وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله
نام کاربری:  
رمز عبور:     



کلمات کلیدی: مصاحبه, اختصاصی, انجمن, سینمای, کلاسیک, با, استاد, مسعود, فراستی, مهر, ماه, 1394,
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مصاحبه اختصاصی انجمن سینمای کلاسیک با استاد مسعود فراستی مهر ماه 1394
نویسنده پیام
صاحب سینما
*******



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:24
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه مهدی آژیر
دلنوشته من به همگان نیکی کن تا نیک ببینی
شماره کاربری : 1
ارسال: #1
مصاحبه اختصاصی انجمن سینمای کلاسیک با استاد مسعود فراستی مهر ماه 1394
توجه : نقل این گفتگو در سایت ها و رسانه ها مشروط بر ذکر نام سایت انجمن سینما کلاسیک بعنوان منبع این گفتگو  بلامانع است.


چهارشنبه 22 مهر ماه 1394
کرج - مهرشهر - کافه راندوو

در بعدازظهر یک روز پائیزی گفتگوی گرم و دوستانه ای توسط انجمن سینماکلاسیک با استاد مسعود فراستی در خصوص سینماکلاسیک و نقش دوبله فارسی انجام گرفت . در بدو ورود به کافه راندوو دلنوشته ای از استاد بر دیوار کوبیده شده بود که چشم هر بیننده ای  را بخود خیره میکرد :

[تصویر: 14450925052.jpg]

با فراستی گرد یک میز می نشینیم و گفتگو را آغاز می کنیم:

- تعریف شما از سینمای کلاسیک چیست؟ آیا دوره سینمای کلاسیک تمام شده است یا میتوان انتظار ساخته شدن فیلمی کلاسیک را در هر زمان داشت؟ دو نظریه درخصوص سینمای کلاسیک وجود دارد: نظریه ای که در سال 1985 توسط دیوید بوردول در کتابی بنام سینمای کلاسیک هالیوود مطرح شد که دوره سینمای کلاسیک را از 1917 تا 1960 میدانست (که بعدها به 1927 تا 1963 اصلاح شد) و نظریه دوم که توسط مدیر سایت راجر ایبرت و دیگران ارائه میشود که میگوید فیلمهای بزرگ امروزی عتیقه های فردا محسوب میشوند و سینمای کلاسیک وابسته به زمان نیست.

سینمای کلاسیک را باید بر مبنای فرم تعریف کنیم یعنی اینکه نوع روایت ، روایت خطی ، علل و معلولی و اساسا شخصیت محور و بشدت داستان پرداز. این مقوله از ابتدای دوران گریفیث را در بر می گیرد تا دهه هفتاد. زیرا ما هنوز در اوایل دهه هفتاد فیلمسازان کلاسیکی داریم که آخرین فیلمهایشان را می سازند. در دهه هفتاد به نظر من سینمای کلاسیک تمام می شود. حالا بوردول می گوید سینمای کلاسیک در دهه 60 تمام می شود اما من یک دهه ارفاق می کنم. چون هنوز فکر می کنم هیچکاک فیلم می سازد. و هنوز برخی از سینما گران خوب کلاسیک هم مشغول فیلمسازی هستند. دیگر هم تکرار نمی شود و بنظر من دوره طلایی سینماست. همه حرفهای اساسی که سینما می توانست بزند به درست ترین و ساده ترین شکل ممکن - ساده که می گویم اصلا منظورم آسان نیست بلکه سادگیِ بعد از پیچیدگی است -  بیان شده است.

سینمای کلاسیک را می توان با موسیقی کلاسیک مقایسه کرد، می توان با ادبیات کلاسیک و یا با نقاشی کلاسیک مقایسه کرد. در واقع همه این کلاسیکها اساسا هنر را می سازند و بیسِ هنرند. کسیکه میخواهد هر مدیوم هنری را انتخاب کند باید پشتوانه آنها چنین کلاسیکهایی باشند ، بدون مقوله کلاسیکها ما راه به جائی نمی بریم.
سینمای مدرن از درون اینها در می آید. من فکر می کنم همین امروز می توان با کلاسیکها زیست کرد. یعنی اینطور نیست که سینمای کلاسیک در دهه شصت یا هفتاد اساسا تمام شده است و زیست و مخاطبش هم مربوط به همان دوره است. سینمای کلاسیک مثل ادبیات و نقاشی و موسیقی کلاسیک هنوز هم می تواند با مخاطب جدی خود تعامل داشته باشد. سینمای کلاسیک در واقع فشرده همه چیزهائیست که ما در هنر به آن احتیاج داریم.


- شما همه جا از مفهوم و فرم صحبت می کنید ، مفهوم و فرم را در سینمای ایران چگونه می بینید؟  ما در ایران مقوله ای بنام سینمای کلاسیک داشته و یا داریم ؟ آیا با توجه به مولفه هایی که بیان نمودید در سینمای ایران فیلمی داریم که آن مشخصات سینمای کلاسیک را داشته باشد؟

مقایسه سینمای کلاسیک جهان با سینمای ایران بنظر من بی ربط است. سینمای کلاسیک جهان با سینمای ایران فاصله زیادی دارد. از نظر من ما هنوز سینما نداریم.


- مثالی میزنیم : شما فیلم ناخدا خورشید را چطور دیدید. این فیلم نمیتواند یک فیلم کلاسیک باشد؟

فیلم خیلی بدی است.


- چرا ؟ این فیلم مطابق با همان ادبیات کلاسیک اروپا نوشته و ساخته شده است. فراموش نمیکنیم که  یکی از اصول سینمای کلاسیک اقتباس از ادبیات قرن 19 اروپاست که این فیلم برداشتی آزاد از چنین ادبیاتی است

این فیلم از روی قصه همینگوی گرفته شده است ولی فیلم بسیار بدی است ،یعنی در آداپته کردن و تبدیل آن به اینجایی ، مشکلات اساسی دارد، شخصیتها هیچکدام هویت ندارند، شناسنامه ندارند و یکسری عکسند، بعضیها در واقع فاجعه هستند. از اولین شخصیت که در واقع داریوش ارجمند است ، غیر از یکدستی که ندارد اصلا این آدم را نمی شناسیم ، یک ناخدائیست ، یک زن دارد، یکسری کنش دارد اما منش ندارد . وقتی هم که حرکت می کنیم می رسیم به تبعیدگاه آنجا به کل نه فضا معنی دارد نه نصیریان معلوم نیست کیست؟ و نه اویسی.


- فکر نمی کنید در داشتن و نداشتنِ هاوارد هاکس هم شخصیتها چنین هویتی دارند ؟

ابدا اینطور نیست


- پس چگونه است که داشتن و نداشتن را کلاسیک میدانید اما ناخداخورشید را خیر؟

اصلا ربطی بهم ندارند


- آیا جز اینست که صرفا شخصیتها و مکان در این دو فیلم به لحاظ بومی سازی توفیر دارند ؟

سینما با ادبیات و قصه سنجیده نمی شود ، سینما با خودش سنجیده می شود. هاکس فیلمسازی بلد است اما تقوایی در این فیلم اصلا فیلمسازی بلد نیست. یک کپی بسیار بد ساخته است.


[تصویر: 14450925051.jpg]


- شخصیت شما در نقد ، ما را به یاد مرحوم دکتر هوشنگ کاووسی می اندازد که همواره صحبت دیگری (خلاف دانشته ها و خواست های دیگر منتقدان) داشت. وی در سال 1339 در یکی از مجلات سینمائی  نوشت : "برای کسانی که در امر خلاقانه سینما فعالیت میکنند دوبله عملی منفور است". وی دوبله را نوعی کلاهبرداری خطاب کرد که در کنگره بال و کنگره پاریس به نوعی تحریم شده بود. منتقد دیگری (پورنگ بهارلو) در همان سال در پاسخ به کاووسی نوشت : این موضوع نسبی است و با روایتی خاص از روبرتو روسه لینی تاکید کرد که "اصالت فیلم تاجائی مهم است که به درک فیلم لطمه نزند ". نظر شما درخصوص دوبله چیست  ؟

من ترجیح میدهم فیلم را با زبان اصلی و یا زیر نویس ببینم. آنهایی که زبان بلد نیستند فیلم را با زیر نویس ببینند.ولی دوبله را دوست دارم، برای اینکه ما با دوبله خودمان با سینما آشنا شدیم. دوبله برای من جزو معدود جاهائیست که نسبت به آن نوستالژی دارم و نوستالژی ام ، نوستالوژی خوبی است، نوستالوژی عشق به سینماست. دوبله ایران جزو بهترین دوبله هائیست که می توان آنرا با دوبله ایتالیا یا فرانسه مقایسه کرد. ضمن آنکه ما حتی جلوتر بودیم. دوبله کار مهمی کرد در شناساندن سینمای کلاسیک به ایرانیان از این نظر باید از آن بشدت دفاع کرد، بعضی از صدا ها هم که ماندگار شدند. مثلا من وقتی جان وین را می بینم بیاد دوبلورش می افتم. و آن صدائیکه هنوز در گوشمان هست.

عیبی که دوبله گذشته ما داشت و این عیب تسریع پیدا کرد این بود که خیلی به متن وفادار نبود و برای یک فیلم وسترن آمریکایی حرفهای ایرانی را در دهان کارکترها می گذاشت. رابرت میچم یا جان وین در ال دورادو یا ریووبراوو ، حرفهایی را در دهان کارکتر می گذاشتند که خنده دار بود یعنی ممکن بود که برای لحظاتی در آن سالها تماشاگر در سینما بخندد و لذت هم ببرد ولی اولا مال فیلم نبود ، مثل یا قمر بنی هاشم یا بعضی از شعرها و این موضوع خیلی خیلی به فیلم لطمه جدی زد و الان که می بینیم بیشتر این موضوع نمود دارد. اما این معنی اش این نیست که بخاطر این مسئله دوبله را تخطئه کنیم. دوبله ایران صداهای فوق العاده ای در خود پرورش داده است ، بسیار هم آدمهای فهیم و اغلب با سواد در خود داشته است که سینما را دوست داشتند، کارکتر را می شناختند و فیلم را درک می کردند و بعد از این بود که فیلم را دوبله می کردند. به همین دلیل من نسبت به آنها یک سمپاتی عمیق دارم ، جدای آن انتقادی که عرض کردم.


- همانطور که اطلاع دارید در گذشته فیلمهای ایرانی هم دوبله می شدند. اما این روند از اوایل دهه هفتاد تغییر کرد و صداهای هنرپیشه ها در سر صحنه ضبط گردید و فیلمها با صدای سر صحنه به اکران در آمد و دیگر از دوبله فارسی به فارسی خبری نیست. نظر شما در اینخصوص چیست؟
قطعا صدای سر صحنه بهتر است. برای فیلم ایرانی صدای خود بازیگر فیلم را واقعی تر می کند و صدای سر صحنه همه واقعیات و افکتها را در بر دارد و به روح اثر بیشتر نزدیک است. ما می توانیم در واقع صدای یک گوینده را روی شخصیتی مثل همفری بوگارت یا جان وین هضم کنیم ولی صدای کسی را روی بهروز وثوقی یا فردین بنظر من غیر اصولیست و آنرا پس می زنیم.

بنابراین بهتر است فیلمهای خارجی دوبله شوند. هنوز از فیلمهای خوب خارجی و حتی از کلاسیکهایی که دوبله نشده اند یا حتی دوبله هایی که آسیب دیده یا خیلی آسیب دیده  اند باید دوباره دوبله کرد. خوب حالا خیلی از دوبلورهای بزرگ را نداریم ولی می شود باز دوباره کلاسیکهای خوب را دوباره دوبله کرد و اینبار اشعار و لیچارها را حذف کرد، به متن وفادار بود و صدا گذاشت و لذت برد.


- دوبله شاخصی را بیاد می آورید؟ چه در زمینه انیمیشن و چه در زمینه فیلم؟

کارتون را بیاد ندارم اما از دوستدار بجای جان وین خیلی خوشم می آید، طهماسب هم خیلی خوب است ، اسماعیلی هم خیلی خوب است  و بعد از اینها خسرو شاهی فوق العاده است بویژه بجای آلن دلون ، اما اسماعیلی در دوبله تک است ، به نظر من دوبله درسو اوزالا فوق العاده است ، چون فیلم را خیلی دوست دارم ، بخصوص شخصیت درسو را بسیار دوست دارم ، من فیلم را به زبان اصلی هم دیده ام ، ممکن است  به فیلم کوروساوا نقد داشته باشم ، اما شخصیت درسو فوق العاده است ، صدای اسماعیلی بنظر من از صدایی که در نسخه انگلیسی روی درسو گذاشته اند بیشتر به کارکتر می خورد و از فیلم جلو می زند. فوق العاده ست.


- اسماعیلی از اینوع ابتکارات بسیار داشته است ، بجز درسو می توان به گویندگی بجای پیتر فالک  هم اشاره کرد.

دقیقا و آن لکنت ریزی که در صدایش بود

- البته آن لکنت خاص که مد نظر شماست مربوط به گویندگیهای وی بجای آنتونی کوئین است. اسماعیلی تیپهای بسیاری خلق کرد از تری توماس بگیرید (که بعدها پزشکیان آنرا در کارتون رابین هود تقلید و در دهان مار گذاشت) تا تیپ ریشار که بعدها در هزاردستان بجای مرحوم جمشید لایق (آمارگیر ابتدای سریال) اجرا کرد

تلویزیون اگر اشتباه نکنم در اوایل دهه چهل به ایران آمد. در آن دوره در دبیرستان بودم و بشدت درس می خواندم. بهمین دلیل کارتونهای دوران کودکی را زیاد بخاطر ندارم. البته بعدها برخی از کارتونها را دیدم ، اما نه در آن دوره مانند گالیور و ....

[تصویر: 14450925053.jpg]


-از نظر شما دوبله فن است یا هنر؟
هنر که قطعا نیست

- چرا ؟ مگر نه اینست که مفهوم هنر براساس ریشه آن از لغات ترکیبی یونانی و رومی در مفهوم "خوب توانستن" است؟ هر فعلی که انسان به بهترین شکل ممکن و گاه فراتر از انتظار به انجام رساند در واقع در انجام آن هنر دخیل بوده است اما مفهوم فن را میتوان بدون تواناییهای انسانی ( و حتی با یک ماشین یا ربات ) به انجام رساند. در واقع در هنر عشق انسانی شالوده فعل است اما در فن (حتی اگر به بهترین شکل صورت گرفته باشد) چون عشق دخیل نیست فاقد ارزشهای هنری است. بطور مثال چگونه میتوان عشق به دوبله را در کنار مهارت گوینده ای چون رفعت هاشم پور در میخواهم زنده بمانم را فن نامید درحالیکه کار دوبله این فیلم بخاطر گریه این گوینده سر یک صحنه درام سه بار و در سه روز متوقف میشود؟

این تعریف لغوی هنر می باشد که بنظر من خیلی نادقیق است . لغت هنر اصلش یک یک لفظ یونانیست و معنی آنهم ، معنی معینی در خلاقیت دارد. که بعدها هم در تاریخ شامل 7 هنر شده است ، نقاشی ، معماری ، سینما و .....  همه متفق القول به آن گفتند هنر، اینکه می گویند هنر معنایش این نیست که هر کاری در این مدیومها قرار میگیرد هنر است. بعضی از اینکارها ما قبل هنر است و بعضی هم به مرحله هنر می رسد. ما نقاشیهای بدی داریم که اینها هنر نیستند ، یا موسیقی یا سینما و حتی رقص . اینها خوب و بدش ، خوبش به هنر تبدیل می شود ، البته خوب که عرض میکنم مفهومی نمیگویم . فرمی عرض می کنم چون هنر از نظر من یعنی فرم.


- فرم یعنی قالب؟

نه ، مجموعه شکلها و اشکالیست که مفهومی را تولید می کنند ، بدون فرم معنا در کار نیست و معنا هم بدون فرم کارائی ندارد.


- از فرم به معنا می رسیم یا از معنا به فرم؟

ابدا از مفهوم به فرم نمی رسیم . مفهوم وجود ندارد اگر قبل از آن فرم نباشد. در هنر از فرم به محتوا می رسیم، محتوا قبل از فرم نیست و با فرم ساخته می شود ، با توجه به این نکته و هفت هنری که همه بشریت به رسمیت می شناسد ، دوبله در ان جا ندارد، دوبله یک مهارت بشدت خلاقانه می تواند باشد و یک حساسیت خوب به تبدیل چیزی به چیز دیگر ، که مومن به آن چیز می باشد ، اگر مومن نباشد که اصلا نیست. چون خودش به یک اصل دیگری مومن است. آن اصل ساخته شده ، این صدا وجود دارد، دوبله باید چیزی شبیه به آنرا خلق کند.
در بهترین حالت چیزیست که قبلا عرض کردم، آدمهای بزرگی بودند ، عاشق سینما ، عاشق نمایش ، و صداهای خوبی داشتند، توانستند کار مهمی در تاریخ نمایش و سینمای ایران انجام دهند ، اما اینکه بخواهیم اسم انرا بگذاریم هنر ، به آن دلایلی که گفتم ، نه.


- پس با این تعریفی که شما گفتید بازیگری هنر است اما دوبله هنر نیست.

من نگفتم بازیگری هنر است


- سینما وقتی هنر باشد زیرشاخه های آنهم هنر است. غیر از اینست؟

نه ، نه 


- وقتی یک مجموعه هنر باشد زیرشاخه هایش نمیتواند هنر باشد؟ مگر نگفتید از جزئیات به کلیات میرسیم؟

اجزا می توانند هنر نباشد ، مثلا فیلمبرداری می تواند تبدیل به هنر شود


- پس دوبله هم می تواند تبدیل به هنر شود.

نه دوبله نمیشود


- چرا ؟مگر دوبله تلاش یک انسان برای رسیدن به یک کار خوب نیست؟

اگر اینطور باشد کفاشی هم هنر است ، آشپزی هم هنر است


[تصویر: 14450925054.jpg]


- شما با آقای حسین معززی نیا رفاقت دارید . ایشان در مجله 24 در آبانماه 1390 مقاله ای منشر کردند بعنوان "دوبله : آری یا نه" و دوبله را بشدت تخطئه کردند . نظر شما در خصوص عقیده ایشان چیست؟

قطعا معززی نیا هم اگر دوبله را کوبیده بیشتر بخاطر تحریفهایی که در دوبله اتفاق افتاده آن مقاله را نوشته است. و بعید می دانم او دوبله ایکه زمانی در ایران معنا داشت و همچنین در زمان قبل از انقلاب آن دوبله های خوب را یادش رفته باشد. من الان بیاد یکی از همین دوبله های خوب افتادم.فیلمی که زبان اصلیش هم اتفاقا خیلی خوب است اما زبان اصلی آن بخوبی دوبله ما نیست. فیلم چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد. دوتا دوبلور آنجا هستند  ، جلیلوند و کاظمی که صدایشان بشدت به چهره الیزابت تیلور و ریچارد برتن می خورد


- ما در بررسی این فیلم در سایت خود نوشتیم که این دو نفر (جلیلوند و کاظمی) می توانستند نمایشنامه این فیلم را در ایران به روی صحنه ببرند و از خود فیلم سرتر باشند.

البته نمایشنامه رادیویی آنرا ، برای اینکه چهره شان به آن دو شخصیت نمی خورد. دوبله تیلور و برتن فوق العادست و تا جائیکه من بیاد دارم دوبله به متن بشدت وفادار است . یعنی از ان کارهائیکه ما به آن انتقاد داریم در آن نیست. مکث هایش درست تنظیم شده و بنظر من یکی از بهترین دوبله های تاریخ ایران است. دوست ما (معززی نیا) چون جوان است احتمالا این دوبله ها را نشنیده است و ترجیح میدهد فیلم را به زبان اصلی ببیند و جالب اینکه اغلب کسانیکه دوست دارند فیلم را به زبان اصلی ببینند زبان بلد نیستند! زیر نویسش را می خوانند ، این بیشتر یک ژست است و ژست خوبی هم نیست. اما آنجا که دوبله به متن وفادار نباشد هر انتقادی به آن وارد است.


- چاپ دوم کتاب اسطوره جان فورد را کی ارائه میکنید؟

چاپ شده و الان قابل ارائه ست.


- بد نیست نظر شما را راجع به چند کارگردان بپرسیم
- کوبریک:
دو تا فیلم خوب دارد یکی راههای افتخار با بازی عالیِ کرک داگلاس و دومی چگونه می توان بمب را دوست داشت که در ایران بنام دکتر استرنج لاو معروف است
 - (استاد دوبله دکتر استرنج لاو چطور بود؟)
دوبله اش خیلی خوب است ، یک کمدی سیاه ضد جنگ و دقیق درست مثل راههای افتخار یک فیلم ضد جنگ و دقیق که حرفش را می فهمد و فرمش هم درست است.

- الیور استون؟
دوست ندارم ، فیلمهایش شبیه مخملبافِ قبل از رفتن است. فیلمهایش شعریست ، رادیکال سبک است.

- مایکل مان ؟
دوتا فیلم قابل تامل دارد ، بخصوص مخمصه اش قابل اعتناست.


- با دوبله مجدد فیلمها موافقید؟

بسیاری از فیلمهای کلاسیک را می توان دوباره دوبله کرد


- بنظر شما کدامیک از فیلمهای کلاسیک را می توان دوباره دوبله کرد؟مثالی در ذهن دارید؟
همه شان، چون بنظر من فیلمهای هیچکاک اغلبشان دوبله خوبی ندارند و برخی هم لطمه خورده اند. بنظر من دوبله مجدد کلاسیکها کار خوبیست به شرط وفاداری به متن و پیدا کردن صداهائیکه به چهره کارکتر ها نزدیک باشد.


- نظر شما درباره ترجمه فیلم چیست؟ ، برخی از فیلمها اصلا در ترجمه موضوعش عوض می شود مانند بعداز ظهر سگی در دوبله دوم.

جاهائیکه ما در دوبله مشکل داریم نود درصد به ترجمه برمی گردد. هیچ تعهد جدی به متن ندارند. هرجا چنین اتفاقی افتاده دوبله هم آسیب دیده است.


- در واقع ضرر کننده اصلی دوبله است. بدون آنکه نامی از مترجم به میان بیاید. البته فراموش هم نمیکنیم که مدیران دوبلاژ بعضا در ترجمه ها دست برده اند.

بله در واقع ترجمه ها اغلب بد هستند اغلب به متن وفادار نیستند


- البته این موضوع را هم باید در نظر داشته باشیم که گاهی مجبور به تغییر هستند. گاهی حرفهای رکیکی در فیلم رد و بدل می شود. نظر شما چیست؟ آیا با اینکه حرفهای رکیک عوض می شوند و تغییر پیدا می کند شما موافقید؟

قطعا باید این را در نظر بگیریم که ما در چه جایی زندگی می کنیم. بعضی از فحشها ممکن است در آن کشور فحش نباشد اما در اینجا فحش شناخته می شود. من خیلی با این موضوع مشکل ندارم اما با تغییر موضوع مانند آنچه در بعداز ظهر سگی اتفاق می افتد مشکل دارم و آنرا فاجعه می دانم. در واقع فیلم را به یک فیلم دیگر تغییر می دهد.


- تا چه اندازه با این موضوع که یکنفر در یک فیلم بجای چند شخصیت گویندگی کند موافقید؟

در مجموع مخالفم.غیر از مورد اسماعیلی که می تواند اینکار را بکند. اسماعیلی اعجوبه است و کسیکه گوشش به این موضوع مسلط نباشد به راحتی نمی فهمد که همه اینها یکنفرند. اسماعیلی منحصر بفرد است.


- البته بازیگرانی هستند که با این موضوع مخالفند. برای مثال عزت الله انتظامی اعتقاد دارد که گویندگی منوچهر اسماعیلی در هزار دستان بجای وی  به بازی او لطمه زده است. هرچند اکنون که دیگر صدای سر صحنه ابداع گردیده است حتی بسیاری از هنرپیشگان قبل از انقلاب اکنون اعتقاد دارند که اگر در زمان ما هم صدای سر صحنه ابداع شده بود هنر ما بیشتر به چشم می آمد. در حالیکه اغلب دوستداران دوبله معتقدند که بسیاری از نقشهای آنان به مدد صداهای زیبای دوبلورها ماندگار گردیدند.

قبول دارم


- برای مثال بسیاری از ما نمی توانیم با صدای اصلی سعید راد ارتباط برقرار کنیم.

بله ، به اعتقاد من هم سعید در واقع چیزی به اسم صدا که پنجاه درصد از هنر یک بازیگر است ندارد و خیلی ها اینطور بودند.


- آیا می دانستید فیلمی مانند بابا شمل اثر مرحوم حاتمی ابتدا دوبله شد و سپس کارکترها از روی دوبله فیلم، بازی کردند؟

جالب است ، نمی دانستم.


- یا مصطفی عقاد وقتی فیلم محمد رسول الله را با دوبله ایرانی می بیند می گوید اگر این فیلم با صدای دوبلورهای شما اکران جهانی میگرفت موفق تر بود (به نقل از مجتهدی).

فیلم محمد رسول الله بدون اینکه ادعای عجیب غریبی بکند ، عقاد محمد رسول الله ای ساخته است که از محمد رسول الله ای که ما پنجاه سال بعد ساختیم خیلی جلوتر است. و این فیلم ما، فیلم خیلی بدی است. عقاد عجب معجونی ساخته است.


- عشق به دوبله در نهاد پنهان اغلب ایرانیها وجود دارد. با این وجود چرا در جشنواره هایی مانند فجر دوبلورها فراموش می شوند و به انها جوایزی اهدا نمی گردد؟

من هم قبول دارم که مردم ما عاشق دوبله هستند به دو دلیل اول برای اینکه ما ملت کلامی هستیم و بعد از ما ایتالیائیها. اینکه دوبله در وجود همه ما هست دلیل دومش بیشتر بخاطر نقش دوبلور های ماست که صداهایشان در حافظه تاریخی ما مانده است.


- نظرتان درباره اضافه گوئیهای گویندگانی مانند حمید قنبری روی فیلمهای جری لوئیس و یا ایرج دوستدار روی فیلمهای جان وین چیست؟
خیلی بد است


- استاد دو موضوع را باید در نظر گرفت، یکی اصالت فیلم و یکی هم گیشه ، اگر نگاهی به گیشه داشته باشیم ، می بینیم اغلب فیلمهایی که این گویندگان آنها را به اینگونه دوبله کرده اند از فروش بالایی برخوردار بوده است که سهم اصلی آن از دوبله فیلم است ، آیا باید عوام را در اینگونه موارد کنار بگذاریم؟

وقتی فیلمی ساخته می شود و ما در اینجا آنرا دوبله می کنیم باید به آن مومن باشیم، اینکه مخاطب از چهارتا لیچار خوشش می آید ، این تبدیل کردن یک فیلم به یک اثر مبتذل است. اینکه مخاطب از این موضوع خوشش می آید این خبط غلطی ست که آقای قنبری داشته است ، حتی آقای دوستدار ، ولی بنظر من قنبری بیشتر از دوستدار این اشتباه را کرده است.


- البته گویندگان ما گاهی توجیهاتی برای این عمل خود داشته اند. برای مثال وقتی جان وین با صدای دوستدار بجای یا عیسی مسیح میگوید یا قمر بنی هاشم این گوینده اعتقاد دارد شنیدن اسامی مذهبی از دهان هر انسانی به هرشکل زیباست و توفیری ندارد که بگوئیم یا عیسی مسیح و یا قمر بنی هاشم.

این استدلال غلط است ، این توهین به مردم است ، یعنی مردم اینقدر بی سوادند که بپندارند که جان وین می گوید یا قمر بنی هاشم؟ این درک غلط از مردم است.


- تاکنون با گویندگان تعاملی داشته اید؟ در جشنواره ها یا جلسات؟ ما تاکنون ندیده ایم در نقدهای خود از فیلمهای کلاسیک به دوبله فیلم اشاره داشته باشید. چرا؟

یکی از دلایل اصلی آن اینست در دوره ایکه دوبله در ایران دارای رونق بود من در ایران نبودم. منظورم دهه پنجاه ست. و بعد هم فیلمهایی که دیدم اساسا یا دوبله های خرابی داشت یا نیاز به مرمت داشت. گاهی با برخی از گویندگان جلسات مشترک داشتیم. مثلا با بهرام زند جلسه مشترکی درباره سریال 24 داشتم.


-برای نقد یک فیلم ، شما قبل از نقد فیلم را با زبان اصلی می بینید یا با دوبله؟

من اصلا با دوبله نمی بینم


- و چرا؟

به این دلیل که برخی از دوبله ها من را عصبی می کند. وسط فیلم ناگهان صدا زبان اصلی می شود. بسیاری از دوبله ها ناقص هستند ، اینکه صداها عوض می شوند آزار دهنده است .بجز بعضی از فیلمها که دوبله کاملی دارند اغلب دی وی دی ها دارای دوبله های ناقصی هستند.

- در مورد کارهای انجمن گویندگان جوان چه نظری دارید؟

ندیدم ، اگر هم دیده باشم حافظه ام یاری نمی کند.


- با اینکه تلویزیون ما شبکه ای ایجاد کند و در آن فیلمها را با زبان اصلی نمایش دهد موافقید؟
حتما

- اگر سر ساعت خاصی  فیلمی از این شبکه به زبان اصلی پخش شود و همزمان ، همان فیلم در شبکه ای دیگر اما با دوبله فارسی پخش شود شما کدام شبکه را برای تماشا کردن انتخاب می کنید؟

اگر دوبله کامل باشد و ترجمه اش درست باشد و به متن وفادار باشد قطعا دوبله


- پس دوبله را دوست دارید؟

بله
و یک سوال شخصی: میانه شما با فضای مجازی چطور است؟

اصلا خوب نیست


- چرا ؟ به آن علاقه ندارید یا تخصص استفاده از آنرا ندارید؟

از فضای مجازی خوشم نمی آید به همین دلیل بدنبالش هم نرفتم. شبکه مجازی برای من عمدتا وقت تلف کردن است ، کتاب مجله و روزنامه را بیشتر ترجیح می دهم

- آینده دوبله را با توجه به عدم اکران فیلمهای خارجی ، پیرشدن صدای گویندگان حرفه ای ، گسترش دوبله های ضعیف در شبکه های ماهواره ای و با تمام کاستیهای فعلی چطور می بینید؟

آینده خاصی برای آن متصور نیستم. بازگشت به دوران طلائی دوبله امری محال است
- و کلام پایانی؟

آخرین حرفم که می خواهم از طریق شما بگویم اینست که دیدن فیلمهای کلاسیک خیلی اساسی و الزامی است ، دوستان هرچه بیشتر از کلاسیک بدانند ، مطلب و نقد بخوانند و دوباره فیلم را ببینند قطعا از سینما بیشتر لذت خواهند برد و هم بیشتر یاد می گیرند. همه چیز از کلاسیکها هم شروع می شوند و هم پایان می پذیرد.


[تصویر: 14450925055.jpg]
(آخرین ویرایش در ۲۶-۷-۱۳۹۴ ۱۰:۱۶ صبح توسط: برادران لومیر.)
۲۵-۷-۱۳۹۴ ۰۸:۴۳ عصر
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
کاربر فعـال
***



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:49
تاریخ ثبت نام:مهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه سیاوش مینویی
دلنوشته من
شماره کاربری : 11
ارسال: #2
RE: گفتگوهای خصوصی درباره مصاحبه های اختصاصی سایت
ضمن تشکر از زحمات شما جناب بروبیکر و همچنین منصور گرامی، میخواستم چند نکته دربارۀ این مصاحبه بگویم:
من با نظر آقای فراستی دربارۀ چگونگی دوبله کاملاً موافقم، این که گاهی در دوبله روح اثر از بین رفته است حقیقت دارد. ولی مقصر مترجم نیست. مترجم نیست که براساس خواستۀ تماشاگران یا سینماداران فیلم را خنده دار و شخصیت ها را بذله گو می کند. هیچکس از مترجم چنین انتظاری نداشته است و حالا هم ندارد. در گذشته چنین کارهایی برای جذب مشتری انجام میشد و صاحبان فیلم انتظار داشتند که دوبله بینندگان را به سینماها بکشاند. ظاهراً این بدعت از زمان دوبله های ایتالیا، که دوبله های پرطرفدار و موفق تری نسبت به دوبله های وطنی بودند، رایج شد.
همه چیز بستگی به فهم و شناخت و سلیقۀ تیم دوبله، بالاخص مدیر دوبلاژ دارد. مدیر دوبلاژ می تواند جلوی شوخی ها و بداهه گویی های گوینده را بگیرد و مترجم را بازخواست کند که چرا فلان مطلب نامربوط را از خودش اضافه کرده است. از سوی دیگر، مدیردوبلاژ می تواند تمام زحمات مترجم را از بین ببرد و از قابلیت های گوینده درست استفاده نکند. اگر معمولاً مترجم را مقصر می دانند دلیلش این است که دیواری کوتاه تر از او پیدا نکرده اند، و یا شاید هم سیستم کوتوله پرور باعث شده است که مترجم ها آنقدر کوتوله باقی بمانند که نتوانند حتی یک خط در دفاع از خود مطلب بنویسند. در تلویزیون که ویراستار (ممیز/قصاب) هر کاری بخواهد با متن مترجم می کند. در بیرون از تلویزیون، مدیران دوبلاژ متن درست را غلط می خوانند و البته به کسی هم پاسخگو نیستند. در عوض، وقتی با آنها مصاحبه می شود، می توانند از ضعف ترجمه ها و حتی خود فیلم ها و کارگردان ها بنالند. می توانم مثال هایی عینی بیاورم، اما اینجا جایش نیست. به هر حال، وقتی متن ترجمه تحویل مدیر دوبلاژ داده می شود، مترجم نمی تواند هیچ دخالتی در کار دوبله داشته باشد. چرا وقتی تماشاگران و علاقمندان به به و چه چه می کنند که دوبله فیلم را بامزه کرده است، هنر از آنِ دوبلور و مدیر دوبلاژ است؟ و وقتی کسی انتقاد میکند، ایرادش از آنِ مترجم است؟ مترجم اگر مترجم باشد و سفارشی و قوم و خویش مدیر دوبلاژ نباشد، موضوع « خیانت در امانت» را خیلی خوب درک می کند.
۲۵-۷-۱۳۹۴ ۱۱:۲۱ عصر
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
مدیر بازنشسته سایت
*****



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:325
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه زوج جلال مقامی و همسرش+همه
دلنوشته من به کسی که غواصی آموختم ، عاقبت مرا غرق کرد
شماره کاربری : 3
ارسال: #3
RE: مصاحبه اختصاصی انجمن سینمای کلاسیک با استاد مسعود فراستی مهر ماه 1394
در پایان این مصاحبه توضیحات کاملی در خصوص سایت انجمن سینمای کلاسیک و اهدافش و نیز میزان آگاهی و دانش کاربران این سایت به آقای فراستی داده شد . ایشان نیز لطف نمودند و پیامی را به شرح زیر برای کاربران سایت مرقوم فرمودند:



[تصویر: 14451182291.jpg]
۲۶-۷-۱۳۹۴ ۰۱:۱۵ صبح
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
کارشناس کارگروه دوبله
****


کارشناس کارگروه دوبله

وضعيت : آفلاین
ارسال ها:6
تاریخ ثبت نام:مهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه
دلنوشته من
شماره کاربری : 23
ارسال: #4
RE: اخبار مریوط به مصاحبه ها و گفتگوهای اختصاصی سینما کلاسیک با بزرگان دوبله و سینما
واقعا متاسفم برای کسی که فیلم   ناخورشید رابدمعرفی میکند
به هر دلیل
متاسفم برای کسی که دوبله را هنر نمیداند
استاد فقید منوچهر نوذری میفرماید دوبله فن و هنر است
فن دوبله همان سینک گفتن است که همه کسانی که وارد دوبله
میشوند خوب عمل میکنند
هنر دوبله اجرا کردن حالات درونی  کاراکتر با صداست
مانند شادی .اندوه. خشم ترس .اضطراب.
انواع خنده و گریه  که فقط اهل هنر از عهده آن برمی آیند
متاسفم  برای شماکه چنین کسی را استاد خطاب می کنید
حضرت حافظ میفرماید
نه هر که چهره برافروخت  دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
...
هزار نکته باریک تر از مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
۲۸-۷-۱۳۹۴ ۱۲:۴۲ صبح
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
بنیانگذار و مدیرکل انجمنها
*******



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:181
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه
دلنوشته من
شماره کاربری : 2
ارسال: #5
RE: مصاحبه اختصاصی انجمن سینمای کلاسیک با استاد مسعود فراستی مهر ماه 1394
ا نه تنها به نظر بهزاد عزیز بلکه تک تک دوستان احترام قائلیم همانطور که به نطر فراستی هم احترام میگذاریم.

بهزاد ستوده (محمد) عزیز شما فکر میکنید شخص من از اینکه فراستی میگوید فلان فیلم بی ارزش است و یا مثلا دوبله هنر نیست با نظر ایشان موافقم؟ اصلا اینطور نیست. جماعت ما ایرانی عادت دارد مرغ همسایه را غاز ببیند . داشتن و نداشتن (هاکس) یک فیلم بسیار ضعیف از اثر ماندگار همینگوی است درحالیکه ناخدا خورشید یک اثر خارق العاده از این رمان تلقی میگردد . اگر ضعفی در فیلم هست مربوط به بن مایه فیلم (یعنی داستان همینگوی ) است نه تقوائی. هاکس حتی در سینمائی کردن اثر توفیق ندارد و در فیلم خود از حد یک نمایش فراتر نمیرود اما تقوائی ، این اثر را با تمام ضعفهایش تبدیل به یک شاهکار سینمائی میکند که جای هیچ نقدی را در ساختار سینمائی باقی نمیگذارد و تمام کسانی که از این فیلم انتقاد میکنند در واقع به داستان میتازند و به خود فیلم نمیتوانند انگی بزنند ...
 ما عادت داریم فیلمهای غربی را (هرچه که باشند) خوب فرض کنیم و یک اثر وطنی را بد ، چنین نطراتی هم ناخواسته از دل هر گفتگوئی بیرون می آید .

 
همانطور که شما مختارید در اینجا بگوئید فلان فیلم و فلان شخصیت یک اسطوره است ، رخصت دهید دیگرانی مانند فراستی  یا هرکس دیگر هم ذهنیات خود را رو کند . اصولا زیبائی چنین محفلهای گفتگویی به همین تضادها و اختلاف نظرهاست و زیبائی یک گلستان به تنوع گلهای آنست.

درخصوص کلمه استاد هم زیاد سخت نگیرید. رسم است در ایران به هرکسی که از جایش بلند میشود استاد گفته شود اما یقین بدانید فراستی در نقد فیلمهای کلاسیک ید طولائی دارد. دانسته های او از سینما ، همچون دکتر کاووسی یا فرخ غفاری بشکل آکادمیک نیست بلکه وی به مدد سالها فیلم دیدن و تجربه بصری به دیدگاه های خاص خود رسیده است که همانها هم در برهوت و شوره زار امروز نقد سینمائی ، حداقل برای شخص من ، مهم و ارزشمند است.
۲۸-۷-۱۳۹۴ ۰۹:۵۴ صبح
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
بنیانگذار و مدیرکل انجمنها
*******



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:181
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه
دلنوشته من
شماره کاربری : 2
ارسال: #6
RE: مصاحبه اختصاصی انجمن سینمای کلاسیک با استاد مسعود فراستی مهر ماه 1394
این هم لوح یادگاری یا بعبارتی تقدیرنامه که از طرف بچه های خوب انجمن سینماکلاسیک تقدیم جناب فراستی شد


[تصویر: 1482096121373.jpg]

 
(آخرین ویرایش در ۲۹-۹-۱۳۹۵ ۰۱:۰۳ صبح توسط: برو بیکر.)
۱۱-۸-۱۳۹۴ ۱۲:۲۳ صبح
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
در انتظار تایید

وضعيت : آفلاین
ارسال ها:15
تاریخ ثبت نام:خرد ۱۳۹۵
گوینده موردعلاقه ژاله کاظمی، ناصر طهماسب
دلنوشته من تنها صدا است که می ماند!
شماره کاربری : 154
ارسال: #7
RE: مصاحبه اختصاصی انجمن سینمای کلاسیک با استاد مسعود فراستی مهر ماه 1394
این دو جمله را از مصاحبه ی آقای فراستی گلچین کردم:

1. من ترجیح میدهم فیلم را با زبان اصلی و یا زیر نویس ببینم. آنهایی که زبان بلد نیستند فیلم را با زیر نویس ببینند.
 
2. اغلب کسانیکه دوست دارند فیلم را به زبان اصلی ببینند زبان بلد نیستند! زیر نویسش را می خوانند ، این بیشتر یک ژست است و ژست خوبی هم نیست.
به نظر من، جمله ی دوم به جمله ی اول دهن کجی می کند؛ شاید هم من خوب نفهمیدم!

-----------------------
  
بنده معتقدم که: فهمِ «گفتمان» (discourse) در فضای هنری کشور خیلی مهم است. دو طرف باید بیاموزند که گفتمان، مسابقه نیست و قرار نیست الزاماً برنده و یا بازنده ای داشته باشد. من باید سخنان طرف مقابلم را بشنوم، سپس تأمل کنم و با توجه به آن ها پاسخ دهم، نه این که منتظر بمانم تا سخنان طرف مقابلم تمام شود و ته دلم بگویم «حالا نوبت من است». «گفتمان» امری دو سویه است!


 ضمناً این طور نیست که همه چیز مبتنی بر فرم باشد. چه بسا کسی بگوید: این ذهن ما است که فرم را به جهان خارج تحمیل می کند. شما  می توانید یک مسئله را هم بر اساس «فرم»، نقد و تبیین کنید و هم بر اساس یک نگرش «آنارشیستی» که به «فرم» و ساختار خاصی پایبند نیست. کاش دوست عزیزم از ایشان می پرسیدند که منظور و تعریفشان از «فرم» و ساختار دقیقاً چیست. مثلاً فرض کنید ایشان بگوید منظورم فلان است و بهمان. خوب حالا این پرسش مطرح می شود که خودِ این تعریف شما از «فرم» و ساختار مبتنی بر چیست؟  این تعریف شما نباید مبتنی بر «فرم» باشد [مثلاً: از کسی بپرسید تعریف شما از «لال» چیست؟ او بگوید: «کسی که نمی تواند حرف بزند». این یعنی تکرار ادعا نه تعریفِ آن]. 

البته من می پذیرم که ما بدون «فرم» و ساختار، هیچ شناختی از هیچ چیزی نخواهیم داشت، اما در عین حال می توان دو فرم را از هم تفکیک کرد: «فرم باز» و «فرم بسته». فرم بسته، شکننده است! بیانات آقای فراستی نشان می دهد که ایشان به فرم بسته قائل اند. به نظر من، اندیشه ای که در «فرم بسته» ریخته شود تاریخ مصرف دارد و به زودی می پوسد! فرم باید آن قدر فراخ باشد که بتواند محل گفتگو قرار گیرد و اندیشه های بیشتری را در خود هضم کند. اندیشه در «فرم بسته» خفه می شود!

این که بگوییم «مفهوم وجود ندارد اگر قبل از آن فرم نباشد. در هنر از فرم به محتوا می رسیم» درست است اما بحثی ابتدایی است و دردی را دوا نمی کند. بحث این است که ملاک شما برای ساختار این فرم چیست؟ به عبارت دیگر، این فرم دقیقاً چگونه به دست آمده و کرانهایش چطور تعیین می شود!

نمی شود من بگویم فلان چیز را هنر می دانم چون فرم دارد و به بهمان چیز را هنر نمی دانم چون فرم ندارد؛ چه بسا عیب از فرم فرضی شما است. شاید باید کمربندها را شُل تر کنید استاد. شاید شما باید فرم را گشادتر بگیری تا جا برای نفس کشیدنِ اندیشه های دیگر هم باز شود.



بحث اصلی من این است که ما نباید تعریفی جزم گرایانه از «هنر» داشته باشیم. همان طور که گفتم می توان آنارشیست بود و قائل به هیچ «فرم» و «ساختار» ی نبود اما هنر را هم پذیرفت. می توان به دیدگاهی به نام «هنرِ آنارشیستی» معتقد بود؛ خارج و نامتعهد به هر گونه فرم و ساختاری. 

به قول «منصور» عزیز، وضعیت نقد در سینمای ما چیزی شبیه به «شوره زار و برهوت» است. بدون هیچ تعارفی باید عرض کنم آقای فراستی در این وضعیتِ «شوره زار و برهوت» استاد شدند وگرنه اگر ملاک را بالاتر بگیریم جایگاه ایشان سخت متزلزل خواهد شد و از عرصه عقب می مانند. من جسارت نمی کنم اما انصافاً باید پذیرفت که شرایط فعلی ایران به رشد ایشان کمک فراوان کرده است. ایشان عُمده ی استادیّت خود را مدیون صدا و سیمای جمهوری اسلامی و عدم وجود شخصیت های برجسته اند.

نکته ی دیگر: در بین برخی افراد این طور جا افتاده که نقدهای ویرانگر و منتقدین ماهر و توانمند، باید از ادبیات تندی هم استفاده کنند. بنده با قاطعیت به شما عرض می کنم این طور نیست. قدرت را باید در استدلال دید، نه در رفتارِ بیرونی. شما می توانید محکم ترین استدلال ها را با آرامش کامل بیان کرده و طرف مقابل را «آچمز» کنید. افزودنِ حالات و هیجاناتِ اضافی [هر چند که اگر مؤدبانه باشد بد نیست و اتفاقاً نمک کار را هم بالا می برد] اما به خلق و خوی شما باز می گردد؛ نه به قدرت استدلالِ شما. 


 
ما برای آقای فراستی به عنوان یک انسان عزیز و یک منتقد دلیرِ فیلم های کلاسیک احترام قائلیم؛ چه با ایشان موافق باشیم و چه نباشیم. اما، برای خوش آمدِ آقای فراستی و هم فکرانشان، حتی یک گام هم از اندیشه ی خود عدول نمی کنیم.





پ.ن: خاطرم هست زمانی آقای «ابوالفضل جلیلی» در تلویزیون می گفتند که برای نمایش فیلمشان به خارج رفته بودند و در هواپیما زنده یاد «محمد تقی جعفری» [معروف به: علامه جعفری] را دیده بودند و سپس با حالتی حسرت گونه با خودشان زمزمه کردند که: «ای کاش این افراد می آمدند و از فیلم های ما دفاع می کردند» [جمله ی ایشان دقیقاً خاطرم نیست. نقل به مضمون کردم]. بنابر این، اگر منتقدین و فیلمسازان ما گوشه ی چشمی هم به مسائل فکری داشته باشد نور علی نور است. خلاءِ بُن مایه های فلسفی در فیلم ها و منتقدان ما به شدت احساس می شود.


قابل توجه دوستانی که به انیمیشن های فکری علاقه مند هستند: انیمیشن (Anomalisa) [ساخت آمریکا (2015)] را حتماً ببینید. البته امیدوارم خبرم سوخته نباشد. خودم حدود سه ماه پیش دیدمش. واقعاً ارزشش را دارد. این انیمیشن در واقع برای بزرگسالان ساخته شده. ببینید و لذت ببرید؛ البته نه جلوی کودکان چون صحنه های برهنگی دارد! فکرشده ترین انیمیشنی است که تا به حال دیدم.
 

 
۲۳-۳-۱۳۹۵ ۰۷:۵۲ صبح
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

شبکه های اجتماعیدرباره مادوستان ما
   
 
تمامی حقوق محصولات و امکانات این سایت برای سینما کلاسیک محفوظ است
وهرگونه کپی برداری و سو استفاده پیگرد قانونی دارد

پشتیبانی توسط : گروه سایت سازان برتر
MyBB © MyBB Group
دانلود آهنگ جدید
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی