وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله
نام کاربری:  
رمز عبور:     



کلمات کلیدی: معجزه, گر,
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
معجزه گر
نویسنده پیام
مدیر بازنشسته سایت
*****



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:325
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه زوج جلال مقامی و همسرش+همه
دلنوشته من به کسی که غواصی آموختم ، عاقبت مرا غرق کرد
شماره کاربری : 3
ارسال: #1
معجزه گر
این فیلم پیش از توسط اینجانب در سایت کافه کلاسیک نقد گردیده بود. در اینجا ضمن نقل آن توضیحات کاملتری به آن پیوست خواهد شد:



[تصویر: 14476801577.jpg]

معجزه گر
  • کارگردان: آرتور پن
  • سال تولید: 1962
  • بازیگران: پتی دوک ، آن بنکرافت ، ویکتور جوری ، اندرو پراین ، پگی برک ، اینگا سوئنسن ، میندی شروود ، 
  • فیلمبردار : ارنستو کاپاروس


تحلیل فیلم:
کاپیتان کلر و همسرش صاحب دختری می شوند که نام هلن را بر او می گذارند. آنها خوشحال و خرسندند اما دیری نمی پاید که اندوهی سخت بر آنان مستولی می گردد. معاینات دکتر بیانگر خبری تلخ است. چشمان هلن در برابر نور هیچ عکس العملی نشان نمی دهد و از همه بدتر آنکه او در مقابل اصوات نیز هیچگونه حرکتی از خود نشان نمی دهد. هلن در دنیای تاریک و ساکت خود با چنین ضایعه ای در این خانواده بزرگ و بزرگ می شود اما او نه می تواند چیزی را ببیند و نه چیزی را بشنود. پس لاجرم او حرف هم نمی زند. هیچ راهی برای ارتباط با او وجود نداشت . این ضایعه هلن را بسیار ناسازگار نموده بود و او در برابر هر کسی که میخواست چیزی به او بیاموزد مقاومت می کرد و برای رسیدن به خواسته هایش مرتبا سر خود را به زمین می کوبید. کاپیتان و همسرش برای هلن یک معلم استخدام می کنند.

آنا سالیوان از موسسه پرکینز برای آموزش هلن از بستون اعزام می گردد ،او تمام سعی خود را می کند تا به هلن که هیچ درکی از دنیا و اطرافیان خود ندارد بیاموزد که هر چیزی اسمی دارد اما موفق نمی شود. او راه دشواری در پیش داشت. تلاشهای او بیفایده بود زیرا دخالتهای پدر و مادر هلن بواسطه ترحمی که به فرزندشان داشتند در روش آموزشی خانم سالیوان خلل ایجاد می نمود.
سرانجام خانم سالیوان فکری به ذهنش می رسد و ادامه آموزش را منوط به آن می نماید که هلن را بدور از پدر و مادرش آموزش دهد. یک سوئیت در انتهای باغچه منزل کاپیتان وجود داشت که بلا استفاده بود. کاپیتان یک فرصت دو هفته ای به او میدهد و هلن را پس از یک سواری طولانی به آنجا می برند تا تصور کند به شهر دیگری رفته است.
جدالهای آن با هلن آغاز می گردد و خانم آن هر روز چیز تازه ای به هلن یاد می دهد اما هلن هنوز به این درک نرسیده است که هر چیزی اسمی دارد و برای برقراری ارتباط با اطرافیانش مشکل دارد. دو هفته سرانجام به اتمام می رسد و طی این مدت هلن تنها چیزی که می آموزد اطاعت کردن بود و بس. وقتی هلن باز می گردد ضیافت شامی برایش ترتیب می دهند و غذاهایی که او دوست دارد را برایش درست می کنند. اما درست هنگام صرف شام هلن مجددا نافرمانی می کند و دستمال سفره خود را دور می اندازد.
هلن علیرغم آنکه کور و کر و لال بود اما بسیار باهوش بود. او در واقع میخواست اطرافیانش را امتحان کند و عکس العمل آنها را در مقابل نافرمانی اش مورد ارزیابی قرار دهد. خانم آن بشدت عصبانی می شود و هلن را از پای میز شام دور می کند. هلن نیز پارچ آب را روی خانم آن خالی می کند و مجددا جدال آندو آغاز می گردد. پدر و مادر هلن مجددا مخالفت می کنند و از خانم آن می خواهند تا هلن را آزاد بگذارد اما آن تسلیم نمی شود و هلن را به زور از پای میز شام بلند می کند و به حیاط می برد و وادارش می کند پارچ آبی را که ریخته است را خودش پر کند.
در حیاط خانه وقتی معلم هلن او را وادار می کند که با تلمبه از چاه آب بکشد  دستان هلن را زیر آب می گیرد و مجددا با انگشتانش بر کف دستان هلن کلمه آب را هجی میکند. هلن در یک لحظه دستان آن را محکم می گیرد . ناگهان طوفانی در ذهن هلن بپا میشود...... آآآآآآآآ ب .......... زَ میــــــــــــــــــــــــــن ......... دِرَخـــــــــــــــت ...... جرقه لازم در ذهن هلن زده شده بود. او حالا فهمیده بود همنوعانش با یکدیگر حرف می زنند. او در یک لحظه به این درک زسیده بود که هرچیزی یک اسم دارد. معجزه رخ داده بود و دنیای تاریک و ساکت هلن حالا نورباران می شود. حالا دنیا در کف دستان هلنبود. او  دیگر به معلم خود عشق می ورزید و او را دوست می داشت.


نقد فیلم:
معجزه گر یکی از تاثیر برانگیز ترین و زیباترین فیلمهایی بود که در کودکی از تلویزیون دیدم و تا مدتها تحت تاثیر آن قرار گرفته بودم. این فیلم زیبا از روی یک واقعیت تاریخی ساخته شده است. فیلمهای واقعی معمولا شخصیت محور هستند. این فیلم به بخشی از زندگی هلن کلر می پردازد. اولین نقد من به همین موضوع برمیگردد. بسیاری قهرمان اصلی را در این فیلم هلن کلر می نامند. زیرا این هلن کلر بود که بعدها به شهرت جهانی رسید. اما از نظر شخصی من قهرمان اصلی در این فیلم خانم آنا سالیوان می باشد. شاید کمی مسخره بنظر بیاید اما خاطرم هست وقتی در دوران کودکی این فیلم را برای اولین بار دیدم ، سالها بعد وقتی  در جایی صحبت از هلن کلر و خدمات او شد من فکر میکردم خانم سالیوان ، هلن کلر میباشد. زیرا فیلم فقط به دوران کودکی هلن کلر می پردازد و هرگز هیچ اشاره ای نمی شود که این کودک نابینا و ناشنوای هشت ساله زمانی به یک نابغه تبدیل می شود.
مضافا به اینکه نام فیلم برگرفته از شاهکار خانم سالیوان می باشد تا هلن کلر. براستی این خانم سالیوان بود که معجزه گر این فیلم می باشد نه هلن کلر. اما هرجا صحبت از فیلم معجزه گر می شود می گویند فیلم درباره یک نابغه ناشنوا و نابینا می باشد بنام هلن کلر و نام آنا سالیوان در سایه نام هلن کلر قرار میگیرد و حتی کمتر نام او را به زبان می آورند.
این نکته شاید اولین ضعف فیلم باشد. فیلم میتوانست یک راوی داشته باشد تا در پایان اشاره ای به آینده هلن کلر داشته باشد. بازیگران فیلم فوق العاده هنرنمایی می کنند و در اینخصوص باید گفت قهرمان بی چون و چرای بازیگری این فیلم پتی دوک 16 ساله  در نقش هلن کلر می باشد. بنظر من او فراتر از حد انتظار در این فیلم ظاهر میشود.


امروزه در اغلب فیلمها برای القای کور بودن یک هنرپیشه به بینندگان به او می آموزند که وقتی با کسی صحبت می کند فقط به یک نقطه خیره شود. اما بازی خیره کننده پتی دوک باعث میگردد که هر بیننده ای احساس کند او واقعا کور است. در سراسر فیلم او به زیبایی تمام سر خود را بالا میگیرد و هنگام راه رفتن دستانش را به جلو میبرد و سلانه سلانه حرکت می نماید و بسیار طبیعی به موانع برخورد می کند. او براستی گویی خودِ هلن کلرمی باشد.
در تجلیل از بازی هنرپیشگان این فیلم کافیست سکانس 8 دقیقه ای جدال بنکرافت و دوک را بر سر اموزش هلن در استفاده از دستمال سفره و قاشق برای غذا خوردن را خدمت دوستان یادآوری نمایم. سکانس نفسگیری که اگر هزاران بار هم آنرا ببینم از دیدنش خسته نمی شوم. بنظرم ایندو در این سکانس طوفانی بپا می کنند که تا سالها در خاطر بینندگان می ماند. جدالی بی نظیر برای اطاعت کردن هلن. ایندو در مجموع چهار  بار با شدت تمام به صورت هم سیلی میزنند. خستگی این دوئل 8 دقیقه ای را میتوان بخوبی از صورت خانم سالیوان حس نمود وقتی از اتاق بیرون می آید و به مادر هلن می گوید: خانم کلر ، اتاق خیلی بهم ریخته است اما هلن دستمال سفره خودش رو خودش تا کرد.  خستگی این جدال نفسگیر را بخوبی می توان در چهره بنکرافت از عمق وجودش حس کرد:


[تصویر: 14476247694.jpg]   [تصویر: 14476247691.jpg]

با توجه به سال ساخت فیلم، کارگردان از تکنیکهای جالبی استفاده می نماید. فیلم دارای فلاش بکهای زیبایی ست. فلاش بکهایی که از زندگی گذشته خانم سالیوان نقل می گردد. خانم سالیوانچون خود دارای کم بینایی است و گذشته دردناکی داشته است بنابراین کارگردان به زیبایی تمام فلاش بکها را که از نگاه خانم سالیوان منشا گرفته است را بصورت تار و مبهم نمایش میدهد. مخاطب با دیدن این فلاش بکها کاملا به گذشته سالیوان که اکنون برای او بصورت کابوس درآمده است پی میبرد.
آرتور پن در جانمایی های دوربین در این فیلم خلاقیتهای بی نظیری از خود بروز می دهد. او گاهی در یک نما به زیبایی تمام سه نما را به نمایش می گذارد. سکانسی  که سالیوان از پشت پنجره بههلن که در حیاط مشغول بازی می باشد را بیاد آورید. در یک نما  چهره  هلن  را همراه با مادرش که در حیاط مشغول هستند به نمایش می آید و همزمان انعکاس چهره  خانم سالیوان در پنجره  و همچنین فلاش بکی از کابوس دائمی سالیوان از دوران سخت کودکی خود با برادر افلیجش در پرورشگاه و مخاطب بدون هرگونه تداخلی به سادگی تمام به اهداف کارگردان پی میبرد. (اکر به تصویر زیر با دقت نگاه کنید هر سه نما را مشاهده خواهید نمود)

[تصویر: 14476247696.jpg]    [تصویر: 14476247697.jpg]



یکی دیگر از خلاقیتهای آرتور پن ، در جانمایی دوربین را می توان در سکانسی که هلن را برای اولین بار به آن خانه کوچک انتهای باغچه میبرند ، دید. در این سکانس وقتی هلن از عدم حضور مادر و پدر خود مطلع میشود و متوجه می شود با خانم آنی که از او بیزار بود در اتاق تنهاست ناگهان برآشفته می شود. آرتور پن دوربین را در این سکانس دقیقا مانند یک پرگار در مرکز اتاق قرار می دهد و همزمان با چرخش هلن به دور اتاق و کندن پرده ها و شکستن شیشه ها دوربین یک حرکت 360 درجه ای میکند و بدون آنکه بیننده از دیدن آن صحنه ها خسته شود شورش هلن را همراه با معرفی فضای جدید همزمان به  نمایش درمی آید.
هرچند مهارت فیلمبردار در خلق چنین سکانس هایی اجتناب ناپذیر است اما کارگردانان بزرگ معمولا دخالتهای مستقیمی در جانمایی دوربین در کار فیلمبردار می نمایند. در مجموع فیلمبرداری معجزه گرنیز مانند بازی هنرپیشه گانش در خور تحسین می باشد. در اغلب سکانسها بدلیل جانمایی درست دوربین فضای بیشتری به چشم مخاطبین می آید. برای مثال در سکانسی که مادر هلن مخفیانه می خواهد هلن را ببیند ، در حالیکه دوربین نمای نزدیکی از چهره خانم سالیوان را هنگام مطالعه در اتاق گرفته است ورود خانم کلر به کادر از طریق پنجره اتاق به زیبایی تمام در بخشی از کادر دوربین به بیننده اعلام می گردد. بعبارتی او از تمام فضاهای خالی بهره می برد.

آرتور پن بکمک کاپاروس در جانمایی صحیح دوربین و استفاده از تمام فضاها بهترین بهره را می برد و باید هردو را در این زمینه تحسین نمود ، به نمونه ای از این موارد توجه فرمائید:
در این نما مادر هلن در حال صحبت کردن با خانم سالیوان می باشد که بر بالای ایوان قرار گرفته است ، مخاطب بخوبی در می یابد که مادر هلن مشغول صحبت با کسی است که بالاتر از او قرار گرفته است مضافا اینکه تمام جزئیات در این نما قابل مشاهده هستند. حتی عمه هلن که با چتر در سمت چپ تصویر قرار گرفته است

[تصویر: 14476774532.jpg]   [تصویر: 14476247695.jpg]



و یا در این صحنه مادر هلن ، از پشت پنجره مشغول صحبت کردن با خانم سالیوان می باشد. در اغلب فیلمها چنین سکانسهایی با دو دوربین و با زوم کردن به روی هریک از هنرپیشه ها که مشغول بیان دیالوگ هستند گرفته می شود. اما در اینجا ضمن اینکه بیننده مشغول گوش دادن به گفتگوی این دو نفر می باشد اعمال هلن را هم مشاهده می کند و این یعنی نهایت استفاده از فضاهای خالی.




[تصویر: 14476774531.jpg]


شخصیتها به زیبایی تمام در فیلم پرداخت می گردد تا ضمن وفاداری به اصل واقعیت مخاطب بتواند با تمام آنها ارتباط برقرار نماید. به همین منظور من سعی میکنم برداشت خود را از شخصیتهای اصلی فیلم به تفکیک خدمت دوستان عرض کنم:


[تصویر: 14476801573.jpg]

1 - هلن کلر : شخصیت هلن بعنوان یک کودک ناسازگار و غیر قابل کنترل با لجبازیهایش بخوبیقابل درک است. او برای رسیدن به خواسته هایش روشهای منحصر بفردی دارد و تا قبل از آمدن خانمسالیوان او به راحتی به خواسته هایش می رسید. او تنها فردی بود که آزادانه در خانه میچرخید و حتی هنگام صرف غذا بدور میز میچرخید و از بشقاب هرکس لقمه ای غذا بر می داشت و هیچکس هم با او مخالفت نمی کرد. ابزار او برای رسیدن به خواسته هایش کوبیدن سرش به زمین و در آوردن اصوات ناهنجار از حنجره اش بود. این شخصیت پردازی از ابتدای فیلم به زیبایی تمام به مخاطب القا می شود و بیننده به این باور می رسد که با کودک سرسختی روبرو شده است.



[تصویر: 14476801576.jpg]

2 - خانم آنا سالیوان : سرسختی و تسلیم ناپذیری آنا سالیوان و مواجه شدن او با یک کار سخت کاملا برای بیننده مشهود است. او در دیالوگی خطاب به والدین هلن می گوید زندگی در پروشگاه او را قوی نموده این دیالوگ در واقع مصداق واقعی پرداخت شخصیت اوست. او تنها فردی بود که هلن را درک میکرد و همچنین تنها شخصی بود که می دانست برای تربیت هلن چه باید کرد. او بدرستی دریافت برای اینکه هلن از او حرف شنوی داشته باشد باید به او محتاج باشد و این بهترین روش آموزشی بود که برای تربیت هلن بکار گرفت. هر بیننده ای با دیدن او به این باور می رسید که او به این آسانیها تسلیم نمی شود و تا رسیدن به موفقیت سرسختانه می جنگد.

[تصویر: 14476801575.jpg]

3 - خانم کلر ( مادر هلن) : مادر هلن مانند تمام مادرها دارای عاطفه بالایی است. او هلن را عاشقانه دوست دارد. دوست داشتن او از روی ترحم نیست. مصداق عشق ورزی او به هلن را نیز میتوان با استناد به این دیالوگ تصدیق نمود : هر روز احساس می کنم بیشتر از ذیروز دوسش دارم. فراموش نکنید که او اصلا طاقت دوری از هلن را ندارد. به همین خاطر وقتی مهلت دو هفته ای خانمسالیوان به اتمام می رسد از اول صبح روز چهاردهم با کاپیتان برای بردن هلن نزد خانم سالیوان می آید. اما خانم سالیوان که هنوز در کارش به موفقیت نرسیده بود به آنها می گوید : هنوز فرصت من تمام نشده. من تا ساعت 6 بعدازظهر فرصت دارم. قبل از ساعت 6 هلن را به شما نمی دهم. (در واقع با همین سکانس هر مخاطبی هم به عواطف و مهر و محبت مادر هلن پی میبرد و هم به سرسختی خانم سالیوان)

[تصویر: 14476801574.jpg]

4 - کاپیتان کلر (پدر هلن) : مردِ سر سخت و مقرراتی و اهل سیاست. او ضمنا کمی هم خشن است اما شخصا شخصیت او را بسیار دوست داشتم زیرا از کاپیتان بودن فقط ژستها و غر زدنهایش را بلد است و خیلی زود تسلیم خواسته های طرفهای مقابلش می شود. او هر بار که میخواهد حرفش را به کرسی بنشاند خیلی زود تسلیم می شود و به خواسته های طرف مقابلش تن می دهد. بویژه آنکه طرف مقابلش همسرش باشد. او مرد متزلزلی می باشد.
در سکانس پایانی فیلم هم شخصیت واقعی برادر هلن رو می شود. او که هیچ اعتقادی به کار حانم سالیوان ندارد و  معتقد است هلن هرگز نمی تواند با اطرافیانش ارتباط برقرار نماید ناگهان در سکانش پایانی مقابل پدرش می ایستد و هنگامیکه کاپیتان میخواهد مانع کار خانم سالیوان شود جلوی در می ایستد و پدرش می گوید بگذارید خانم سالیوان کارش را بکند. هلن یک عمه نیز دارد که معمولا مانند اغلب عمه های سینمای کلاسیک غر میزند و خیلی دوست دارد اقتدارش را در خانواده به رخ همه بکشد. اقتداری که خانم سالیوان به زیبایی تمام در سکانس پایانی آنرا می شکند و در مقابل دخالتهای بی موردش آن به مادر هلن می گوید : نگذارید غریبه ها در کارتون دخالت کنند
اما بعد از شخصیت پردازی هنرپیشگان اصلی فیلم می رسیم به شاه بیت فیلم که سکانس پایانی فیلم می باشد. این سکانس بعد از آن سکانس 8 دقیقه ای جدال آن و هلن از زیباترین سکانسهای فیلم می باشد. جائیکه هلن بعد از نافرمانی و ریختن پارچ آب روی آن خانم سالیوان وادارش می کند تا به حیاط برود و پارچ آب را با تلمبه پر کند.

آرتور پن این سکانس را بسیار هوشمندانه می سازد. مخاطب بخوبی می تواند آتشفشان برپا شده در ذهن هلن را در این سکانس درک کند. وقتی خانم سالیوان تلمبه آب را به حرکت در می آورد و دستان هلن را زیر شیر آب میگیرد مجددا برایش حروف آب را با انگشتانش برای هلن هجی می کند. هلن ناگهان از حرکت باز می ایستد.... پارچ آب را به کناری پرتاپ می کند ...... دستان آنی را می فشارد.... و از او میخواهد باز تلمبه را به حرکت در آورد.... با جاری شدن آب روی دستانش او نیز حروف آب را با دستانش هجی می کند و خانم سالیوان نیز آنرا تایید می کند.

[تصویر: 14476774534.jpg]    [تصویر: 14476774536.jpg]


خوشحالی وصف ناشدنی تمام وجود هلن را فرامیگیرد. او به زیبایی تمام  و بی هدف در حیاط خانه میدود و به هر چیزی که برخورد می کند اسمش را با انگشتان دستش برای خانم سالیوان هجی می کند. خانم سالیوان فریاد می زند و آقا و خانم کلر را صدا می کند. هجی کردن نام اشیا با انگشتان دست دیگر برای هلن یک بازی نبود. هلن نجات پیدا کرد ...... هلن نجات پیدا کرد  این شاید بهترین وصفی بود که خانم سالیوان می توانست با تمام وجودش آنرا فریاد بزند. هلن به زیبایی تمام و بی هدف می دوید و تمام اعضای خانواده در حال مشاهده این معجزه بودند . سکانش معجزه به زیبایی تمام به مخاطب منتقل می شود.


[تصویر: 14476774538.jpg]   [تصویر: 14476774537.jpg]


.... و خانم سالیوان که حالا گویی خستگی از تنش به در آمده است:
در این نما هم ، ضمن آنکه هدف ، خانم سالیوان می باشد اما شادی پدر و مادر هلن و همچنین برادر و عمه هلن نیز در کادر دیده می شوند.

حالا دیگر لازم نیست هیچ دری به روی هلن قفل شود و مادر هلن کلید اتاقها را به هلن می دهد:

[تصویر: 14476774539.jpg]   [تصویر: 144767745310.jpg]



در پایان همان شب در تاریکی شب هلن به نزد معلمش که در ایوان مشغول استراحت است می آید. معلمی که در طول 106 دقیقه فیلم هلن اغلب با او درگیر بود و از او فرار میکرد حالا در دقیقه 107 فیلم با پای خود به آغوشش می رود و بوسه ای را نثارش می کند و خانم سالیوان  جمله ای را با انگشتانش برای او هجی می کند: مَـــــن ...... مُـــــعلِمَم ...... را ..... دوســـــــت ..... دارم و بدین ترتیب بغض هر مخاطبی با دیدن چنین سکانسی به اشک تبدیل می گردد.


کمتر مخاطبی از دیدن چنین صحنه ای احساساتی نمی شود. باید به مخاطب حق داد ، زیرا آرتور پن 106 دقیقه بیننده فیلمش را با خود به ضیافت درگیری و چالشهای بین هلن و سالیوان می برد و درست در دقیقه پایانی همه یک نفس راحت می کشند و از اینکه هلن از انزوای ناخواسته رهایی یافته است خرسند می گردند.

و رضایتمندی زایدالوصفی که بنکرافت به زیبایی تمام با حالت صورتش آنرا به تمام مردم جهان که سالهای سال آنرا دیدند ، هدیه می کند:

[تصویر: 14476801571.jpg]   [تصویر: 14476801572.jpg]


آرتور پن جدال بین زندگی و جهل را با به تصویر کشیدن بخشی از زندگی هلن کلر به زیبایی تمام به ما هدیه می کند. نقاط منفی این فیلم بسیار ناچیز است. شاید عدم تطابق پذیری سن دوکِ 16 ساله برای هلن 8 ساله را برخی ضعف فیلم بدانند و هیکل دوک برای ایفای چنین نقشی را کمی بزرگ بدانند اما او آنقدر در این نقش زیبا بازی می کند که هرگز نمی توان گزینه ای غیر از او را برای این نقش تصور نمود . 


نورپردازی و حتی گریم نیز در این فیلم عالی می باشد. آرتور پن از نور و سایه ها یه یهترین نحو ممکن در فیلمش بهره می برد. او در رعایت سایه ها نهایت دقت را می کند. دوره زمانی فیلم مربوط به زمانیست که هنوز برق اختراع نشده بود بنابراین کارگردان نهایت دقت را می کند تا سایه های فیلم که بسیار هم در  فیلم مشهود هستند درست در زاویه صحیح از منبع نور قرار بگیرند. در تصویر زیر به منبع نور و سایه ایجاد شده به روی کتف سمت چپ بنکرافت دقت نمائید:


[تصویر: 14476247692.jpg]   [تصویر: 14476247694.jpg]


فیلم مملو است از سکانسهای احساسی بسیار زیبا که انصافا با هنرمندی تمام دست اندرکاران این فیلم از کارگردان گرفته تا هنرپیشه ها و فیلمبردار آنرا به مخاطبین منتقل می نمایند. این سکانسها اغلب احساسات مخاطبین را برمی انگیزد.
شخصا هر بار که میدیدم هلن به اجبار تسلیم می گردد ناخودآگاه بغض می کردم. 


کافیست برای یادآوری دوستان در اینخصوص به دو سکانس فیلم اشاره کنم. سکانسی که هلن و سالیوان به صورت یکدیگر سیلی های آبدار میزنند را بیاد آورید. هلن با زدن هر سیلی به گوش سالیوان سیلی محکمتری دریافت می کند و بار سوم وقتی دستش را بالا میبرد میفهمد با زدن این سیلی قطعا مجددا سیلی محکمتری را دریافت خواهد کرد بنابراین مکث کوتاهی می کند و دستانش را در حالیکه آماده زدن سیلی بود بدور بدنش جمع می کند و وانمود می کند میخواهد برقصد.

و یا صبح روز اولی که هلن با معلمش در کلبه شکاری انتهای حیاط  زندگی خود را شروع میکنند، در حالیکه ساعت 10 صبح می باشد اما خانم سالیوان صبحانه هلن را به او نمی دهد و از او میخواهد تا لباس و جورابهای خود را خودش بپوشد در غیر اینصورت از صبحانه خبری نیست. فشار گرسنگی باعث میگردد تا او سرانجام تسلیم شود و در حالیکه سرش پائین است با سرافکندگی از شکستی که متحمل شده است جورابش را بر می دارد و پا می کند. لازم نیست یادآوری کنم تا هر بیننده ای با دیدن چنین صحنه هایی دارای چه احساسی میگردد.

[تصویر: 14476247693.jpg]    [تصویر: 14476247698.jpg]


و یا سکانسی که خانم سالیوان با اجبار هلن را از پای سفره بلند می کند و به حیاط خانه می برد. و شاه بیت سکانسهای این فیلم اتفاق می افتد. سکانسی که عاقبت هلن مفهوم هجی کردن را می آموزد و یاد می گیرد چگونه با انگشتان دستش با دیگران ارتباط برقرار کند.

[تصویر: 14476774533.jpg]   [تصویر: 14476774535.jpg]


حواشی و دوبله فیلم:
چرا معجزه گر؟ بنظر شما معجزه گر کیست؟ اینها اولین حاشیه این فیلم زیبا می باشد. مارک تواین معروف که علاقه بسیاری به هلن کلر داشت اولین بار این لفظ را در خصوص هلن کلر بیان نمود. او از اینکه کودکی در دنیای تاریک و ساکت خود می تواند با اطراف خود رابطه برقرار نماید را بعنوان معجزه یاد می کند. از طرفی با توجه با اینکه خالق این معجزه خانم سالیوان می باشد لذا به او لقب معجزه گر می دهند. بنابراین نام این فیلم برگرفته از افکار مارک تواین می باشد.
پتی دوک بازیگر 16 ساله نقش هلن کلر بخاطر بازی بدون نقص خود موفق به کسب جایزه اسکار میگردد. او جوانترین هنرپیشه ای می باشد که موفق به رسیدن به چنین جایگاهی میگردد. خانمبنکرافت نیز بخاطر ابفای نقش معلم هلن نیز در همان سال موفق به اخذ جایزه اسکار میگردد. بسیاری از منتقدان معجزه گر را همراه با فیلم بانی و کلاید جزو دو آثار برجسته آرتور پن می دانند.
هلن کلر بعدها زندگینامه خود را در کتابی بنام داستان زندگی من به رشته تحریر در می آورد. ویلیام گیبسن با الهام از این کتاب نمایشنامه ای را از زندگینامه هلن کلر می نویسد و نهایتا خود او این نمایشنامه را تبدیل به فیلمنامه معجزه گر می نماید. جالب اینجاست که بدانید آرتور پن 6 سال قبل از ساختن فیلم معجزه گر نمایشنامه ویلیام گیبسن را بمدت سه سال در برادوی به روی صحنه می برد  



[تصویر: 14476801578.jpg]


(تصاویری از اجرای نمایشنامه اولیه معجزه گر - تصویر سمت چپ دقیقا تصویریست از تاتر معجزه گر با بازی دو هنرپیشه اصلی فیلم معجزه گر در 6 سال قبل از ساخت فیلم)


در این نمایشنامه نیز دوک و بنکرافت به ایفای نقش هلن و خانم سالیوان می پردازند. شاید همین تکرار طولانی و همکاری مشترک یکی از دلایلی باشد که ایندو اینگونه به نقش هلن و معلمش خو گرفتند  و توانستند انرا به زیبایی تمام در فیلم معجزه گر اجرا نمایند. در سال 1979 و همچنین در سال 2000 نسخه ای دیگر از معجزه گر ساخته میشود. جالب است که بدانید در نسخه سال 1979پتی دوک مجددا در این فیلم اما به کارگردانی پل آرون بازی می کند ولی اینبار نه در نقش هلن کلر بلکه او اینبار در نقش آنا سالیوان به بازی گرفته می شود . حتی سینمای مقلدگرای هندوستان نیز توسط آمیتا باچان با الهام از این ماجرا نسخه ای متفاوت از معجزه گر را بنام باغبان می سازد.
در مجموع باید گفت یکی از عوامل اشتهار هلن کلر همین نمایشها و فیلمهایی بود که از زندگی او ساخته شد.شخصا اعتقاد دارم در کشوری که خودِ ما در آن  زندگی می کنیم بعید می دانم کمتر کسی تا قبل از نمایش فیلم معجزه گر از وجود شخصیت هلن کلر آگاه بود. بنابر این از این حیث نیز باید سازندگان این فیلم را تحسین نمود که با پرداختن به زندگی هلن کلر موجب گردیدند مردم بیشتری با چنین شخصیتی آشنا شوند. فیلم معجزه گر را باید شاهکاری در سینمای کلاسیک دانست که گذشت زمان هرگز آنرا کهنه نمی کند و دیدن چند باره اش هیچگاه خسته کننده نخواهد بود. شخصا هربار و در هر زمان که این فیلم مجددا از تلویزیون پخش شود مانند کسیکه برای اولین بار است که این فیلم را می بیند به تماشای آن می نشینم .
در ایران این فیلم به زیبایی تمام دوبله میگردد . خانم رفعت هاشم پور با گویندگی بجای خانم آنا سالیوان یک اثر شاخص را از خود به یادگار می گذارد. تمام فراز و نشیبهای بین آنا و هلن به زیبایی تمام توسط خانم رفعت هاشم پور ادا میگردد و ایشان با جنس صدای حزن انگیز خود و تحریر های مناسب کمک شایانی به زیبایی این اثر نزد ایرانیان می کنند.  بیش از پنجاه درصد از دیالوگهای فیلم توسط خانم رفعت هاشم پور بیان میگردد.

سرگذشت واقعی هلن کلر و آنا سالیوان بعد از معجزه:
در اینجا وارد مبحثی می شوم که دیگر ربطی به فیلم ندارد اما قطعا شاید دانستنش برای دوستان خالی از لطف نباشد. فیلم در واقع وقتی هلن دنیای اطراف خود را کشف می کند به اتمام می رسد و بینندگان نمی دانند در نهایت چه بر سر هلن و خانم سالیوان می آید. بنابراین بد نیست که دوستان بدانند خانم آنا سالیوان تا پایان عمرش ( قریب به پنجاه سال ) کنار هلن می ماند. سالیوان و هلن کلر لحظه ای از هم جدا نگردیدند. سالیوان فقط در سال 1905 هنگام ازدواج با جان آلرت میسی مدت کوتاهی هلن را ترک می کند اما در نهایت زندگی مشترک او با همسرش دچار مشکل میشود و او مجددا نزد هلن باز می گردد.
هلن بجز افتخاراتی که خود کسب نمود افتخارات مشترکی را از دانشگاه تمپل و موسسه آموزشی اسکاتلند نیز با سالیوان مشترکا کسب نمود . سالیوان در سال 1935 بطور کامل نابینا شد و نهایتا در 20 اکتبر سال 1936 پس از رفتن به کما در فارست هیلز نیویورک در سن هفتاد سالگی در حالیکه دستانش در دست هلن بود ، هلن کلر را پس از 49 سال برای همیشه تنها گذاشت.
اما هلن پس از آنکه هجی کردن را بکمک انگشتان دستش از خانم سالیوان می آموزد آموزش خط بریل را فرا میگیرد و سپس لب خوانی را از طریق لمس دهان و گلوی مخاطبش یاد میگیرد. او بعدها حتی توانست با فشار دادن انگشتان خود بر گلوی سالیوان و تقلید اصوات و ارتعاشات حتی صحبت کردن را نیز بیاموزد. هوش سرشار هلن باعث گردید تا او بتواند نام  خود را بعنوان اولین نابینا و ناشنوایی که موفق به اخذ مدرک دانشگاهی میشود ، ثبت نماید.



[تصویر: 14476801579.jpg]


در اینجا تصاویر واقعی هلن کلر را در مقاطع مختلف سنی به ترتیب از راست به چپ جمع آوری نمودم


هلن نویسنده چیره دستی میگردد و 11 کتاب را در باب حقوق زنان و نابینایان و ناشنوایان به رشته تحریر در می آورد. او خدمات زیادی را به نابینایان و ناشنوایان ارائه داد و موفق شد مرکز ملی هلن کلررا تاسیس نماید تا به یاری نابینایان و ناشنوایان بشتابد. او در سالهای پایانی عمرش فعالیتهای سیاسی هم داشت و عضو حزب سوسیالیست آمریکا میگردد و از فعالان حمایت از حقوق اجتماعی زنان می شود.
آنی سالیوان در اغلب سخنرانیهای هلن حضور داشت و هلن سخنرانی هایش را به روی کف دستان سالیوان هجی میکرد و او نیز برای مردم آنرا بازگو میکرد.هلن کلر در ژوئن سال 1968 (بعبارتی شش سال پس از ساخته شدن فیلم معجزه گر ) از دنیا می رود. خاکستر هلن کلر را در کلیسای ملی واشنگتن در کنار خاکستر آنی سالیوان قرار می دهند.
در خصوص هلن کلر اگر دوستان بخود زحمت سرچ کردن در موتورهای جستجوگر را بدهند مسائل بسیاری را از او در می یابند که اغلب هم تکراری می باشد بنده سعی نمودم از تکرار مکررات پرهیز نمایم و زندگینامه این زنِ سختکوش و نابغه را در انتهای نقد فیلم بصورت خلاصه بیاورم ، هرچند ارتباطی به فیلم نداشت اما با توجه به اینکه جناب پن فقط بخش کوچکی از زندگی هلن را بتصویر می کشد بنده بخاطر علاقه زایدالوصفی که به این شخصیت بزرگ داشتم سعی کردم گوشه ای از نکات جالب زندگی او را در انتهای پست برای دوستان بصورت خلاصه به رشته تحریر درآورم زیرا برای بروبیکر دانستن این مطالب به اندازه دیدن فیلم معجزه گر جالب بود.
در پایان باید عرض کنم هلن کلر نزد بسیاری از شخصیتهای بزرگ محبوب بود. او تنها کسی بود که در طول حیاتش با تمام روسای جمهور هم عصر خود دیدار داشته است و بالاترین نشان افتخار آزادی را در آمریکا از دست رئیس جمهور نیکسون دریافت می دارد. از نظر مارک تواین جالب ترین شخصیتهای قرن نوزدهم فقط دو نفر بودند: 1 - ناپلئون بناپارت 2 - هلن آدامز کلر   و او این جمله را زمانی گفت که قهرمان مورد نظر ما فقط 15 سال داشت.
زندگی هلن کلر باید سرمشق و الگویی باشد برای تمام نسلها تا بدانند چگونه زنی که نابینا بود اما بیش از هر فرد بینایی کتاب خواند و چگونه زنی که از نعمت حرف زدن بی بهره بود اما سخنرانی های تاثیر گذاری در جمع می نمود و چگونه زنی که ناشنوا بود از موسیقی لذت می برد و از ارتعاش سیمهای ویلون پی میبرد به آهنگهایی که نواخته می گردید و آهنگسازش را شناسایی می نمود. سختکوشیهای این بانوی استثنایی باید سرمشق تمام کسانی باشد که علیرغم داشتن گوش و چشم و زبان اما گویی هم کور هستند و هم کر و هم لال.


[تصویر: 14476809211.jpg]


عکسهای واقعی از هلن کلر و آنا سالیوان در دو مقطع مختلف در کنار یکدیگر - ایندو هیچوقت از یکدیگر جدا نشدند ، حتی پس از مرگ

۲۵-۸-۱۳۹۴ ۰۵:۲۸ عصر
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
مدیر بازنشسته سایت
*****



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:325
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه زوج جلال مقامی و همسرش+همه
دلنوشته من به کسی که غواصی آموختم ، عاقبت مرا غرق کرد
شماره کاربری : 3
ارسال: #2
RE: معجزه گر
بازنگری یکی از ماندگارترین  و نفسگیر ترین سکانسهای سینمای کلاسیک

سکانس 8 دقیقه ای فیلم معجزه گر

هلن عادت بدی داشت. در سر میز غذا آزادانه میچرخید و از بشقاب هرکس لقمه ای غذا بر می داشت و با دست میخورد. اما او وقتی به خانم سالیوان می رسد با عکس العمل جدیدی روبرو می شود ، خانم سالیوان اجازه نمی دهد هلن از بشقاب غذای او چیزی بر دارد. جنگ جدیدی شروع می شود.  کاپیتان  که با روش خانمسالیوان مخالف است از او می خواهد هلن را رها کندو خانم سالیوان حین درگیری با هلن با عصبانیت به کاپیتان می گوید :  شما به هلن ترحم می کنید یعنی بعقیده شما  ترحم کردن به هلن مهمتر  از آنست که اون چیزی یاد بگیرد و کاپیتان می گوید:  من که ندیدم  هنوز چیزی بهش یاد داده باشید و خانم سالیوان در حالیکه همچنان با هلن درگیر است فریاد میزند : اگر از اتاق برید بیرون همین حالا شروع میکنم همه اتاق را ترک می کنند تا طوفانی بر پرده سینما نقش ببندد. جدالی نفسگیر بین خانم سالیوان با هلن که حاضر نیست مانند سایرین روی صندلی بنشیند و با قاشق غذا بخورد آغاز می گردد: 

 
[تصویر: 1466368266241.jpg] 

هلن مطابق معمول جهت ابراز ناخشنودی خود روی زمین دراز می کشد و به نشانه اعتراض پاهایش را مرتب بر زمین می کوبد و خانم سالیوان هم بی اعتنا به او مشغول میل کردن غذایش می شود ریتم کوبیدن صدای پای هلن بر کف اتاق کند و کندتر می شود هلن با زیرکی تمام خود را به پایه صندلی خانم سالیوان می رساند و دو بار صندلی را از زیر خانم سالیوان می کشد خانم سالیوان هیچ عکس العملی نشان نمی دهد و همچنان به خوردن غذای خود ادامه میدهد تا اینکه هلن وشگون مهلکی را از ران پای او میگیرد 

[تصویر: 1466368266332.jpg]

 
بلافاصله هلن بلند می شود و با لمس صورت و دهان خانم سالیوان متوجه میشود که او در حال خوردن غذا می باشد هلن بشدت گرسنه می باشد لقمه ای غذا از ظرف خانم سالیوان بر می دارد اما سالیوان مانع می شود که او غذا را بخورد و او را به سمت صندلی هل میدهد تا روی صندلی بنشیند هلن مجددا بلند می شود و به نزد خانم سالیوان می آید و اینبار بازوی  دست او او وشگون میگیرد 

[تصویر: 146636826643.jpg] 
خانم سالیوان برای تنبیه هلن محکم دست هلن را کتک می زند و هلن ناگهان با زدن یک سیلی به صورت معلم خود همه را غافلگیر می کند. خانم سالیوان سیلی هلن را با یک سیلی محکمتر پاسخ می دهد اما هلن مجددا سیلی دیگری را نثار خانم سالیوان می کند ، خانم سالیوان مجددا چنان سیلی جانانه دیگری بر صورت هلن می زند که دل هر بیننده ای برای هلن کباب می شود. 

[تصویر: 1466368266484.jpg] 

یک جنگ تمام عیار آغاز شده بود جنگ میان جهل و دانایی ، هلن مجددا دست خود را بلند می کند و در حالیکه همه منتظر بودند  مجددا سیلی دیگری بزند اما ناگهان تاملی می کند ، دست خانم سالیوان نیز بالا رفته و آماده است تا درصورت دریافت سیلی آنرا پاسخ دهد اما هلن دستانش را بدور بدنش جمع می کند و وانمود می کند در حال رقصیدن است او می دانست بازنده این جدال می باشد هلن سپس نا امیدانه به سمت در می رود و بر در می کوبد او مادرش را طلب می کند اما خانم سالیوان به سمتش می رود و او را به زور برمی گرداند و روی صندلی می نشاند 

[تصویر: 1466368266575.jpg] 

هلن از روی صندلی بلند می شود و دوباره به سمت در می گریزد اما خانم سالیوان دوباره او را روی صندلی می نشاند. هلن چند بار سعی می کند از روی صندلی بلند شود اما خانم سالیوان دوباره او را میگیرد. دکوپاژ دوربین در این صحنه از یک سوژه ثابت بی نظیر است دوربین درست مانند پاندول یک ساعت با هر فرار هلن از روی صندلی به سمت چپ و راست حرکت می کند و هیجان بیننده را مضاعف می نماید. هلن چندین بار تلاش می کند که از روی صندلی بلند شود اما هر بار خانم سالیوان او را میگیرد و مجددا روی صندلی می نشاند 

[تصویر: 1466368266676.jpg] 

هلن تمام راههای فرار را امتحان می کند از روی میز یا از زیر میز اما هربار خانم سالیوان او را میگیرد و روی صندلی می نشاند ، در مجموع خانم سالیوان 13 بار هلن را روی صندلی می گذارد اما هلن هر بار امتناع می کند و با روش جدیدی می گریزد تا در نهایت در یک جدال نفسگیر وقتی هلن را برای بار چهاردهم روی صندلی می گذارد دستان خود را درست مانند یک بازیکن بسکتبال باز می کند و در مقابل هلن می گیرد تا او راهی برای فرار نداشته باشد. هلن از فرط خستگی نفس زنان روی صندلی آرام می گیرد و تسلیم می شود. 

[تصویر: 1466368266777.jpg]

 
سالیوان به اولین موفقیت خود دست می یابد حالا او شروع میکند با قاشق غذا میخورد تا به هلن یاد دهد که اگر او هم میخواهد غذا بخورد باید از قاشق استفاده کند اما هلن باز مخالفت می کند سالیوان برای اینکه او را تحریک کند مقدار کمی غذا در بشقاب هلن می ریزد و آنرا زیر بینی هلن میگیرد تا بوی غذا او را تحریک کند هلن بسرعت آنرا میخورد و از فرط گرسنگی با زبانش تمام بشقاب را لیس می زند و با تمام شدن آن با دستان خود به روی بشقاب می کوبد و تقاضای غذای بیشتری می کند 

[تصویر: 1466368266848.jpg] 

خانم سالیوان بلافاصله بشقاب هلن را اینبار مملو از غذا می کند و روی میزی می گذارد که هلن بیصبرانه با کوبیدن دستانش به روی آن مطالبه غذا می کند. بشقاب غذا آماده است اما سالیوان قاشقی را در دست هلن می گذارد و با گرفتن دستان هلن غذا را بوسیله قاشق به نزدیک دهان هلن می رساند اما هلن با لجبازی و هوشمندی فراوان با دستش غذا را از داخل قاشق بر می دارد و در دهانش می گذارد  اما سالیوان مانع می شود تا هلن غذا را قورت دهد تلاشهای مجدد سالیوان برای غذا خوردن بوسیله قاشق بی نتیجه می ماند و در نتیجه هلن  قاشق را به گوشه ای از اتاق پرت می کند. سالیوان هلن را وادار می کند از روی صندلی بلند شود و به زور او را بطرف قاشق می برد تا قاشق را از روی زمین بردارد 

[تصویر: 1466368266959.jpg]

 
به هرترتیبی هست سالیوان مجددا هلن را به پای میز می کشاند و از او می خواهد غذایش را با قاشق بخورد اما هلن مجددا قاشق را به گوشه اتاق پرت می کند و دوباره از روی صندلی بلند می شود و پس از یکدور چرخیدن بدور میز چون می داند دوباره مغلوب می شود قبل از آنکه دست سالیوان به او برسد خودش روی صندلی می نشیند. او اینبار فکری به سرش می زند. دستان خود را محکم به صندلی میگیرد و با تمام قوا خودش را به صندلی می چسباند. اما سالیوان تسلیم نمی شود او برای اینکه هلن را مجبور کند تا قاشقش را بیاورد با تمام قوا هلن را با صندلی از روی زمین بلند میکند و او را وادار می کند قاشقش را بردارد و دوباره او را پشت میز غذا قرار میدهد. 

[تصویر: 14663682670310.jpg]

 
اما باز هم بیفایده است و اینبار نیز هلن با خشم فراوان قاشق را به گوشه اتاق پرتاب می کند و مجددا با کوبیدن دستانش به روی میز تقاضای غذا می کند. سالیوان اینبار یکدسته قاشق بر می دارد و بشقاب غذا را مقابل هلن قرار میدهد. او قاشقها را یکی یکی در دستان هلن می گذارد و هلن نیز هر بار آنها را به گوشه ای پرتاب می کند سالیوان درجه خشونتش را کمی بیشتر می کند او اینبار قاشقی از غذا را پر می کند و به زور دهان هلن را باز می کند و آنرا در دهانش می ریزد. اما هلن از او سرسخت تر است او کمی غذا را مزه مزه می کند و ناگهان تمام غذا را از دهان خود بر صورت سالیوان می پاشد. هلن خسته به روی صندلی می نشیند و خانم سالیوان برای تنبیه او سطل آبی را به روی صورت هلن می پاشد و جدال نفسگیر مجددا با کردن قاشق پر از غذا در دهان هلن آغاز میگردد و هلن باز امتناع می کند و غذا را به بیرون میریزد.

  
[تصویر: 14663682671411.jpg]

 
اما در بیرون اتاق همه در حیاط منتظر هستند تا ببینند سرانجام این جنگ به کجا می رسد. لحظه ای بعد هلن و خانم سالیوان از اتاق بیرون می آید و هلن سریعا به آغوش مادرش پناه می برد ، خانم سالیوان با چهره ای خسته به مادر هلن می گوید: غذاشو تو بشقاب خودش خورد .... با قاشق هم خورد .... خودش تنها خورد .... دستمال سُفرشو  هم خودش تا کرد .... اتاق درهم ریخته ست اما دستمال سفره هلن تا شده ست. و بدینوسیله یک سکانس نفسگیر 8 دقیقه ای به پایان می رسد و طوفان به پا شده توسط پتی دوک 16 ساله و بنکرافت بر پرده سینما فروکش می کند 

[تصویر: 14663682672412.jpg]
 

 

 
۳۱-۳-۱۳۹۵ ۱۲:۱۹ صبح
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
Unregistered

وضعيت :
 
شماره کاربری : 0
ارسال: #3
RE: معجزه گر
[تصویر: 1467390263793.jpg]

درگذشت جوانترین بازیگر برنده جایزه اسکار

نمیدونم چطور این خبر از دست من در رفت. شاید بقیه اعضا می دانستند اما من امروز فهمیدم که تقریبا سه ماه پیش پتی دوک بازیگر نقش هلن کلر دار فانی را وداع گفت.
همانطور که بروبیکر محترم هم در پست خود اشاره کردند پتی دوک جوانترین هنرپیشه ای بود که موفق به اخذ جایزه اسکار گردید آنهم بخاطر بازی در همین فیلم معجزه گر. این رکورد متعلق به اوست و یازده سال طول می کشد تا شکسته شود.

پتی دوک در مجموع 4 بار ازدواج کرد و از همسر سوم و چهارم خود دارای 2 و یک فرزند (در مجموع سه فرزند) گردید. شان آستین بازیگر نقش سم در سه گانه ارباب حلقه ها در واقع فرزند هلن کلر فیلم معجزه گر است.نام دقیق او آنا مری دوک است. او در طول فعالیتهای هنری خود جوایز زیادی کسب نمود اما باید پذیرفت که عمده موفقیت او بخاطر بازی در فیلم معجزه گر بود .

پتی دوک نه تنها جایزه اسکار را بخاطر بازی در نقش هلن کلر کسب می کند بلکه در سال 1980 جایزه امی را نیز دریافت می کند اما اینبار نه بخاطر بازی در نقش هلن کلر بلکه بخاطر بازی در نقش معلم هلن یعنی خانم سالیوان. پتی دوک هنرپیشه زیبایی بود و از همه مهمتر آنکه یک بازیگر متفاوتی در سینما و تلویزیون محسوب می گردید. او که خیلی زود به شهرت رسید او در یک مجموعه 104 قسمتی تلویزیونی نیز بازی کرد به اسم اجرای پتی دوک. مجموعه ایکه وی همزمان در دو نقش ظاهر میگردید. پتی دوک اشتهار زیادی برای هنرنمایی خود در این مجموعه کسب نمود.


[تصویر: 146739026351.jpg]  [تصویر: 1467394266731.jpg]

وقتی به بازی او در نقش هلن کلر فکر می کنم به این نتیجه می رسم که یکی از اسکارهای واقعی ، اسکاریست که به پتی دوک دادند. اسکار کمترین تشکری بود که سینما می توانست از پتی دوست داشتنی  بخاطر بازی در یکی از سخت ترین نقشها داشته باشد. در زیر تعدادی از تصاویر پتی دوک را با سلیقه خود و با دقت انتخاب نمودم و تا جائیکه توانستم با توجه به تاریخ برخی از عکسها آنها را به ترتیب از کودکی تا کهنسالی مرتب نمودم:




[تصویر: 14673892511.jpg]  [تصویر: 1467389251323.jpg]  [تصویر: 1467389251222.jpg]  [تصویر: 1467389251715.jpg]  [تصویر: 146738925197.jpg]  [تصویر: 1467389251524.jpg]  [تصویر: 1467389251786.jpg]    [تصویر: 1467389252138.jpg]  [تصویر: 1467389252229.jpg]  [تصویر: 14673892524410.jpg]  [تصویر: 14673892525411.jpg][تصویر: 14673892527612.jpg]


و در نهایت آخرین تصویر همان تصویریست که اکثر خبرگزاریهای خارجی در صبح روز سه شنبه 10 فروردین 1395 خبر درگذشت این بازیگر را در سن 69 سالگی با آن مخابره کردند.

 

 

 

 
۱۱-۴-۱۳۹۵ ۰۹:۰۲ عصر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

شبکه های اجتماعیدرباره مادوستان ما
   
 
تمامی حقوق محصولات و امکانات این سایت برای سینما کلاسیک محفوظ است
وهرگونه کپی برداری و سو استفاده پیگرد قانونی دارد

پشتیبانی توسط : گروه سایت سازان برتر
MyBB © MyBB Group
دانلود آهنگ جدید
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی