگاه جان خود را از دست می دهد. و این در حالیست که آمنه پیش از آنکه بتواند موضوع ازدواجش با رامین را رسمیت ببخشد از او حامله می شود. پدر آمنه این بی آبرویی را تحمل نمی کند و میمیرد. آمنه فرزندش را پروشگاه می سپرد و قبل از اینکه بتواند او را از پروشگاه تحویل بگیرد خانواده اقای بشر دوست پسر آمنه را به فرزند خواندگی از پرورشگاه می گیرند. آمنه بعنوان دایه فرزند واقعی خود (شاهین) به استخدام خانواده بشر دوست در می آید.
برادر همسر بشر دوست یک شب مست به خانه می آید و قصد تعرض به آمنه را دارد که در درگیری با آمنه کشته می شود و آمنه به زندان می افتد.
شاهین بزرگ می شود و مانند پدرش خلبان می شود. او بصورت اتفاقی در خانه نامزدش آمنه را می بیند که از زندان آزاد شده است و عکسی که همراه آمنه بود متوجه می شود که او مادر واقعی اش است. اما موضوع را به آمنه نمی گوید.
در مراسم ترفیع در نیروی هوایی شاهین اصرار می کند که آمنه هم بیاید و او در مراسم پشت میکروفن قرار میگیرد و در آنجا مادر واقعی خود را به همه معرفی می کند و از او تقدیر می کند.

[تصویر: 14503030843.jpg]


حواشی فیلم:
این آخرین فیلم مرحوم فردین در سینمای پیش از انقلاب بود. فردین در این فیلم همزمان در دونقش بازی می کند. نیما مسیحا جدیدا ترانه این فیلم را بازخونی کرده و رضا تاجبخش آهنگ ترانه را برای ارکستر بازنویسی نموده.
یک فیلم هندی هست به اسم ستایش که دقیقا مثل فیلم برفراز آسمانها ست با این فرق که بر فراز آسمانها خیلی بهتر ساخته شده است.
این فیلم از یک نظر خیلی جالبه. نظم و ترتیبی که در نیروی هوایی ایران وجود داشته را بخوبی بتصویر میکشد. وجود آنهمه هواپیماهای اف پنج جنگی و از همه مهمتر نشست و برخواست هواپیمای 707 برای اولین بار بود که در چنین فیلمی نشان داده شد. اما از همه مهمتر اون صحنه سوخت گیری هواپیمای F-4e  از هواپیمای 707 بود. وقتی چراغ low fuel  فانتوم شاهین روشن میشه آدم فکر میکنه که هواپیما بنزینش تموم شده و شاید سقوط کنه اما خلبان 707 به شاهین میگه انگشتتو بزار روی چراغ لاو فول و دنبالم بیا و نگران نباش. خیلی از کشورهای اطراف ما هنوز نمیدونستن نیرو هوایی چیه. صحنه های اول فیلم کلی DHC-2  و تایگر تویه پایگاه پارک بودند و بنظر من وقتی  الآن بعد از 37 سال این فیلم رو میبینه احساس غرور میکنه.
این فیلم نه تنها آخرین فیلم فردین در پیش از انقلاب بود بلکه آخرین آهنگسازی واروژان هم بود. چون واروژان آهنگساز بزرگی بود که هنگام ساخت آهنگ این فیلم بود که سکته کرد.
اکران این فیلم اگر با انقلاب مصادف نمیشد بنظر من از نظر فروش رکورد میزد.
عکس بالا فردین در نقش رامین و عکس پایین فردین در نقش شاهین پسر رامین.






[تصویر: 14503030844.jpg]