وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

وب سایت سینما کلاسیک محفل عشاق دوبله و فیلم

تاریخچه آنلاین دوبله و فیلم های کلاسیک

تخصصی ترین انجمن فیلم و دوبله در ایران

انجمن سینما کلاسیک مرجع دوبله
بروز ترین انجمن پارسی در زمینه دوبله
نام کاربری:  
رمز عبور:     



کلمات کلیدی: فیلمهای, چند, دوبله, ای,
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فیلمهای چند دوبله ای
نویسنده پیام
بنیانگذار و مدیرکل انجمنها
*******



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:181
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه
دلنوشته من
شماره کاربری : 2
ارسال: #1
فیلمهای چند دوبله ای
این تاپیک پیش از این در محفل دیگری توسط این حقیر ایجاد شده بود که عینا به سینماکلاسیک منتقل میشود تا ادامه آن پی گیری گردد. در اولین گام پس از درج موارد پیشین ، فیلم کازابلانکا و دو دوبله آن خواهد بود.
---------------------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------------------


در تاریخ دوبلاژ ایران شاهد دوبله مجدد و گاهی 3 ، 4 باره یک فیلم بوده و هستیم. اینکه چرا یک فیلم که بعضا با مهارت بسیار گویندگان و دقتی وصف ناپذیر دوبله میشد اما مجددا کار به دوبله های بعدی میکشید دلایل متعددی را میتوان یافت که عمده ترین آنها را بشرح زیر است:
الف) دستکاری و تغییر در جملات و بعضا تغییر کلمات (بعلل مختلف نظیر دستور سفارش دهنده ، مقتضیات زمانی، تغییر پیش فرضهای فرهنگی و ... مثلا باید کلماتی مثل شراب به گوش نرسد یا انواع فحشهایی که امروزه دمده و زننده شده اند مودبانه تر ادا شوند یا فلان بحث سیاسی فیلم که با موقعیت فعلی سازگار نیست حذف شود و یا ...)
ب) دوبله مجدد بخاطر ارائه دوبله ای بهتر (دستیابی به امکانات سمعی بهتر، حضور گویندگان بهتر ، نسخه با کیفیت تری از فیلم و ... بطور مثال فیلم ده فرمان)
ج) دوبله مجدد بخاطر هماهنگی بهتر صداها با شرایط ویدیو ، تلویزیون ، ماهواره و کلا محلهای نمایش فیلم بغیر از سینماها جهت پخش در چنین رسانه های جدیدی (بطور مثال فیلمهائی که مرحوم ناظریان اوایل انقلاب بخاطر ویدیو مجددا دوبله کرد و یا نمونه ای بارزتر مثل برباد رفته)
د) حسادتها و کینه ورزیهای شخصی برخی از مدیران دوبلاژ که ادعا داشتند میتوان کار بهتری ارائه کرد (بطور مثال در گلادیاتور و یا دوبله مجدد فیلمهای بروس لی و ... که عمدتا در چنین مواقعی کارهائی بشدت نازلتر از دوبله اول ارائه شده است)
ه) دوبله مجدد بخاطر تغییر بنیادی در داستان فیلم و یا وجود مصلحتهای کاذب  (بطور مثال دانتون یکبار بشکل منظوم(شعر) و بار دیگر بشکل منثور(نثر) دوبله شد و یا بعد از ظهر سگی را مجددا دوبله کردند تا انگیزه سرقت ماهوی یابد ... و یا اینکه مصلحت نیست صدای فلان گوینده در این برهه از زمان شنید و ... )
علل دیگری هم میتوان یافت اما کلی نبوده و موردی و شامل تک فیلمها هستند.
هدف از ایجاد این جستار پرداختن به شکل فنی به اشکال چند گانه دوبله های یک فیلم و مقایسه شکل کار و برشمردن تفاوتها ، مزیتها ، داشته ها و نداشته هاست. بعضا اخبار مرتبط با دوبله های جدید که هرزچندگاهی روی فیلمها و کارتونهای قدیمی هم انجام میگیرد در این تاپیک میتوان درج کرد.
سعی خواهیم کرد روی دوبله فیلمهائی که به نام تعدادی از آنها اشاره میشود بشکل مشروح بپردازیم و بخشهائی از دوبله های متعدد را بصورت کلیپ برای مقایسه بهتر ارائه کنیم.

آتیلا ، اسب کهر را بنگر ، آتش بر فراز تلمارک ، رابین هود (کارتون) ، آوای وحش ، نام من هیچکس ،بخاطر یک مشت دلار ، الیور توئیست ، اتللو ، باراباس ، پدرخوانده ، جاسوس سه جانبه ، پل رودخانه کوای ،  پرنده باز آلکاتراز ، جنجال بزرگ ، حماسه کئوما ، دایره  سرخ ، خم رودخانه ، ده فرمان ، دزد بغداد ، دره انتقام ، ریو براوو، جیبی پر از دینامیت (سرتو دزد رفیق) ، سامسون و دلیله ، سلیمان و ملکه صبا ، شبکه ، سربزنگاه ، شهر پسران ، شمال از شمال غربی، عقرب ، فرمان گمشده ، قتل در قطار سریع السیر شرق ، کازابلانکا ، گذرگاه کاساندرا ، نابخشوده (جان هیوستن) ، نوری بر فراز لبه دنیا ، هفت روز در ماه مه ، وایکینگها ، زنده باد زاپاتا، اسلحه بزرگ، لورنس عربستان ، هفت دلاور ، بربادرفته ، بچه رزماری، ازینجا تا ابدیت ، مردی برای تمام فصول ، خوب  بد  زشت ، گلادیاتور ، ال سید ، داستان وست ساید ، فرار بزرگ ، ماجرای نیمروز ، شین ، طناب اعدام (دارش بزن) ، بندباز ، گروهان هفتم ... ، شهر پسران ، لورنس عربستان و ...
(آخرین ویرایش در ۲۵-۸-۱۳۹۴ ۰۱:۰۰ عصر توسط: منصور.)
۲۵-۸-۱۳۹۴ ۱۱:۰۰ صبح
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
بنیانگذار و مدیرکل انجمنها
*******



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:181
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه
دلنوشته من
شماره کاربری : 2
ارسال: #2
RE: فیلمهای چند دوبله ای
ده فرمان

[تصویر: 14476600941.jpg]

دوبله اول
که در پاییز سال 1340 توسط ایرج دوستدار دوبله شد

ایرج دوستدار بجای چارلتون هستون در نقش موسی (موسس)
منوچهر اسماعیلی بجای یول برینر در نقش رامسس
فهیمه راستکار بجای آن باکستر در نقش نفرتیتی (نفرتیری) + دختری بنام یوکابه
رفعت هاشم پور بجای ایون دوکارلو در نقش صفورا همسر موسی + یک دختر
عزت اله مقبلی بجای ادوارد ج. رابینسون در نقش داتان
جهانتاب ترابی (همسر ایرج دوستدار) بجای دبورا پاجت در نقش لیلیا
کاووس دوستدار بجای جان درک در نقش یوشع (جاشوآ)
آذر دانشی بجای نینا فوش در نقش بتیا + یک زن دیگر + یک دختر دیگر
عبداله بوتیمار بجای سردریک هاردویک بجای ستی (فرعون بزرگ)
سوسن مهاجر بجای جودیت اندرسون در نقش ممنت + یک خدمتکاردیگر + یک زن دیگر+ یک دختر دیگر
جعفر والی بجای وینسنت پرایس در نقش باکا (قصاب بزرگ) + یک کاهن
هوشنگ خسروی بجای جان کارادین در نقش آرون (هارون برادر موسی) + مرد کور
عزت اله انتظامی بجای فرانک دکووا در نقش آبیرام  (ابرام)
ایرج رضائی بجای هنری ویلکاکسون در نقش پنتائور
فهيمه راستکار بجای مارتا اسکات  در نقش يوکابه (مادر موسی)
فریبرز دوستدار بجای یک فرمانده + مشاور فرعون اول که خواب می بیند + یک نگهبان
رحمت اله مجلسی (همسر آذر پژوهش) بجای طبیب فرعون + یک شیخ در محفل پدرصفورا
زهره شکوفنده بجای ایگوئین مازولا  در نقش بچه ی رامسس + یکی دیگر از بچه ها
علی اصغر مستان بجای لارنس دوبکین در نقش هور بن کلب (پدر صفورا یا شعیب)
رضا امیریان (پدرناهید امیریان) بجای یکی از سرکارگرها + یکی از شیخ های محفل پدر صفورا
ناهید امیریان بجای اولیو درینگ در نقش خواهر موسی در بچگی
کاظم محمودیان بجای یکی از شیوخ محفل پدر صفورا
گوینده تيتراژ  : منوچهر نوذری
گوینده متن (راوی یا نریشن) : هوشنگ مستوفی  و دوستدار (صرفا گویش اول فیلم)
دوبله شده در استودیو مولن روژ



دوبله دوم
که در سال 1345 توسط ایرج دوستدار دوبله شد

ایرج دوستدار بجای چارلتون هستون در نقش موسی (موسس)
چنگيز جليلوند  بجای یول برینر در نقش رامسس
ژاله کاظمی  بجای آن باکستر در نقش نفرتیتی (نفرتیری) + دختری بنام یوکابه
رفعت هاشم  پور بجای ایون دوکارلو در نقش صفورا همسر موسی + یک دختر در دربار فرعون
عزت اله مقبلی بجای ادوارد ج. رابینسون در نقش داتان +  یکی از شیوخ محفل پدر صفورا + پیر فرتوط بنی اسرائیل
سيما افتخارزاده بجای دبورا پاجت در نقش لیلیا
جلال مقامی  بجای جان درک در نقش یوشع (جاشوآ)
تاجی احمدی  بجای نینا فوش در نقش بتیا + یک زن دیگر + یک دختر دیگر
احمد رسول زاده  بجای سردریک هاردویک بجای ستی (فرعون بزرگ)
آذر دانشی  بجای جودیت اندرسون در نقش ممنت + یک خدمتکاردیگر + یک زن + یک دختر
محمد آفرين  بجای وینسنت پرایس در نقش باکا (قصاب بزرگ) + یک کاهن
مهدی آرين نژاد  بجای جان کارادین در نقش آرون (هارون برادر موسی) + مرد کور
بدری نوراللهی  بجای مارتا اسکات  در نقش يوکابه (مادر موسی) + یک زن
عباس سعيدی  بجای طبیب فرعون + یک فرمانده
پرويز نارنجيها  بجای لارنس دوبکین در نقش هور بن کلب (پدر صفورا یا شعیب) + یک برده
عطالله کاملی  صدای یَهٌوَه (خدا )  + يک فرمانده  
فريدون نصرتی و حشمت الله شکوفنده  و پروين چايچی  و عباس نباتی در نقشهای جزئی دیگر (مانند رامسس اول ، کاهن ، فرمانده ، برده ، کنیز و ...که هریک چندین نقش جزئی را اجرا کردند)
گوینده متن (راوی یا نریشن:  محمود قنبری
گوینده تيتراژ  : ندارد
دوبله شده در استوديو دماوند

ده فرمان
دوبار و بفاصله 5 سال دوبله شد. مدیریت دوبله در هر دو بار مرحوم ایرج دوستدار بود
ایرج دوستدار یکی از بزرگترین گویندگان و مدیران دوبله و از اولین های دوبله فیلم در ایران است که در سال 1309 در قزوین بدنیا آمد و در 26 اسفند 1375 درگذشت. برادر کوچکترش کاووس که فقط 7 سال از او کوچکتر بود (و در جوانی درگذشت) و همینطور برادر سوم آنها فریبرز (که با آغاز انقلاب از ایران سفر کرد) و همچنین همسر ایرج (خانم ترابی) همگی از گویندگان خوب دوبله فیلم در ایران بودند. در واقع خانواده ایرج دوستدار تنها خانواده از بین گویندگان حرفه ایست که با این تعداد گوینده سهم بسزائی در تاریخ دوبلاژ ایران ایفا کرده است. پدر اینها از خرازان قزوین بود که وقتی ایرج 17 سال بیشتر نداشت به تهران کوچ کرد. با وساطت کنعان کیانی (گوینده) و امیرحسین حامی(صدابردار) وارد دوبلاژ شد و در اولین فیلم خود (مرا ببخش با نام اصلی برف روی پا) با مدیریت عطالله زاهد صحبت کرد. وی در سالهای 1332 تا 1347 ریاست استودیو مولن روژ را بر عهده داشت. با مدیریت وی و گروهش (که عمدتا شامل منوچهر نوذری ، کاووس ، فریبرز ، کاظم محمودیان ، عزت اله انتظامی و دیگران میشد بهترین گویندگیهای فیلم را بر روی فیلمهای کلاسیک به انجام رساند. وی بعدها با نقش آفرینی حیرت انگیز خود بجای جان وین ، گوینده ثابت این بازیگر شد.
ایرج گاهی شیطنت هم میکرد و نقشهائی که برخی گویندگان تیپ آنها بودند را کنار میزد و بجای آنها می نشست. بطور مثال در فیلم جبار سرجوخه فراری ، وی بجای فردین صحبت کرد که با توجه به تثبیت چهره این بازیگر با صدای جلیلوند فیلم در گیشه شکست خورد و صاحبان فیلم را مجبور کرد مجددا دست به دامن جلیوند و دوبله ای مجدد شوند. چنین برخوردهایی بعدها کینه ورزیهایی را هم بدنبال داشت چنانکه در دلیجان آتش که جلیوند بجای کردک داگلاس و دوستدار بجای جان وین باید صحبت میکردند، ایندو بازیگر جدای از هم در استودیو حاضر شده و صداها را جداگانه  اجرا کردند و تا جا داشت به هم متلک بستند! بعد از انقلاب ایرج چندان پرکار نبود و بويژه در سالهای آخر عمر صرفا در چند فیلم و سریال گویندگی کرد که شاخصترین آنها شخصیت برزوخان در سریال روزی روزگاری و داوود رشیدی در سریال ولایت عشق بود.
یکی از فیلمهای سترگی که دوستدار مدیریت دوبله کرد و خود شخصا نقش اول را گویندگی کرد  فیلم مشهور ده فرمان (ساخته سیسیل بلانت دومیل معروف به سیسیل ب. دومیل در سال  1956) بود. دومیل 33 سال پیشتر ، ده فرمان دیگری ساخته بود و کسانی چون تئودور رابرتز(در نقش موسی) ، چارلز راچفورد (در نقش رامسس) ، استلا تیلور (در نقش مریم خواهر موسی) و نیل جیمز (به نقش هارون برادر موسی) در آن حضور داشتند. البته فیلم ده فرمان 1923 ،دو اپیزود داشت که بخش اول که یک سوم اول فیلم را شامل میشد اختصاص به داستان حضرت موسی داشت و مابقی داستانی امروزی و با حضور بازیگرانی چون نیتا نالدی ، لاتریس جوی و ریچارد دیکس و دیگران . فیلم، کلا فیم صامتی بود. دوم سوم نهائی فیلم، داستان دو برادر امروزی است بنامهای جان و دنی که در تقابل با خواسته های مذهبی مادر که براساس روایت ده فرمان شکل گرفته است راههایی جداگانه و کاملا مخالفی را طی پیش گرفته اند. این فیلم نخستین تلاش جامعه یهود و مسیحیت در به تصویر کشیدن حماسی داستانهای کتابهای مقدس انجیل و تورات است.

[تصویر: 14478616991.gif]

سیسیل ب.دومیل پیر (پدر خانم آنتونی کوئین) در سال 1956 بسراغ ده فرمان خود رفت و با هزینه سنگینی که جامعه یهود در اختیارش گذاشت یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ سینما را ساخت. فیلمی بسیار عظیم که حتی تاکنون نیز کسی جرات بازسازی آنرا به مخیله راه نداده است. فیلمی که فقط نام 400 بازیگر را با ذکر نام و نقش میتوانید در سایت IMDB در مشخصات این فیلم جستجو کنید که در هیچ فیلمی نمیتوان سراغ گرفت. او بزرگترین بازیگران و عوامل فنی زمان را جمع کرد و فیلمی رویائی ساخت که با گذشت بیش از نیم قرن از تولدش هنوز یک شاهکار عظیم است. صحنه باز شدن دریای سرخ (احمره) با معکوس کردن صحنه های فیلمبرداری شده از آبشار نیاگارا  و بخشی هم آبشاری مصنوعی و ساخت دیوارهای عظیم و استفاده از پرده آبی صحنه های را خلق کرد که نزدیک به 50 سال است طرز اجرای آن در تمام دانشکده های فنی سینما در جهان تدریس میشود و اکبر عالمی در اوایل دهه 60 در برنامه آن روی سکه به تشریح جزئیات آن پرداخت. گفتنی اینکه 30 هزار فوت مکعب ساروج و سیمان بکار گرفته شد تا ماکتی بزرگ (به اندازه یک پنجاهم آنچه می بینید : 5/10 متر ارتفاع و 26 متر طول ) ساخته شود. 15 مخزن بزرگ با جرثقیل آب را در آبشار مصنوعی می ریختند. صحنه بازشدن دریا با 6 دوربین فیلمبرداری شد و پس از قالب گیریهای مختلف و ادغام تصاویر و نقاشی روی نگاتیوها و تروکاژهائی بی نظیر صحنه هائی خلق شد که عالم سینما را به تحسین واداشت.

[تصویر: 14478617032.gif]

ده فرمان در کنار فیلمهایی چون برباد رفته و بن هور همواره در ردیف محبوبترین فیلمهای تاریخ سینما بوده است و به روایت جامعه منصف منتقدین سینمای واقعی یعنی ده فرمان و نه همشهری کین. سینما یعنی تصویر. یعنی حماسه، یعنی جزئیات، یعنی آنچه که نتوان با رادیو آنرا پخش کرد. که نتوان آنرا تعریف کرد. که نتوان آنرا در محدوه یک منزل و یک کارخانه و چند خیابان ساخت. سینما زبان تصویر است. براستی کدامیک از فیلمهای 5 ستاره تاریخ سینما (که داستان انها در یک کافه یا خیابان یا آپارتمان یا حتی یک شهر روایت میشود) زبان واقعی تصویر بوده اند؟ من میگویم جز فیلمهای چاپلین و برخی فیلمهای دنیای صامت به واقع هیچکدام. هنر اکثریت آنها (یا در واقع زیاد همت میکردند) نمایش چینها و اخمها و شادیهای یک چهره یا یک وضعیت خاص یا فردی خاص در مکان و زمانی خاص است. شاید سایه روشنهای سینمای نوار یا روایتهای ساده و بی پیرایه آدمهای دنیای رئال و نئو رئال و یا حتی پیچیدگی آدمهایی که پیچیدگیشان نه با تصویر بلکه با کلام شکل می گرفت... همین و بس. در واقع آنچه سینمای واقعی به ما نشان داد سینمای حماسه بود و هست و کسانی که با سینمای حماسه قهرند به درختانی می مانند که قصد حرکت دارند! و ده فرمان شاید حماسی ترین فیلم تاریخ سینما باشد. فیلمی که فقط 27 دستیار کارگردان ،12 متخصص درجه اول جلوه های ويژه و 25 طراح این جلوه ها ، 45 طراح حرفه ای صحنه و 27 صدابردار ، 65 متخصص فیلمبرداری و کار روی نگاتیو ،7 نویسنده و ... را در کنار 400 بازیگر با نقشهای مشخص و بیش از 12 هزار نفر سیاهی لشکر و 15 هزار راس حیوان را در کارنامه دارد . نوشتن فیلمنامه 2 سال طول کشید. این فیلم طی 3 سال اکران 6و نیم برابر هزینه تولیدش درآمد کسب کرد و طی همان 3 سال  100 میلیون نفر بیش از یکبار فیلم را دیدند.

[تصویر: 14478617045.gif]

این فیلم وقتی برای دوبله در اختیار ایرج قرار گرفت وی علیرغم میل باطنی و این حقیقت که صدایش مناسب چارلتون هست جوان در نقش موسی نیست خود شخصا در نقش اول فیلم بجای موسی صحبت کرد . صدای او از آغاز تا پیان فیلم حتی باوجود کهولت سن موسی یکسان و از ضعف دوبله فیلم بشمار میرود.

ایرج دوستدار دو بار ده فرمان را دوبله کرد که در حال حاضر دوبله دوم در دسترس است. اینکه چرا ده فرمان دوبار دوبله شد نمیدانیم اما بدون شک حساسیتهای خود دوستدار  و یا خواهش صاحبان فیلم برای اکران مجدد فیلم با صدائی بهتر از نظر کیفی، شاید دلایل اصلی باشند اما دلایل هرچه باشند دو دوبله برای یک فیلم حماسی (که بعدها برای فیلمهایی نظیر باراباس هم تکرار شد) قابل ستایش اما چنین دوبله هائی پس از انقلاب (برای فیلمهائی چون گلادیاتور) نکوهیده و غیر قابل توجیه بود. من تفاوتهای دو دوبله در ده فرمان را در مواردی که اشاره خواهم کرد دیدم و مطمئنم دوستان میتوانند موارد دیگری را به آن اضافه کنند

 [تصویر: 14478617033.gif] [تصویر: 14478617044.gif]

در کیفیت دوبله. بدون تردید گویندگی منوچهر اسماعیلی و فهیمه راستکار بجای رامسس و نفرتیتی به لحاظ کیفیت کار (دوبله به مفهوم تطبیق احساسات روی پرده بازیگر با گوینده ، فریادها ، گریه ها ، نجواها و بلند و کوتاه کردن ناگهانی صدا و ...) برتر از کار جلیلوند و کاظمی در دوبله دوم است. در دوبله دوم کیفیت صدا به لحاظ تکنیکی فراتر است. صداها مخصوصا در محیطهای بسته دارای طنین اند و عظمتی خاص را القا میکنند. در دوبله دوم، هم چنگیز جلیلوند و هم مرحوم زاله کاظمی بشکلی عجیب و هردو  به نوعی اغراق آمیز صحبت میکنند. شاید دوستدار به عنوان مدیر دوبلاژ به آنها گفته بود که باید صداها کوبنده و فراتر از گویش عادی باشد که البته هست اما دو گوینده برجسته کشور نباید تحت تاثیر چنین دستورهائی از کیفیت احساسی خود می کاستند یا بشکلی غلو شده فراتر از آنچه می بینیم بدان می افزودند. گویش جلیلوند در تمام صحنه ها رامسس بشکلی یکسان و البته با هیمنه و وقار است. اینکه ظاهر رامسس هم اینگونه باشد بیننده عادی شک نمیکند اما اگر صدای اصلی برینر را شنیده باشید خواهید دانست که صدای وی چندان هم یکنواخت و عصا قورت داده نیست و تیزهوشی منوچهر اسماعیلی نسبت به چنگیز جلیلوند در اجرای فوق العاده چنین نقشی از همین جا بخوبی عیان است. جلیلوند حتی وقتی رامسس به آرامی ورد مرگ فرزندش سخن میگوید با صدائی که به لحاظ بسامد صدایش در سایر صحنه ها توفیر ندارد سخن میراند. بطور کلی جلیلوند اگرچه در این فیلم یکی از شاهکارهای صدای بشری را به لحاظ زیبائی شناختی به گوش ما می رساند اما صدا فاقد ظرافت و انعطاف است و ظاهر خشک و شاهنشاهی رامسس نمیتواند دلیلی منطقی بر بکارگیری چنین دوبله ای باشد. ژاله کاظمی به مدد آنهمه تجربه و مهارت ، اینبار در قیاس با راستکار از قافله عقب است. کاظمی برای آنکه از جلیلوند عقب نماند آنچنان در کام نقش فرو میرود که در بیان احساسات از خود آن باکستر فراتر می رود. زمانی یکی از دوستان که به منزل ژاله کاظمی رفته بود نقل میکرد ژاله وقتی طرز صحبت مرا شنید شروع به آموزش نحوه سخن گفتن کرد. اینکه کلمات را شمره بیان کن ، با قاطعیت بگو ، آرام بگو و عجله نکن ،یا فریاد نزن یا اگر زدی چنان بزن که دیوار منزلت بلرزد ، آرام صحبت کردنت باید درست مثل بلند باشد و... وقتی این خاطره را با صدای کاظمی در ده فرمان مرور میکنم به عینه می بینم و میشنوم که ژاله کاظمی فراتر از دکلمه های یک انسان عادی در ده فرمان سخن می گوید. بدون شک باید دوستدار به کاظمی تذکر میداد که ما نقش و صدائی بسیار فراتر از آنچه باکستر هست از تو نمیخواهیم. ما صدائی میخواهیم که خود باکستر باشد و فهیمه راستکار خود آن باکستر است. کاظمی حتی در برخی صحنه ها احساساتی از خود بروز میدهد که اگر به چهره باکستر نگاه کنیم خواهیم دانست که واقعا خود بازیگر عین چنین احساسات حساسی را ( تا حدی که وی اجرا میکند ) بکار نگرفته است. بطور کل جلیلوند و کاظمی در ده فرمان اگرچه صداهائی کم نظیر را خلق کرده اما راه به ناکجا آباد برده اند. رقابت ایندو در تمام فیلمهائی که دوشادوش هم گویندگی کرده اند (از چه کسی از ویرجینا ولف می ترسد بگیرید تا گربه روی شیروانی داغ) شاهکارهای تاریخ دوبله ایران را در ذهن همه دوستداران دوبله ماندگار کرد اما در ده فرمان دوم صدای ایندو فقط زیباست و صرفا بیننده عادی را ارضا میکند. فهیمه راستکار علاوه بر نفرتیتی ، بجای یوکابه (مادر موسی) هم در دوبله اول صحبت کرده است . در دوبله دوم بدری نوراللهی این نقش را اجرا میکند که از راستکار سرتر است. جایگاه نوراللهی که تخصص خاصی در اجرای زنان احساساتی عمدتا مسن داشت امروزه در دوبله ما خالی است. بدون شک تنها کسی که میتوانست با نوراللهی در عرصه دوبله به مقتضیات نقشهائی که میگفت رقابت کند مرحوم آذر دانشی بود که او هم در دوبله دوم در نقش ممنت و در دوبله اول بجای نینا فوش (دختر فرعون یا مادر دوم موسی) گویندگی کرده است. ماه قبل که سریال آیینه از آی فیلم پخش میشد مجددا شاهد قسمتی که نوراللهی در آن در نقش مادر شوهر در تقابل با شمسی فضل اللهی بازی کرده بود بودیم که حسرت ما را از نبود این اسطوره گویندگی چند برابر کرد.
من با تمام احترامی که برای چنگیز جلیلوند قائلم در همینجا و صرفا براساس همین تک فیلم میگویم که منوچهر اسماعیلی بر خلاف تصور خود جلیلوند که خود را بقول خودش "نامبر وان" میداند (کتاب سال 1384 ماهنامه فیلم) . صحت مدعای مرا میتوانید در کلیپی که از ترکیب صداهای دوبله اول و دوم کنار هم چیده ام ببینید و بشنوید. بطور مثال در آخرین صحنه حضور رامسس. وی میگوید : خدای موسی خدائی واقعی است. منوچهر اسماعیلی آنقدر باهوش است که میداند لحن این شخص با تمام شکستهایش از موسی در آن لحظه باید صدائی مغبون و ضعیف باشد و صدا را به بهترین شکل ممکن اجرا میکند اما جلیلوند که از ابتدا تا انتهای فیلم باد بر غبغب می اندازد لحن جمله آخرش با تمام لحن وی در کل فیلم  تفاوت نمیکند و این یعنی ضعف. و این یعنی اسماعیلی همواره چند پله بالاتر از جلیلوند بوده و خواهد بود.
گویندگی خود دوستدار در دو نسخه اندکی توفیر دارد. در نسخه اول، وی افعال را بشکل عامیانه و برخلاف متن سنگینش ادا میکند ( میام بجای "می آیم" یا مثلا درو بببند بذار مرگ بگذره بجای "در را ببند و بگذار مرگ بگذرد" و ...) خود او در دوبله دوم در کنار جلیلوند و کاظمی با صدایی با صلابت تر سخن می گوید اما در برخی صحنه ها (بعنوان مثال جائی که یوکابه ، مادرش ، زیر سنگ گرفتار آمده است یا در صحنه هائی که با خدا سخن می گوید) از آن صلابت می کاهد. اما بطور کلی گویش دوستدار در هر دو نسخه یکسان است اگرچه در دوبله دوم بهتر عمل میکند.
در نسخه ای که بهنام عزیز کار کردند آنونس این فیلم از زبان خود سیسیل ب دومیل و توسط دوستدار اجرا میشود. یکی از جالبترین آنونسهایی که دیده ایم و شنیده ایم. آنقدر ساده که گوئی دوستدار مشغول خواندن قصه است برای یک کودک. آرام و بی هیجان. در واقع داستان فیلم را تعریف میکند و ضمن آن اسامی بازیگران و نقشها را یک به یک می شمارد... وجود این آنونس در نسخه تدوین شده وی در واقع بر ارزش این نسخه می افزاید.

 [تصویر: 14478617046.gif][تصویر: 14478617047.gif][تصویر: 14478617048.gif][تصویر: 14478617049.gif][تصویر: 144786170410.gif]

گویندگی مرحوم کاووس دوستدار در دوبله اول بجای جان درک (جاشوا=یوشع) همچون سایر کارهای آنمرحوم فوق العاده است. او یک تفاوت خاص با جلیلوند داشت ،جلیلوند همواره در نقشها اغراق کرده است. و کارهایی که در آنها این اغراق کمتر است همگی شاهکارند. نمونه بارز آن بیلیارد باز است. صدای او فراتر از خود نیومن است اما اغراقها چندان ملموس نیست و بخوبی بر چهره نیومن می نشیند...کاووس هرگز اغراق نمیکرد حتی گاهی پائین تر از نقش بود. بالا پائین شدن صدایش بسیار با ملایمت و زیبائی انجام میشد. فریاد کاووس با صدای معمولش خیلی فرق نداشت اما فرق داشت و این فرقها بسیار مینیاتوری و خارق العاده بود. در دوبله دوم ،جلال مقامی بسیار کوشید که از کاووس  عقب نماند اما با تمام احترامی که به تلاش بی نظیر مقامی در این نقش دارم و کار مقامی را بسیار فراتر از سایر گویندگان دوبله میدانم اما به هر ترتیب کاووس دوستدار چیز دیگری است. مقامی در دوبله اول بجای وینست پرایس (در نقش معمار بزرگ) هم صحبت کرده است ... براستی راز ماندگاری صدای این گوینده چیست؟ آیا او نیز چون جیمز دین چون جوان رفت، عزیز شد؟ هرگز اینگونه نیست. بودند گویندگانی که جوان رفتند اما کمتر در یادها ماندند . مهدی آژیر هم جوان رفت اما با وجود آنهمه هنر و خلاقیت همچون کاووس اسطوره نشد. صدای کاووس صدای آمال و آرزوهای بشری است. اندوه در عین شادی. شادی در متن اندوه. هیچ گوینده ای (بجز منوچهر اسماعیلی آنهم در تعدادی انگشت شمار فیلم) نتوانسته است اندوه یک انسان را به معنی واقعی کلمه به گوش ما برساند. تصویر اندوه را در بازیها و در پرده سینما دیده ایم اما صدای اندوه را نشنیده ایم. حتی خود بازیگر هم نتوانسته است صدایی دائمی را ( نه انگشت شما و نه در مواردی خاص) چنان به گوش ما برساند که تا مغز استخوان حسش را دریابیم . و در این برهوت ، گوئی صدای کاووس دوستدار صدای گمگشته وجدان ماست که نه شادیها میتواند شادی او را از حد بگذراند و نه غم و حسرت میتواند او را بشکند...

 [تصویر: 14478626751.gif] [تصویر: 14478626762.gif]

مرحوم عزت اله مقبلی در هر دو نسخه دوبله بجای ادوارد ج. رابینسون صحبت کرده است. رابینسون در کنار بوگارت و  کاگنی یکی از از اسطوره های سینمای گانگستری است که همه ما فیلم سزار کوچک (مروین لروی) را از او بیاد داریم. او یکی از سنگ وزنه های بزرگ ده فرمان است که بازی فوق العاده اش (حتی وقتی حرکتی هم ندارد) بیننده را معطوف خود میکند. بدون شک گویندگی بجای چنین بازیگر توانمندی که در این فیلم در نقش داتان (یا همان سامری مسلمانان در روایتهای قرآنی) ظاهر میشود از هر گوینده ای ساخته نیست. توجه به شکل گویش مقبلی در هر دو نسخه نشان میدهد وی تنها کسی است که در هر دو دوبله با تفاوتهائی بسیار اندک یکسان عمل کرده است. واقعیتی که بخوبی حکایت از توانمندی این اسطوره دوبلاژ ایران دارد. نشان از این حقیقت که او هرگز کم نمیگذاشت و اگر نقشی را الان می گفت یا ده سال بعد، یقین بدانید هر دو فوق العاده بود. مقبلی هرگز در تاریخ دوبلاژ ایران جایگزینی نخواهد داشت. او گلی بود که تنها آمد و تنها رفت. گلی که با پژمردنش هرگز بوی جاودانیش از مشام هنردوستان زایل نخواهد شد. مهارت او و سرعت خیره کننده کننده گویندگیش را با رعایت تمام و کمال احساسات، تاکنون کسی نداشته است (بجز چند استثنا از منوچهر نوذری). هاردیها و دوفونسهای او شاهکارهای بی بدیل دوبله اند که یک تنه با تمام مهارت ها و داشته های فنی تمام گویندگان ما برابری میکند.

یادی میکنیم از عبداله بوتیمار گوینده و بازیگر خوش چهره و توانمند نوگذشته جامعه هنری که در این فیلم بجای سدریک هاردویک (هنرپیشه کهنه کار و سرشناس انگلستان) در نقش ستی (فرعون پدر) صحبت کرده است. در کنار یک دوجین گوینده حرفه ای ، بوتیمار که پیش ازین خود از حرفه ای های عرصه دوبله هم بود در ده فرمان سخن می گوید. نقشی که در دوبله دوم به احمد رسول زاده سپرده شد... هر دو فوق العاده اند. طبیعی است رسول زاده به مدد آنهمه تجربه فراتر از بوتیماری باشد که هم به بازیگری اشتغال داشت و هم دوبله و حتی در دوبله هم چندان پرکار نبود. اما این تفاوت چندان مشهود نیست و بوتیمار (جدای از زیبائی خاص و آسمانی صدای رسول زاده) بسیار پخته و مسلط عمل میکند. بوتیمار در فیلمهای بسیاری گویندگی کرد اما عموما، مدیران دوبلاژ به وی چندان میدان ندادند تا در نقشهای اصلی فیلمها گویندگی کند. او همیشه مظلوم ماند و مظلوم رفت. خدایش بیامرزد.

 [تصویر: 14478626763.gif] [تصویر: 14478631921.jpg]

در بین زنان گوینده ، رفعت هاشم پور (در کنار دوستدار و مقبلی که در هر دو دوبله در نقشهای خود ظاهر شدند) بجای ایون دوکارلو (در نقش صفورا همسر موسی) صحبت میکند. کیفیت کار وی در دوبله دوم به مراتب بالاتر است. معمولا هاشم پور در دوبله های دوم خود، به مراتب بهتر عمل کرده است که نمونه بیاد ماندنی آن قتل در قطار سریع السیر شرق و گویندگی بجای اینگرید برگمن است که در دوبله دوم لهجه خارجی برگمن را بشکلی حیرت انگیز اجرا میکند. هاشم پور همیشه فوق العاده بود و در این فیلم ، دوستدار نقش بزرگی به او نداده است تا قدرت مانور وی را در قیاس با ژاله کاظمی (رقیب دیرینه اش) در بوته آزمایش قرار دهیم. گویندگی مرحوم پرویز نارنجیها بجای شعیب و عطا الله کاملی بجای یهوه (خدا) در دوبله دوم بی نقص است و متاسفانه از گویش این نقشها در دوبله اول من اثری ندیدم. جای تعجب داشت که صدای خدا از دوبله اول حذف و بجای آن موسیقی فیلم جایگزین شده بود. شاید یکی از علل آن جامعه انقلابی بود که هرگز اعتقاد نداشت صدای خدا را میتوان شنید و با چنین تصوری دوبله چنین صحنه هائی  را بطور کامل (حتی در شمردن ده فرمانی که بر سنگ حک میشود) برداشته باشند. در هر صورت در نسخه ای که من دیدم جای این گویش ها خالی بود هرچند یک جمله از شعیب شنیدم که در آن صدا قابل تشخصی نبود... کم سن و سالتر که بودم بیاد دارم وقتی در دوبله اول صدای خدا را از تلویزیون شنیدم آنقدر ترسیدم که به آغوش مادر پناه بردم!

[تصویر: 14478626764.gif]

ترجمه

یکی از جالبترین تفاوتهای دوبله اول و دوم نام Joshua است که در دوبله اول "جاشوا " (عینا مانند حالت نوشتاری و تلفظ آن) و در دوبله دوم "یوشع " (مطابق با ترجمه های قدیمی تورات و روایتهای قرآنی ما به زبان فارسی و حتی عربی ) ادا میشود. احترام و اطلاع و احاطه مترجم به فرهنگ خودی بدون شک یکی از امتیازات برجسته اوست. سابقه ی بیسوادی یا نادانیهای تعمدی عده ای از مترجمین ما و از آن بدتر کم اطلاعی مدیران دوبلاژ ما بعضا در ترجمه اسامی مکانها و اشخاص سوتیهای تاریخی و بعضا جبران ناپذیری به بار آورده است. بعنوان مثال در دوبله تروی ، مترجم، نام Achilles  یا Achillus را عینا آکلیس (یا آکیلوس) ترجمه کرده و بدون کوچکترین مطالعه ای در تاریخ اساطیر،حتی نمیداند که قرنهاست فارسی زبانان به این شخصیت ، آشیل می گویند و الی ماشا الله نمونه های فراوان دیگر که ذکرش مثنوی هفتاد من خواهد شد... یوشع که کتاب ششم از کتب عهد قدیم (تورات) به نام اوست در دوره 40 ساله آوارگی بنی اسرائیل دستیار موسی و فرماندهی لشکر اسرائیل را بر عهده داشت و پس از مرگ موسی نیز جانشین او شد.

در دوبله اول و دوم نام شخصیت Nefretiri (نفرتیری) به نفرتیتی ترجمه شده است و Yochabel (یوشابل) به یوکابه و ... ترجمه این نامها به گواهی ترجمه های قدیمی متون ادبی و مذهبی ماست. شاید اگر بخواهیم حتی نام موسی را دقیقا مطابق  آنچه آنها میگویند موسس بگوئیم باید رامسس آنها را هم رامسی بگوئیم و یا شعیب را جترو ... چنین ناسرگی ها همواره بوده و در ترجمه های حتی حرفه ای ما خواهد بود.

برخلاف سایر فیلمهای حماسی- مذهبی که مترجمین ما ( و البته گویندگان ) در برخی مضامین آن به عمد دست برده اند و شکل ماهوی رخدادها و بعضا اسامی را جابجا یا عوض کرده اند در ده فرمان ما تحریفی به آن شکل عمیق نابخشودنی نمی بینیم. مانند کاری که در فیلم کتاب آفرینش کردند و نام اسحاق (قربانی) را به اسماعیل تغییر دادند و یا نام علی(ع) و واقعه غدیر را بر خلاف متن اصلی به روایت انتهائی فیلم محمد رسول الله افزودند و یا در برخی حماسه های عیسوی که دائما از وی فرزند خدا یاد میشود وی را فرزند مریم نامیدند. در ده فرمان در یک صحنه خاص که شعیب اشاره میکند ما همه از فرزندان ابراهیم هستیم، نام اسماعیل برده میشود که وقتی با دیالوگ اصلی مقایسه کردم مطابقت داشت.

تفاوت ترجمه های اول و دوم در نگاه اول چندان زیاد نیست. در نظر عوام شاید اصولا تفاوتی نباشد. اما در حقیقت چنین نیست. ترجمه ها اگرچه به مقتضیات زمانی دستخوش نگاهی ادبی و یا عامیانه هستند اما به جد میگویم اگرچه دوبله اول در برخی جملات، افعال به شکل عامیانه ادا میشود و حتی ممکن است در ترجمه دوم ، مترجم صرفا با تعویض کلمات ، ترجمه دوم را از روی ترجمه اول نوشته باشد اما ترجمه اول از دوم در 80 درصد موارد سرتر و گزیده گوی تر به اصل کلام نزدیکتر و فاقد اضافاتی است که در ترجمه دوم صرفا برای زیبائی کلام به متن اضافه شده است.ضمن آنکه در دوبله اول جذابیتهای ادبی بشکلی عجیب مستور است که در ترجمه دوم (با وجودی که مترجم ترجمه اول را هم پیش رو داشته است) این ظرافتها دیده نمیشود. بطور مثال در دوبله اول موسی خطاب به نفرتیتی میگوید: نفرتیتی ، "من در پرتو تجلی خدای یکتا قرار گرفتم " و همین جمله در دوبله دوم از زبان موسی به این شکل می شنویم : "نفرتیتی ، من در مقابل نور درخشان و با عظمت خدا ایستادم" و یا مثلا:
در دوبله اول از زبان نفرتیتی :  من باور نمیکنم اونطوری که تو قلب منو می لرزونی فقط غرش یک کوه قلبتو لرزونده باشه

در دوبله دوم : باور نمیکنم رعد و برق کوهستان قلب تو رو به هیجان آورده باشه. چون تو قلب منو ویران کردی
متن اصلی : I don’t believe That only The Thunder of a Mountain Stirs Your heart as You Stir Mine
اولین جمله روائی در دوبله اول : و خدا گفت روشنائی بشود و روشنائی شد. و ازین روشنائی خداوند زندگی را در روی زمین خلق کرد. و خداوند یکتا تمام چیزهائی که روی زمین بود را به آدم سپرد و به او قدرت داد تا نیک و بد را از هم جدا کند. لیکن هریک از افراد در صدد انجام خواهش خویش برآمد چون روشنائی احکام خداوند را نمی شناخت. آدم بر آدم مسلط شد.
همین جملات در دوبله دوم : و خداوند فرمود روشنائی بشود و روشنائی شد. و از این نور خداوند زندگی را روی زمین آفرید و در روی این زمین قدرت تسلط بر همه چیزبه او داده شد. همچنین قدرت انتخاب بین خیر و شر. و لی هرکس درصدد اعمال اراده خود برآمد زیرا قانون خداوند را نمی شناخت.بشر بر بشر مسلط شد.
در دوبله اول : تو اسم خودتو ناجی میذاری و مرد خدا، اما من بهتر میدونم...
در دوبله دوم : تو خودت رو یک پیغمبر میدونی، مرد خدا میدونی، ولی من بهتر میدونم...
متن اصلی : you call yourself a prophet  a man of god but i know better
میبیند که در اکثر موارد ترجمه دوم اضافاتی نسبت به ترجمه اول دارد و همین اضافات برای سینک کردن کلمات فارسی با لبهای بازیگر نیاز به سرعت ادای بیشتری نسبت به دوبله اول دارد و طبعا بر زحمات گروه دوم در ادای سریع جملات افزوده است و درست به همین خاطر است که در دوبله دوم ، بیننده با رگبار جملات روبروست و وقتی نتیجه کار را می بینیم به مهارت گروه دوم در رعایت احساسات در عین بیان جملات بیشتر واقف میشویم اما طبیعی است با این اوصاف این دوبله نمیتواند آرامشی را که از دوبله اول بر ذهن و روان بیننده جاری میشود تکرار کند.

[تصویر: 14478626765.gif]

بطور کل میتوان گفت دوبله اول دارای ظرافتهای حرفه ای دوبله است که دوبله دوم فاقد آنهاست و دوبله دوم با کیفیت صدای بهتر و افکتهای صوتی و بهره گیری از گویندگانی با اصوات خوش موفقتر است. هرچند فیلم ده فرمان به دلیل شکل ادبی گفتارهایش هنر بازی را از بازیگران و مهارت گویش را از گویندگان تا حد زیادی صلب میکند اما با این وجود و در دوبله اول، گویندگان ما و بويژه منوچهر اسماعیلی از بازی بازیگر پیشی . این پیشی گرفتن به مفهوم اغراق در بازی نیست و در حقیقت خود بازی است اما در دوبله دوم، پیشی گرفتنها بعضا اغراق آمیز است .

در کتاب تاریخچه دوبلاژ ایران (نوشته ژیرافر) در معرفی گویندگان این فیلم آمده است :

محمودیان بجای شیخ حضرت عمالیق!
یا مثلا نوشته اند :
رضائی بجای هری
اول اینکه شخصیتی بنام حضرت عمالیق در فیلم ده فرمان وجود ندارد. دوستان میدانند که خانواده دوستدار مذهب دیگری غیر از تشیع داشتند. براساس مذهب تشیع امام دوازدهم غایب است. در اسناد تاریخی و در برخی منابع به به منتظران امام غایب عمالیق یا عمالقه گفته میشود. ایرج دوستدار بخاطر نوعی تمسخر به یکی از شخصیت های فیلم که بنوعی چهره ای خاص دارد عنوان عمالیق را در یادداشت خود گذارده که نویسنده باسواد ما جناب آقای ژیرافر همان عنوان را هم از روی دست خط مرحوم دوستدار(بدون هیچ اطلاعات خاص عمومی) در کتاب خود قید فرموده اند که البته سندی تاریخی است اما بعنوان یک لیست گویندگی جای مزاح دارد.
البته عمالیق در اصل به گروهی از عربها گفته میشود که از قدیم از عربستان کنونی به شمال آفریقا و گاه به بلاد روم کوچیدند. چنانکه در فیلمهائی مثل بن هور و ده فرمان نشانه هائی از این اعراب بادیه نشین با همان لباسها می بینید. منظور ایرج دوستدار هرچه باشد نوشتن عنوان بازیگر و نقش وی در این سطح (که هم میتوان گفت سطحی بالاتر از اطلاعات فیلم است و هم اطلاعاتی پایین تر) زیبنده نیست
قصه هرچه باشد ازین فراتر نیست که ایرج دوستدار براساس شوخی و مزاحی که با کاظم محمودیان (که از گویندگان خوب دهه 30 بوده است) داشته به وی دستور داده باید بجای شیخ حضرت عمالیق باید صحبت کنی!!  و این درحالیست که دو سه نفر دیگر هم بودند که بجای نقش های مشابه (که شیوخ عرب بودند در کنار نقش اصلی آنها که پدر صفورا در راس آنها قرار داشت) باید صحبت میکرد. این نقش نقشی بسیار جزئی و در حد یکی دو جمله یا کلمه است.
درج گردیده که گوینده متن (راوی) دوبله اول مرحوم هوشنگ مستوفی است. این درست است. اما گویندگی متنها بغیر از متن اول  فیلم. متن آغازین با صدای دوستدار آغاز میشود و متن های بعدی در خلال فیلم را مستوفی اجرا میکند.
یا مثلا نوشته شده است مقبلی بجای واتان. واتان اشتباه شنیداری است و رابینسون در نقش داتان که ما مسلمین از وی بنام سامری یاد میکنیم در فیلم ظاهر شده است.
 و یا رضائی (ایرج رضائی) بجای هری ویلکاکسون (که هنری ویلکاکسون صحیح است)
به شخصه نمیدانستم که همسر مرحوم ایرج دوستدار( خانم جهانتاب ترابی) گوینده فیلم بوده اند. ودر این فیلم هم گویندگی کرده اند. ایشان که در رشته پزشکی هم تحصیل کرده اند در فیلمهائی مثل هفت دلاور (بجای بچه) ، سلاطین پیش میروند (بجای ناتالی وود) ، اوکسدوس (بجای شخصیت کارن) و ... صحبت کرده اند و جای گلگی از جامعه دوبله است که ایشان را با وجودی که در قید حیات هستند به فراموشی سپرده اند.
در کتاب اشاره شده که گوینده آنونس فیلم منوچهر نوذری است. من آنونس دوبله اول را در اختیار دارم و خود مرحوم ایرج دوستدار آنرا اجرا کرده است مگر اینکه آنونس دیگری هم موجود باشد.

دوبله اول (حتی با وجود عدم کیفیت مناسب صدا از نظر فنی) به لحاظ هنری از دوبله دوم (که حتی به لحاظ وضوح صدا و کیفیت سمعی بالاتر می نماید) برتری دارد. گویندگی مرحوم فهیمه راستکار (در دوبله اول) بر گویش مرحوم ژاله کاظمی) و همینطور گویش منوچهر اسماعیلی بر گویندگی چنگیز جلیلوند و حتی در رده های پائین تر ، گویش مرحوم کاووس دوستدار بر دوبله جلال مقامی برتری دارد.
در دوبله دوم سعی شده است گویشها حالتی کتابی و وزین داشته باشند و بر صلابت صداها افزوده گردد. در دوبله اول چنین نیست و احساسات انسانی ( که حتی در لرزش صدای مرحوم فهیمه راستکار بخوبی حس میگردد و یا حتی حب و بغض رامسس با صدای اسماعیلی بیشتر از صدای جلیلوند - که بشکلی عصا قورت داده از اول تا آخر فیلم بایک لحن صحبت میکند - ملموس می نماید) به منثه ظهور و سموع رسیده است.
در دوبله اول مرحوم ایرج دوستدار (بعنوان مدیریت دوبله) از تمام اقوام خود بهره جست. از همسر خود خانم جهانتاب ترابی بگیرید تا برادرهای خود کاووس و فریبرز و حتی رحمت اله مجلسی که رفت و آمد خانوادگی داشت. در دوبله اول گروه ، گروه ویژه ایرج دوستدار است که فیلمهای زیادی را با همین گروه در سالهای 1330 تا 1345 دوبله کردند. در گروه ایرج دوستدار این افراد حضوری مستمر داشتند و در واقع اصلی گروه بودند :
رضا امیریان (پدر ناهید امیریان) ، کاووس دوستدار (برادر ایرج دوستدار) ، فریبرز دوستدار (برادر دیگر ایرج دوستدار) ، جهانتاب ترابی (همسر ایرج دوستدار) ، هوشنگ خسروی ، رحمت الله مجلسی و همسرش ، سوسن مهاجر ، کاظم محمودیان ، کوروش محمودیان (فرزند کاظم محمودیان) ، مهری عقیلی (همسر کاظم محمودیان) ، علی اصغر مستان ، ناهید بوستانی (همسر منوچهر زمانی) ، منوچهر نوذری و ... و البته عزت الله انتظامی و جعفر والی

از ماندگارترین آثار این گروه میتوان به این فیلمها اشاره کرد:
دیکتاتور بزرگ (دوبله اول) که در آن مرحوم مجید محسنی بجای چارلی چاپلین صحبت کرد
افسانه گم شدگان (که خود ایرج دوستدار پس از مرحوم محتشم بجای جان وین نشست)
یکشنبه ها هرگز (که مرحوم فهیمه راستکار بجای ملینا مرکوری طوفان بپا کرد)
روانی یا روح ( که کاووس دوستدار بجای آنتونی پرکینز بالاتر از انتظارها بود)
سلیمان و ملکه صبا (دوبله اول) که مرحوم نوربخش بجای سلیمان فوق العاده بود
آپارتمان (که یکی از بهترین فیلمهای دوبله تاریخ دوبلاژ ایران است و جالب ابنکه محمودیان در این فیلم فقط صداهای غیر انسانی مانند باز شدن در و دروازه و صداهای دیگر را اجرا میکرد)
دعوت به تیراندازی (که کاوس دوستدار بجای جورج سگال روی دست جلیلوند ایستاد که بجای یول برینر صحبت میکرد)
ایرما خوشگله (که باز هم یکی از بهترین دوبله های فیلم در ایران است)
سامسون و دلیله (دوبله اول ) که خود ایرج دوستدار بجای سامسون صحبت کرد
سرگیجه (دوبله اول) که منوچهر نوذری بجای جیمز استوارت صحبت کرد
داستان وست ساید که یکی از شاهکارهای تاریخ دوبله در ایران است
این گروه همانطور که در پست قبلی اشاره شد در اوایل دهه 40 فیلم ده فرمان را به میریت دوستدار دوبله کردند... ایرج دوستدار دوست داشت همانظور که سیسیل بلانت دومیل این فیلم را دوبار ساخته بود خود او هم این فیلم را دوباره دوبله کند. دوستدار در بار دوم سراغ افراد خوش صدا رف

[تصویر: 14478633931.jpg]

ته جالب توجه (همانطور که قبلا هم اشاره کرده ام) اینکه در این نسخه از دوبله ، صدای یَهُوَه (صدای خدا در دو صحنه : بعثت ایشان و زمان نزول ده فرمان) بطور کامل از فیلم حذف و بجای آن موسیقی فیلم جایگزین شده است و این جای تاسف است. ابتدای امر فکر میکردم نسخه صدای موجود مربوط به پخش تلویزیونی آن در اوایل انقلاب باشد که با توجه به اعتقادات متعصبانه آنزمان این صدا را حذف کرده باشند اما مشخص شد بطور کلی این صدا هرگز دوبله نشده است
 
ده فرمان دیگری نیز در تاریخ سینما (بغیر از نسخه 1956 که بحث آن در این جستار رفت) وجود دارد. این فیلم بشکل صامت در سال 1923 ساخته شد و یکی از شاهکارهای آن زمان است. کارگردان این فیلم هم خود سیسیل ب دومیل بود. در واقع دومیل این فیلم را دوبار بفاصله 30 سال ساخت. در آن نسخه تئودور رابرتز در نقش موسی و  چارلز راچفورت در نقش رامسس ایفای نقش کردند و شخصیتهای دیگری با عناوینی دیگر وجود داشت. مثلا شخصیت نفرتیتی نام دیگری داشت ...

 [تصویر: 14478633932.jpg]

(آخرین ویرایش در ۱۳-۹-۱۳۹۴ ۱۲:۴۲ عصر توسط: منصور.)
۲۵-۸-۱۳۹۴ ۱۱:۲۱ صبح
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
بنیانگذار و مدیرکل انجمنها
*******



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:181
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه
دلنوشته من
شماره کاربری : 2
ارسال: #3
RE: فیلمهای چند دوبله ای
رابین هود

در میان کتابهای قدیمی پدرم کتابی دیدم با نام منشور بزرگ (نوشته ی جیمز داگرتی و ترجمه ایرج ساویز). این کتاب به شرح تاریخ انگلستان اختصاص دارد . در آنجا میخوانیم چه بسا سوداگران که با شنیدن آوای شیپور یاغیان به لرزه می افتادند و کیسه پول خود را چون جان شیرین برمی فشردند. ناگاه جوانی سبزپوش از میان درختان جنگل به چابکی در برابر مسافر نمودار میشد و مرد غول پیکر و زرین موئی که چماق بدست داشت بدنبالش می آمد. راهبی فربه ، با ردائی که اندام او را جز دوپای پرمویش پوشانده بود همراه آندو پدیدار میشد. در همان حال در پس هر درخت تیراندازی با کمانی کشیده نشانه گرفته بود. جوان با دیدن مسافر کلاهش را از سر برمیداشت و با خنده می گفت: نوکر شما رابین هود و اینان هم جان کوچولو ، ملای مقدس ما تاک و سایر دوستان  من ، ما برای کمک بشما و سبک کردن بارتان آمده ایم. بدنبال کشمکش کوتاهی جان کوچولو یساولان را می گرزیزاند و دیگران قاطرها را با کالاها به تاراج می بردند. در همان هنگام ملای مقدس(پدر تاک) سوداگران را از قاطرها پائین  می کشید و کمربندهایشان را نهانگاه پولهایشان بود باز میکرد و بخنده می گفت : پول پرستی جز شر ثمری ندارد . رابین هم میگفت : شادباشهای ما را به گماشته ناتینگهام و سایر چپاولگران برسانید و بگوئید که ما مقدمشان را در جنگل گرامی خواهیم داشت. بیایند و مالیتهای ما را برای فرمانروای ملک وصول کنند ...
تاکنون بیش از 170 فیلم ، سریال و انیمیشن با محوریت داستان رابین هود که از افسانه های انگلیسیهاست در تاریخ سینما و تلویزیون ساخته شده است اما آنچه ما ایرانیها را بیش از هر فیلمی و سریالی یاد این شخصیت می اندازد انیمیشن رابین هود ساخته انیماتور کهنه کار والت دیزنی ولفگانگ رایترمن در سال  1973 است. کافی است به لیست کارهای رایترمن (این کارگردان ژرمنی الاصل آمریکائی) نگاه کنید تا ببینید با چه اعجوبه ای در عالم انیمیشن روبرو هستید : 101 سگ خالدار ، کتاب جنگل ، گربه های اشرافی، پیتر پن ، آلیس در سرزمین عجایب ، دامبو ، گوفی و ... وی در سالهای آخر عمر این انیمیشن را که ملهم از افسانه رابین هود بود با تغییر شخصیتهای انسانی به حیوان هائی که شمایل هر یک از آنها پیش از آن در کمپانی دیزنی در کارتونهای مختلف ساخته شده بود  انیمیشنی خلق کرد که اگرچه به زعم عده ای از منتقدان هرگز در حد و اندازه های کارتونهای قبلی دیزینی نیست اما اقلا در ایران یکی از محبوبترین کارتونهای عمر است که بدون شک دوبله آن ( و صراحتا: دوبله دوم آن) نقش فوق العاده ای در این محبوبیت دارد. رایترمن 12 سال بعد از خلق این کارتون و درست یکی دوسال بعد از دوبله دوم این کارتون در ایران در سال 1363 هجری در آمریکا درگذشت.

رایترمن براساس داستانی از لری کلمنس، برای شخصیت رابین هود که طبعا فردی باهوش و چابک است در میان حیوانات ، روباه را برمی گزیند ، به مقتضای هیکل تنومند  جان کوچولو تصویری از یک خرس از جان تصویر میکند، به توجه به قدرت شاه یک شیر را جایگزین جان میکند و از همه جالبتر برای مشاور شاه که در داستانهای  اصلی، شخصیت داروغه ناتینگهام است ، فردی مستقل بنام آقای هیس که حتی نامش برگرفته از اصوات کلامی اوست و یک مار شخصیت آنرا به تصویر میکشد را به داستان اضافه میکند که برای کودکان شخصیتی فوق العاده است که شاه هرگز به هشدارهای نصفه نیمه وی وقعی نمیگذارد. مابقی شخصیتها هم حیواناتی از خرگوش و تمساح گرفته تا خرگوش و مرغ و خروس بقیه شخصتهای وی را تکمیل میکنند.
رایترمن برای گویندگان کارتون خود از برخی نوابغ سینما بهره میگیرد. گاهی فروش یک کارتون بخاطر نام صاحب  صدائی است که از آن بگوش می رسد و وی اینرا بخوبی میداند. از پیتر یوستینیف دعوت میکند بجای پرنس جان صحبت کند. صدائی فوق العاده شیک با رگه هائی از شک ، ترس ، بزدلی ، ریا و خیانت. یوستنیف بازیگر کهنه کار عالم سینماست که دوستان ما وی را ببیش از هرجای دیگر سینما  با بازی بجای سرپرست مدرسه گلادیاتوری فیلم اسپارتاکوس بخاطر دارند. وی سابقه گویندگی در سینما را هم قبل از رابین هود و پس از آن در عمدتا فیلمهای مستند و بعضا کارتون داشت. یوستنیف بجای پرنس جان فوق العاده است. فوق العاده است چون بازیگر بزرگ دیگری کنارش در دوبله این کارتون نشسته است: تری توماس. تری توماس با آن صدای  کش و قوص دار که هر لحظه تا اوج میرود و باز میگردد بجای مستر هیس مار صحبت میکند. وی همان شیوه کلامی خود در فیلمهایش را عینا بجای مار بکار میگیرد.
راجر میلر راوی داستان است که از زبان خروس نقل میشود. میلر شخصا سرپرستی یکی دو آواز این کارتون را بر عهده داشت. بجای رابین هود برایان بدفورد صحبت میکند. بدفورد عمدتا بازیگر سریالهای تلویزیونی محلی در کانادا ، انگلیس و آمریکا بوده و هست و انتخاب وی از طرف رایترمن و گروهش جالب توجه است. وی در نقش رابین هود موفق است. بجای جان کوچولو فیل هریس صحبت میکند که کارش عالی نیست در قیاس با پت بت رام  که بجای داروغه ناتینگهام صحبت میکند. بت رام بجای داروغه گرگ بی نظیر است.
 و دیگرانی که بجای دیگان صحبت کردند:  مانند مونیکا ایوانز بجای ماریان یا اندی دیویس بجای پدر تاک و کارول شلی بجای لیدی کلاک و ...
این کارتون تاکنون در ایران 3 بار دوبله شده است که سعی میکنیم با جزئیات بیشتری به هر سه دوبله بپردازیم

 [تصویر: 14491780041.jpg]
   
سعی میکنیم بجای اینکه به هر یک از دوبله ها بطور جداگانه بپردازیم ، تک به تک به هریک از شخصیتها نزدیک شویم و درمورد هر سه دوبله هر شخصیت نکاتی ذکر کنیم.

[تصویر: 14491429211.gif] [تصویر: 14491429283.gif] [تصویر: 14491429282.gif]

رابین هود
شخصیت رابین هود شخصیتی باهوش ، تیز و چابک و بعضا احساساتی است. چیزی شبیه به شخصیت شرلوک هلمز و گاه فراتر از آن. شاید اگر امروز روز من میخواستم رابین هود را مجددا دوبله کنم نه سراغ ژرژ پطرسی میرفتم و نه غلامعلی افشاریه یا شخصیتهائی که بعضا صدائی صاف + منعطف دارند. من مستقیما از بهرام زند دعوت میکردم بجای رابین هود صحبت کند(بشرطی که بتواند صدای خود را تا حدی جوانتر نماید). چالاکی زند در دوبله های شرلوک هلمز و حتی شخصیتهائی چون لین چان آنچنان غبطه برانگیز است که میتواند شخصیت رابین هود را شکلی خاص بخشد. در دوبله اول این فیلم که دوبله ای سینمائی بود و اواسط دهه 50 انجام شد ، مدیریت دوبله این فیلم (خسرو خسروشاهی) حسین عرفانی را بجای رابین هود گذاشت. عرفانی در آن سالها عمدتا گوینده مردان خشن سینما و بويژه سینمای فیلمفارسی بود. صدای عرفانی در آن سالها حالت بمگون امروز را کمتر داشت اما به هر ترتیب خیلی هم مناسب افراد احساساتی نبود. اگرچه عرفانی وقتی در فیلمهائی که خود بازی میکرد(مانند عشق و خشونت) بخوبی میتوانست احساسات را به غلیان وادارد اما تجربه های قدیمی او (منهای شخصیتهای اتو نکرده اوایل انقلابش مانند فیلمهای دی دی) عمدتا شخصیتهائی عصا قورت داده و خشک بودند. چنین شخصیتهائی حتی در فیلمهای اوایل انقلاب و پس از انقلابش هم تکرار شدند (از توشیرو میفونه ها بگیرید تا کمیسر مولدوانها و همفری بوگارتها). او اگرچه درگویش تک مضرابهای کارتونی مثل لوک خش دست (بجای شخصیت اسب) موفق بود اما در ادای جملات طولانی بجای یک شخصیت کارتونی هرگز بپای حرفه ای های گویندگی کارتون نرسید. با تمام این تفاسیر مدیریت دوبلاژ سینمائی این کارتون ، گویندگی بجای رابین هود را به عرفانی سپرد. شاید تنها خصلتی که خسروشاهی در تشابه شخصیت رابین هود و صدای عرفانی دیده بود شکل مردانگی و استواری رابین بود و بس... هرچند عرفانی هرگز در گویش بجای رابین هود کم نمی آورد و حتی در تغییر صدا در چند جا (مانند در آمدن رابین به هیئت کسانی چون فالگیر، گدا و لک لک تیرانداز) بخوبی عمل میکند چنانکه تمامی روشهای وی بعدها در دوبله های دوم و سوم مورد تقلید ژرژ پطرسی قرار میگیرد اما بطور کلی در عالم مقایسه ، دوبله وی بجای رابین هود چندان به دل نمی نشیند.
در دوبله دوم (با مدیریت احمد رسول زاده و در اوایل دهه 60) گویندگی رابین هود به ژرژ پطرسی سپرده میشود. علت انتخاب پطرسی بجای رابین هود گویندگی بسیار موفق وی در فیلم ماجراهای رابین هود (به کارگردانی مایکل کورتیز و ویلیام کیتلی محصول 1938 شرکت فیلمسازی برادران وارنر) و بجای ارول فلین در نقش رابین هود بود . اگر غلامعلی افشاریه بجای زورو فوق العاده بود اینبار ژرژ پطرسی بجای رابین هود دست نیافتنی است. صدای منعطف ، جوان و پرشرو شور  پطرسی اینبار بشکلی حیرت انگیز بجای رابین نشست. حتی بیشتر از ارول فلین پرشعف تر. زیر و بمهای خاصی که پطرسی به صدای رابین میداد مخصوصا جائی که مجبور به ارائه صدای یک زن (فاگیر) میشود شنونده را مسحور میکند.پطرسی وقتی صدای یک پیرمرد را بجای شخصیت گدای رابین به رخ می کشد به اندازه ای که با صدائی تو دماغی شخصیت تیرانداز رابین را  اجرا میکند موفق نیست اما تیپ سازی وی بجای لک لک تیرانداز بی نظیر است. در دوبله سوم ، پطرسی دقیقا کار خود را در دوبله دوم تکرار میکند. در وبله سوم هم موفق است اما با توجه به شور جوانی وی، دوبله سوم هرگز بپای دوم نمی رسد. صدای پطرسی در دوبله سوم بخوبی دوبله دوم قابل انعطاف نیست (همچون سایر گویندگانی که کار خود را در در دوبله سوم تکرار کردند).  بخوبی هویداست که او در دوبله سوم متحمل فشار زیادی میشود تا بتواند صرفا دوبله دوم خود را تکرار کند و خود بخوبی میداند که اضافه کردن اضافاتی هنری به دوبله سومش دور از ذهن خواهد بود و حداکثر کاری میتواند انجام دهد رسیدن بپای دوبله دوم خودش است که در نهایت اگرچه موفق است اما پیروز نیست. پطرسی بجای شخصیت زن راهزن فالگیر صدای خود را به صدای زنی جوان نزدیک میکند در حالیکه در نسخه اصلی، برایان بدفورد روی این شخصیت صدای خود را به صدای زنی مسن تبدیل کرده است.

[تصویر: 14491431601.gif] [تصویر: 14491431602.gif]

پرنس جان
بجای پرنس جان (با شخصیت یک شیر) در دوبله اول نصراله مدقالچی و در دوبله های دوم و سوم اصغر افضلی گویندگی کرده اند. شاید شخصیت خشن شاه و صدای پرهیمنه  با رگه های روسی پیتر یوستینیف ، خسروشاهی را بر آن داشت که که از صدائی مقتدر همچون مدقالچی برای این شخصیت استفاده کند اما موفق نبود چراکه شخصیت شیر نه تنها در دیدی بازتر خشن و پرابهت و خاص نیست بلکه شخصیتی بشدت ترسو ، شکننده ، مامانی و ساده لوح است و اگر گاهی قلدرمابانه رفتار میکند صرفا اداست و نه حقیقت وجود. مدقالچی اگرچه همواره گوینده  شخصیتهای تنها و خشن و گویندگیهایش عمدتا ساده و یکنواخت بود اما در این فیلم مجبور به فراز و فرود صداست. اجرای مدقالچی بی نقص است اما آنچه باعث میشود با صدای وی همذات پنداری نکنیم مقایسه ما با تیپ سازی حیرت انگیز اصغر افضلی در دوبله دوم است. شاید تا سالها آنهائی که میدانستند صدای پرنس جان صدای افضلی است از تعداد انگشتان دست فراتر نمی رفت. او به مدد مهارتهای خارق العاده اش در تیپ سازیهای مختلف (از گویندگی بجای مرحومه پروین سلیمانی در دائی جان ناپلئون بگیرید تا برخی از پرویز  صیاد ها به نقش صمد و رحمت گرد چاقه ای و بیگلی بیگلی و وودی آلن و هر تیپی که فکرش را بکنید) قادر بود یک تنه بجای چند شخصیت در رابین هود صحبت کند اما وقتی تنها یک نقش و آنهم پرنس جان به او سپرده میشود طبیعی است تخلیه انرژی این نابغه دوبله تا کجاها پیش رود. وقتی رابین هود آخرین کیسه طلاها را از زیر دستان وی که خواب است بیرون می کشد و او می نالد : بده من بددددددده من ، یا وقتی پس از عصبانیتی طولانی انگشت شست بر دهان میگذارد و نجوا میکند : مااااااااامان جون یا وقتی بالای برج (وقتی رابین هود به داخل آب سقوط میکند) از اعماق جان فریاد میزند : بکشیدش ، چرا معطلید ... یا وقتی فکر میکند رابین مرده است و بالای قصر شروع به رقص میکند و می گوید : کارش تمووووومه ، تموم شد تموم شد ... یا وقتی می بیند رابین زنده است و بر باروی قصر میکوبد و میگوید : نه هیس ، این اصلا انصاف نیس ... نشان از قدرت بی حد و حصر یک گوینده توانمند ایران است که حتی پیتر یوستیف هم از اجرای فوق العاده چنین صحنه هائی ناتوان است. در دوبله سوم اصغر افضلی پس از گذشت بیش از  27 سال مجددا جای پرنس جان صحبت میکند. طبیعی است تنفس یک گوینده که آنروزها 44 سال سن داشت و در دوبله سوم 71 سال چه توفیری خواهد داشت. با این وجود افضلی بازهم فوق العاده است. با این سن هرگز نفس کم نمی آورد در تقابل با یار کهنه کار خود منوچهر اسماعیلی که او اینبار بجای مار نشسته است. دو جوان که زمانی بجای بودآبوت و لوکاستلو صحبت میکردند در سنین پیری بجای پرنس جان و مستر هیس یکبار دیگر کنار همند. اگر آنروزها هرگز از هم کم نمی آوردند اینروزها هم مقتضای هنری آنها چنین اقتضا میکند. با تمام این اوصاف طبیعی است که بازهم دوبله دوم افضلی بسیار فراتر از دوبله سومش باشد.

[تصویر: 14491433261.gif] [تصویر: 14491433262.gif]

مستر هیس
بجای مستر  هیس (مار) که در نقش مشاور پرنس جان است در دوبله های اول و دوم جواد پزشکیان و در دوبله شبکه ویدیوئی- خانگی اخیر منوچهر اسماعیلی صحبت کرده  اند. جواد پزشکیان از سالیان دور از گویندگان قهار کارتون بوده و هست. تغییرات صدای وی و تیپ سازیهای او آنچنان وسعت دارند که ذکر همه نقش آفرینی هایش در این مقال نمی گنجد. شاید مشهورترین شخصیتی که از او طی دهه 60 بیاد داریم شخصیت میتی کامان باشد که با صدای عادی خود سخن گفت. صدای او در لابلای فیلمهای قدیمی البته در نقشهای سوم و چهارم همواره بگوش میرسد و جای تاسف است که او به مدد آنهمه نبوغ تیپ سازی هرگز نتوانست همچون حمید قنبری یا محمد علی زرندی شخصیتی خاص را بنام خود در دوبله به ثبت برساند. پزشکیان در رابین هود اول بجای مار با تقلید صدای منوچهر اسماعیلی که در آنزمان این صدا را برای تری توماس ابداع کرده بود اجرا کرد. صدای پزشکیان آنزمان جوان و البته فاقد مهارتی بود که در دوبله دوم بکار گرفت. در دوبله دوم او بجای هیس سنگ تمام گذاشت. کاری که زمانی حسین باغی در آنونسهای پس از انقلاب با تقلید از صدای تهامی نژاد انجام میداد و گاه برتر از خود تهامی میشد اینبار پزشکیان با تقلید از یک تیپ خاص از اسماعیلی فراتر از خود اسماعیلی رفت. اضافه شدن خنده های شیطانی این شخصیت با صدائی قش قش قش .. از دهان پزشکیان سالها ورد زبان کودکان بود. در دوبله سوم پس از چندین دهه حق به حق دار رسید تا ببینیم کسی که مبدع این صداست آیا خود میتواند از مقلدش جلوتر باشد؟ منوچهر اسماعیلی اینبار بجای مار فوق العاده است هرچند طراوت پزشکیان جوان آن سالها را نداشته باشد. اسماعیلی به هر دری میزند تا همچون همه کارهایش یک شخصیت ماندگار را به ثبت برساند. بنظر میرسد مدیریت دوبلاژ (امیر هوشنگ زند) صحنه را برای این اسطوره دوبله باز گذاشته است تا هرچه به ذهنش میرسد ادا کند. اسماعیلی در همه جا مزه پرانی میکند: صحنه ای که جان کوچولو با دندان سنگهای قیمتی انگشترهای پرنس جان را با دندان از جا میکند و به مار نشان میدهد اسماعیلی فریاد میزند : چ چ چ چ چپو چپو چپو چپوئید همه رو (که بیننده از خنده روده بر میشود)  .... یا مثلا وقتی  پرنس جان بلافاصله پس از این صحنه این مار را گره میزند و داخل سبد ماتحتش می اندازد (بدون آنکه دیالوگی وجود داشته باشد) اسماعیلی نجوا میکند : تففف، به گورت! (این دیالوگ اگرچه بار آموزش اخلاقی برای بچه ها ندارد اما فوق العاده است) و از همه جالبتر آنکه وقتی داروغه آوازخوانان به حضور هیس میرسد و در دوبله دوم همه بیاد داریم که هیس ادامه آواز داروغه را به این شکل ادا میکند که : هیچ حیوونی به این بدی نمیشه ، وقتی که دلخور میشه انگشتشو می لیسه ... اما اسماعیلی در دوبله سوم این صحنه کوتاه را با این جملات پر میکند: یه دونه انار، دو دونه انار، سیصد تا حاکم حیله گر بی بخار، بی یال و کوپال ... و بعد کلمه باب المندب! را بلافاصله ذکر میکند که واقعا اعجاب انگیز است. اسماعیلی حتی در صحنه پایانی که پادشاه ، آیینه بدست و انگشت به دهان، مار را بالای برج تعقیب میکند بجای فریاد و فرار دائما جملات خاصی را ادا میکند : ببین تو رو خدا قسمت اعظم انگشت رو خورد! ... د آخه نزن بر سر ناتوان دست زور...  اسماعیلی در دوبله سوم بجای سرریچارد هم که در صرفا در صحنه پایانی ظاهر میشود گویندگی کرده است. این نقش کوتاه را در دوبله دوم جواد پزشکیان صحبت کرده بود.

[تصویر: 14491435161.gif] [تصویر: 14491435731.gif]

داروغه
گویندگی شخصیت داروغه ناتینگهام (که یک گرگ عظیم الجثه می باشد) در سه دوبله بر عهده سه نفر است. در دوبله مرحوم پرویز نارنجیها ، در دوبله دوم صادق ماهرو و در دوبله سوم محمد عبادی بجای این شخصیت (که در دوبله اول با عنوان کلانتر ناتینگهام و در دوبله سوم گاهی از او با عنوان داروغه شریف و ناشریف! ناتینگهام از او یاد میشود) صحبت کرده اند.دوبله مرحوم نارنجینها همچون همه گویندگی های خوب وی برای کودکان (از گروهبان گارسیای زورو بگیرید تا شخصیت بز دکتر در پسر شجاع) بی نقص است . نارنجیها با همان شیوه ای که در در همان زمان بجای هنری کالوین (گروهبان گارسیا) در سریال زوروی دیزنی صحبت کرد همان شکل گفتار را با همان اسلوب در دهان داروغه گذاشت. گندگی شکم داروغه و هن هن های داروغه بخصوص هنگام حرکت بر تطبیق این صدا با این شخصیت بخوبی واضح بود اما به جد میگویم کار صادق ماهرو(ماهرخ) چیز دیگری است. اگر به صدای بت رام که در نسخه اصلی صحبت میکند توجه میکند متوجه شباهت عجیب صدای تیپ ماهرو با این صدا خواهید شد. نشاط خاصی که ماهرو با کشیدن برخی کلمات و اصوات به صدای خود اضافه میکند تیپی را جاودانه میکند که جز ماهرو هیچ گوینده ای قادر به اجرای آن نیست. وی بعدها و حتی پیش از آن این تیپ را روی بسیاری از کاراکترهای واقعی سینما هم امتحان کرد که شاید  یکی از بیاد ماندنی هایشان شخصیت کارگر کم عقل فیلم بازرس ویژه (منصور تهرانی) در دهه 60 باشد.کودکان دوست تر میدارند شخصیتهای کارتونی آنها اشخاصی خوش زبان باشند، حتی شخصیتهای منفی. اینکه امروزه گوینده های ناشی ما برای شخصیتهای خبیث ، صرفا صداهائی بم و وحشتناک بکار میگیرند تا بر خباثتهای آنها در نسخ فارسی بیفزایند نشان از کم تجربگی آنها در خلق چنین شخصیتهائی است. این تیپ از گوینده ها چون نمی توانند تیپ هائی را خلق کنند که امثال ماهرو و آژیر در تاریخ دوبله کارتون ساختند و از خود بیادگار گذاشتند بناچار و فقط به بم و نازک کردن صدای خود روی می آورند و تصور میکنند با بالا و پائین کردن صرف فرکانس صدا میتوان تیپ سازی کرد درحالیکه هرگز چنین نیست. ماهرو در این انیمیشن ثابت میکند که میتوان هم منفی بود و هم شاد. میتوان تا سر حد امکان بد بود اما نزد کودکان محبوب هم بود. حتی اشتباهات گفتاری او در برخی جاها که مثلا اوتوی سگ را آدام می نامد هرگز مهم نیست چون تیپی که میسازد اعجاب انگیز است چنانکه هرکاستی دیگری را حتی در ترجمه و سینک تحت الشعاع قرار میدهد... متاسفانه در دوبله سوم محمد عبادی یکی از بهترین شخصیتهای این کارتون را نابود میکند. تیپی که او بجای داروغه ارائه میکند صدای شخصیت بوشوک(سگ) لوک خوش شانس است که پیش ازین خود آنرا آزموده بود. اگر آنجا این تیپ به بوشوک نشست اینجا نچسب است. این صدا کوچکترین ارتباطی با ظالم بودن داروغه ، چاق بودن و حتی سادگیها و لودگیهایش ندارد. ظاهرا برای خالی نبودن عریضه ، امیر هوشنگ زند از عبادی برای گفتار این شخصیت دعوت کرده است وگرنه حتی خود اسماعیلی هم میتوانست خیلی بهتر ازینها شخصیت جدیدی (مانند بسیاری از کسان فربه که در تاریخ سینما گویندگی کرده بود) در کنار مستر هیسش خلق کند. عبادی(با صدائی گرفته) در صحنه آغازین گفتارش در آوازی که بجای داروغه میخواند (مالیات جمع میکنم بهر پرنس جان میکنم از شما میسونم و بهر پرنس جان میکنم...) حتی به گفتار متن وفادار نیست و حتی دو دو دو دو دو های داروغه را که در هر دو دوبله پیشین وجود داشت و صرفا مالیات مالیات ، وقت جمع کردن مالیاته را نیز دستخوش آواز مثلا ریتمیکش میکند که کوچکترین امتیازی برای دوبله سوم محسوب نمیشود.

[تصویر: 14491436601.gif] [تصویر: 14491436612.gif]

جان کوچولو
بجای جان کوچولو در دوبله اول پرویز فیروزکار (که تا مدتها اشتباها تصور میشد فریدون دائمی است) صحبت کرده است. فیروزکار در تیپ سازی تبحری نداشت و اینجا هم با صدای عادی خود بدون اینکه کوچکترین تغییری در صدا بوجود آورد با همان اسلوبی که بجای مردان سینما صحبت میکرد گویندگی میکند. صدای وی صدای هرچند بم اما صاف است. چیزی شبیه صدای ماهرو اما تفاوت ماهرو با وی آن است که ماهرو قادر است صدای خود را در درون هر ظرفی بریزد طوری که شکل همان ظرف شود اما فیروزکار نه. گویندگی وی بجای جان کوچولو در حد متوسطی است و شاید تنها وجه تشابه این صدا و آن شمایل ، هیکل تنومند جان و صدای بم پرویز باشد. در دوبله های دوم وسوم شهروز ملک آرائی بجای این یارشفیق رابین (که البته در ترجمه ای غلط و در دوبله سوم او را لیتل جان نامگذاری میکنند) صحبت کرده است. در دوبله دوم شهروز ملک آرائی به مدد کوله باری از تجربه کارتون گوئی (از آقای ووپی در تنسی تاکسیدو بگیرید تا کاپیتان لینچ گالیور) بجای جان کوچولو کولاک میکند. ظرافتهای گفتاری ملک آرائی آنچنان چشمگیر است که حتی تمامی خم به ابرو آمدنها ، کج و معوج شدن صورت ، اشکها ، قهقهه ها و اشکها را بشکلی تحسین برانگیز در صدای خود می گنجاند. وقتی او به نرمی جائی که رابین هود مشغول استراحت است میگوید : راااااااااابین ،شونده مسحور این نرمش و مهارت است و وقتی در صحنه پایانی آنجا که اشک چشمان جان را پر کرده و با فکر غرق شدن رابین هود می نالد : نه نه نه ... گوئی مهارت یک گوینده توان این را دارد که قلب بیننده را حتی در یک کارتون از جای برکند. در دوبله سوم صدای ملک آرائی به مقتضای سن بم شده است. فریادهای او از حد نجوا فراتر نمیرود و صدا آن صدای رشک برانگیز نیست. اما با تمام این اوصاف همچنان دود از کنده بلند میشود و ملک آرائی الحق توانسته است با احتساب تمام کاستیها تیپ جان کوچولو را به شکلی زیبا بیاراید. تفاوت کار شهروز در دوبله های دوم و سوم اگر به دقت توجه شود زیاد است. بطور مثال وقتی غذا میسوزد در دوبله دوم شهروز با ترکیبی از اصوات عصبانیت و شوخ طبعی میگوید : غذا رو سوزوندی بابا ... در حالیکه در دوبله سوم با عصبانیت صرف داد میزند: غذامونو سوزوندی... (شکل ادای کلمات در دوبله دوم و در این جمله طوری است که غذا سوخته اما بخاطر دوستیهایمان اشکالی ندارد- چیزی که کودکان چنین گذشتهائی را دوست دارند- اما شکل اجرا در دوبله دوم وضعیتی را تداعی میکند که چرا بی توجه هستی؟چرا باید غذا بسوزد؟ کار بدی  کردی که نسبت به غذا بی توجه بودی... این ریزه کاریهای دوبله دوم است که از آن یک شاهکار بی بدیل میسازد که حتی همان گوینده با همان توان و حتی توانی مضاعف تر قادر به اجرای مجددش نیست)

[تصویر: 14491438201.gif] [تصویر: 14491438212.gif]

پدر تاک
در نسخه اول بجای شخصیت پدر تاک مرحوم حسین رحمانی و در نسخ دوم و سوم مهدی آرین نژاد صحبت کرده اند. حسین رحمانی معمولا گوینده مردان چاق و کم تحرک بود و انتخاب وی بجای پدر تاک که بجای خود تا اندازه ای فربه است بی مناسبت نیست. رحمانی با اندکی تغییر صدا از عهده تاک بر می آید و صدای وی بجای این شخصیت نیکوکار می نشیند (البته فراموش نکنیم در این مورد بخصوص ،صدای تغییر یافته رحمانی تا حدی به صدای شخصیتهای کمدی که گهگاه منوچهر زمانی میساخت نزدیک است تا شخصیتی جدی چون پدرتاک). در نسخه دوم مهدی آرین نژاد که یکی از اعجوبه های گویندگی کارتون از سالهای دور بوده و هست گویندگی کرده است. وی پیش از انقلاب بجای شخصیتهای مشهوری چون مورچه خوار یا بازرس دودو (در سری پلنگ صورتی و با مدیریت مرحوم حسن عباسی که خود جای بسیاری از شخصیتها از جمله مورچه یا بازرس هنرنمائی میکرد) صحبت کرد. او حتی در نقشهای  مهم در سریالهای بزرگی چون دائی جان ناپلئون نیز گویندکی میکرد و انتخاب وی بجای پدر تاک از سوی رسول زاده بی مناسبت نبود. آرین نژاد بخوبی و با تسلطی خاص از عهده تاک برمی آید. وی تا سرحد امکان صدای خود را به یک پیرمرد مثبت نزدیک میکند. در دوبله سوم نیازی به پیر کردن صدا نبود و صدای خود آرین نژاد پیر است و اینبار هم اندوه نهفته در وجود این پیرمهربان را بخوبی منتقل میکند. آرین نژاد در دوبله دوم بجای تمساح هم گویندگی کرده است.

[تصویر: 14491439421.gif]

خروس راوی
در انیمیشن رابین هود با یک راوی داستان روبرو هستیم (یا بقول خودش خواننده دوره گرد). در واقع داستان ، از زبان این شخصت بیان میشود که دستگاه تاری در دست به موقع میخواند و به موقع داستانسرائی میکند. در دوبله اول ناصر نظامی بجای راوی نشسته است . نظامی با رگه هائی از صدای مرحوم ناظریان بار اندوهناک بودن روایت را بخوبی در کلام خود می گنجاند ضمن آنکه با صدائی باوقار یادآور گویندگان فیلمهای مستند است که چنین روایتی توفیری خاص با چنان گویندگیها ندارد. صدای نظامی در دوبله اول زیباست و بر خروس می نشیند اما یقین میدانم اگر کسی چون ماهرو مدیر دوبلاژ این نسخه بود بدعتی نو میگذاشت: همچنانکه ما صدای خرس را صدائی بم یا مار را به مقتضای صداهای برخی از انواع مار که اصواتی خاص مثل هیس یا خش تولید میکنند در صداسازی رعایت میکنیم قطعا باید صدای خروس هم به مقتضای صدای این حیوان که در آوازش متجلی است صداسازی میشد. صدائی که از انتهای گلو می آید ، خش و سوت دار و بم است و گاهی کشیده و منقطع. صدائی که سالها برخی از گویندگان بجای خروسهای عروسکی و انیمیشن اجرا کردند و بسیار هم موفق بودند. متاسفانه در هیچیک از نسخ دوبله رابین هود به تیپ سازی برای صدای خروس توجه نمیشود و این اشکال دقیقا در نسخه اصلی که از زبان راجر میلر بیان میشود هم هست. در دوبله دوم ، راوی بطور کامل از فیلم حذف میشود و احمد رسول زاده که خود مدیریت دوبله است نریشن داستان را می گوید بدون آنکه تصویری از راوی خروس نشان داده شود. صدای رسول زاده بجای همه روایتهای داستانی فوق العاده است و بشکلی عجیب انسان را مسحور میکند اما اینگونه ممیزی ها و اعمال سانسورها که صرفا بدلیل عدم نمایش دستگاه تار که آنروزها (و حتی این روزها) بعنوان آثار لهو و لعب نباید در فیلمهای سیما رویت میشد و گویندگان را مجبور به اعمال چنین تحریفهائی میکرد ، حکایتی لوده و مضحک بوده و هست. در دوبله سوم امیر هوشنگ زند با صدایی که سعی میکند بم شود و به صدای نظامی و میلر نزدیک ، بجای خروس صحبت کرده است که هرگز به دل نمی نشیند و هیچگونه تناسبی هم نه با خروس دارد و نه روایتهایی که نقل میکند. ناصر نظامی در دوبله اول علاوه بر راوی ، با صدائی تغییر یافته (که معمولا در دوبله های وی کمتر از او دیده ایم) بجای شخصیت کاپیتان (تمساح مجری مسابقه) نیز صحبت کرده است.

[تصویر: 14491440381.gif] [تصویر: 14491440382.gif] [تصویر: 14491440383.gif]

سایر نقشها
لیستی از بهترین گویندگان کارتون و بعضا حرفه ای سینما بجای شخصیتهای فرعی صحبت کرده اند. شاخصترین آنها سیمین سرکوب و مرحوم آذر دانشی (دو تن از توانمندترین گویندگان زن تاریخ دوبلاژ ایران) هستند. سرکوب در دوبله های اول و دوم بجای مادر خرگوشها صحبت میکند اما گویش توانمند او بجای لیدی کلاک (ندیمه بانو ماریان با هیبت یک مرغ ) در دوبله اول است. او در این نقش بسیار پرتوان ظاهر میشود اما ازو بهتر مرحوم آذر دانشی است که نقش همان ندیمه را در دوبله دوم فراتر از نقش پیش می برد. دانشی هم در دوبله های جدی سینما و هم طنز و کارتون فوق العاده بود. از مادر برنامه های عروسکیی چون نخودی (در نخودی) یا مادر قلی (در ضرب المثلها) در برنامه های عروسکی بگیرید تا برخی از بزرگترین کارتونهای کلاسیک تاریخ سینما. وی در ارائه تیپی تنومند و البته بسیار پرتحرک برای چنین مرغی سنگ تمام میگذارد. در دوبله سوم بجای چنین تیپ ماندگاری خانم مینا حبیلی که کمتر کسی حتی نام وی را شنیده است صحبت کرده اند که حتی در تقلید هم به جائی نمی رسد. بجای ماریان در دوبله های اول و سوم خانم مینو غزنوی و در دوبله دوم فریبا شاهین مقدم صحبت کرده اند. غزنوی در هر دوبله اول و سوم (بخصوص سوم) لبریز از احساسات است (چیزی که این نقش می طلبد) ، شاهین مقدم در دوبله دوم به مقتضای زمان و البته سانسورها از شدت این هیجانات در بیان جملات می کاهد و مراقب خط قرمزهاست. البته ساختار گویش غزنوی (از قدیم الایام) مبتنی بر زیبائی کلام و تخلیه احساسات بوده و مدیران حرفه ای دوبلاژ عمدتا چنین نقشهائی را برای غزنوی تدارک می دیدند. نقشهائی مثل جنیفر جونز در آهنگ برنادت یا هانیکو در داستان زندگی و یا ویشکا آسایش در امام علی و هوسانگ نیان در جنگجویان کوهستان یا ین ین در افسانه شجاعان و ... او در کنار اجراهای معمول تبحری خاص در گویندگی کارتون هم داشته است . نقشهائی چون فلرتیشیا در گالیور یا ماسکی در معاون کلانتر از بیادماندنی ترینهاست و در اینجا در نقش ماریان ، او بهترین گزینه است. شاهین مقدم  در کنار گویندگی بجای ماریان در دوبله دوم ، بجای موش دختر هم با تیپی خاصتر هنرنمائی میکند... بجای خرگوش پسر در هر دو دوبله اول و دوم نادره سالاپور صحبت کرده است  و گویش او در دوبله دوم بسیار زیباتر و منحصربفردتر  . همین نقش را در دوبله سوم سعید رهنمون گفته است که با توجه به سابقه اندک این گوینده ، نحوه اجرا و تیپ سازی خاصش، درخور تحسین است هرچند هرگز به پای سالاپور با آنهمه سابقه درخشان گویندگی نخواهد رسید چه در 35 تا 27سال قبل باشد . بجای خرگوش کوچک دختر در هر دو دوبله اول و دوم خان ناهید امیریان صحبت کرده است. بدون شک امیریان قهاترین گوینده زن عرصه دوبلاژ کارتون در تاریخ دوبله ایران است. بجای خرگوش دختر بزرگ هم در دوبله دوم خانم مهوش افشاری صحبت کرده است که همچون سایر کارهای این گوینده ی پرتوان و مسلط عرصه انیمیشن زیبا و بیاد ماندنی است.افشاری در کنار خرگوش مونث بزرگ، صدای خود را در دوبله دوم بجای موش پسر و موش کلیسا هم می آزماید که باز هم بیاد ماندنی است (پیش از او و در دوبله اول محمد بهره مندی صدایش را بجای موش پسر بیادگار گذاشته بود)...
 یکی از خاطره انگیزترین صداهای این کارتون صدای یکی از اساتید مسلم عرصه انیمیشن در ایران است که حتی با یک جمله خود را در رابین هود میتواند جاودانه کند. مرحوم مهدی آزیر بجای لاک پشت در دوبله دوم، استثنائی است. وقتی دوستان لاک پشت او را قسم میدهند که چیزی به کسی نگوید و او میگوید : قسم میخورم ، گوئی در پشت همین یک جمله کوتاه کوله باری از تجربه خوابیده است که در صدا متجلی میشود. در کنار مرحوم آزیر مرحوم کنعان کیانی نشسته است. یک اسطوره. آژیر و کیانی بجای دو کرکس (یا لاشخور) نگهبان که از یاران داروغه اند صحبت میکنند. آژیر بجای تریگر و کیانی بجای ناتسی. هر دو بی نظیرند. جمله مشهور همه جا، امن و امانه ساعت دوازده نصف شبه، وقتی از دهان کنعان کیانی شنیده میشود گوئی یک اجرای جهانی را شاهدیم که تا تاریخ هست کسی نخواهد توانست این جمله را با چنان مهارتی تکرار کند که هم به کرکس بنشیند ، هم خستگی او را از نگهبانی نشان دهد ، هم بیننده را بخنداند و هم با همه گویشهای دیگر تفاوت کند. و یا وقتی آژیر بهنگام آماده سازی چوبه دار کمان بدست از دهان تریگر رو به رابین هود گدا و کور میگوید: داروغه این پیرمرد زیادی داره کنجکاوی میکنه ها ، و یا وقتی به داروغه میگوید: داروغه درسته همه جا امن و امانه ولی من حس میکنم هرلحظه ممکنه به زندان حمله بشه  ... نگران نباشید جناب داروغه ضامنشو محکم بستم ...، بیننده (یا بهتر است بگوئیم شنونده) بی اختیار لب به تحسین اینهمه مهارت و شکوه می گشاید. کیانی در این نسخه بجای سگ آهنگر هم صحبت کرده است. بجای ناتسی و تریگر (این دو کرکس نگهبان) در دوبله اول بترتیب سیامک اطلسی و علیرضا بدر طالعی و در دوبله سوم بترتیب ارشیر منظم و امیر هوشنگ زند صحبت کرده اند که کار گروه دوبله اول بهتر از سوم است و همانطور که گفته شد اجراهای کیانی و آژیر در دوبله دوم بی همتاست. سیامک اطلسی در دوبله اول بجای سگ آهنگر هم صحبت کرده است (یعنی دقیقا همان نقشهائی که اطلسی در دوبله اول گویندگی کرده در دوبله دوم کیانی بر عهده گرفته است)

و کسان دیگری چون کندی کاندیدو (بجای کاپیتان تمساح با گویندگی ناصر نظامی و مهدی آرین نژاد) ، باربارا لودی (بجای مادر خرگوشها با گویندگی سیمین سرکوب) ، پت اومالی (بجای اتوی سگ با گویندگی سیامک اطلسی  و کنعان کیانی) ، بیلی ویتاکر (خرگوش پسر با گویندگی  نادره سالارپور) ، دوری ویتاکر (بجای خرگوش های ماده با گویندگی مهوش افشاری و ناهید امیریان) و ...

ما چرا یک کارتون در طول 3 دهه 3 بار دوبله میشود؟ دوبله اول دوبله ای سینمائی بود که خسروشاهی با بهره گیری از گویندگان حرفه ای دوبله (و نه لزوما گویندگان حرفه ای کارتون) برای اکران در سینماها انجام داد. طبیعی بود پس از انقلاب فیلمی به مدت 83 دقیقه که نزدیک به 20 دقیقه از آن شامل آوازها و عشق بازیهای رابین هود میشد و صرفا با یک فیلم یک ساعته رو برو بودیم نه اکران سینمائی داشته باشد و نه با وجود شخصیت راوی تار بدست که حضور تارش عده ای را قلقلک میداد بتواند بین رخداد حلقه اتصال گردد. از سوی دیگر تبدیل نسخه سینمائی به ویدیوئی موحبات از دست رفتن کیفیت صدا هم شده بود. بنابراین چنین نسخه ای در آنزمان قابلیت پخش تلویزیونی را نداشت. مسئولین وقت سیما در آن قحطی بازار کارتون سالهای اولیه انقلاب که هرگز دوست نداشتند کارتونهای دیزنی را با اختلافاتی که با ایالات متحده پیدا کرده بودند مجددا روی آنتن ببرند و عمدتا به کارتونها و برنامه های عروسکی اروپای شرقی و بعضا ژاپن روی آورده بودند به یاد داشتند که در یک کارتون (بنام رابین هود) روحیات ظلم ستیزی و شاه ستیزی (چیزی که خوراک تبلیغاتی آنزمان بود) بخوبی نمود می یابد چیزی که از آن به  کوس دیو چو بیرون رود فرشته درآید تعبیر میشد. یکی از علل پخش بیش از حد فیلمهای هندی (که محوریت داستانی همه آنها همان روحیات ظلم ستیزی بود و فیلمهائی چون شعله ساخته رامش سیپی سر در سینماها و خیابانهای اطراف را تا حد انفجار پر میکرد) همین سیاه و سفید بودنها بود. بنابراین مسئولین وقت تلویزیون دست بر آرشیو بردند و همت کردند به هر ترتیبی که شده رابین هود ظلم ستیز را بر صفحه سیما ظاهر کنند که شاه ترسویش نمادی از پادشاه مخلوع ایران بود. همت بالا گرفت و کار دوبله مجدد به دست یکی از کارکشته ترین مدیران دوبلاژ کشور (احمد رسول زاده) سپرده شد و به او تاکید گردید بهترینهای دوبله کارتون را به خدمت بگیرد و هراسی از بودجه دوبله نداشته باشد. رسول زاده یک دوجین از سرآمدترین گویندگان حرفه ای انیمیشن را دعوت به همکاری کرد. با توجه به نیروی زاید الوصف گویندگان دوبله در اوایل انقلاب که در فیلمهای دوبله آنزمان بعد از دهه 40 بهترین دوبله های تاریخ دوبلاژ ایران را به ثبت رسیده است طبیعی بود رسول زاده بتواند دوبله ای فاخر از این کارتون ارائه دهد اما هرگز به مخیله اش نمی رسید که دوبله دوم این کارتون یکی از شاهکارهای تاریخ دوبله ایران شود. تمامی گویندگان در نسخه تلویزیونی این کارتون سنگ تمام گذاشتند. رسول زاده با توجه به توصیه مسئولین بخش ممیزی تلویزیون تمام صحنه های شخصیت خروس راوی را بطور کلی از نسخه دوبله خود حذف کرد و خود در نقش یک داستانسرای پنهان ، نریشن داستان را در لحظات خاصی از فیلم (که عمدتا در همانجاها داستان خروس بدون حضورش امتداد می یافت) تعریف میکرد که با توجه به حرفه ای گری و تسلط شگرف رسول زاده در گویش نریشن طبیعی بود با صدای آسمانی خود با این کارتون چه کند. وقتی وی از ته دل صدا را بالا می برد که : ... مالیات مالیات ... گوئی بیننده سنگینی مالیات را بر دوش خود حس میکرد ... به هر ترتیب رابین هود با مدت نزدیک به یک ساعت دوبله شد و با وجود جرح و تعدیلها (که هرگز هم کسی در آن سالها متوجه آن نشده بود-مگر کسانی که نسخه سینمائی را پیش از انقلاب دیده بودند) روی آنتن تلویزیون رفت و رفت و رفت... علاقه مفرط نسل انقلاب به این کارتون و حتی بزرگترهایشان در نهایت باعث شده بود طی چندین سال این کارتون صرفا در روز سیزدهم نوروز پخش شود و کوچکترها بزرگترها را در عصر روز سیزده بدر ،از به در رفتن باز دارند تا برای چندمین بار آنرا ببینند و بعد به دامن طبیعت گام نهند. نشاط زائد الوصف تمامی گویندگان دوبله دوم و تسلط خیره کننده آنها بر نقشها و تیپ سازیهای فوق العاده ، دوبله یک کارتون را که دوبله اش از مرز یک ساعت هم فراتر نمی رفت در ردیف بهترینهای تاریخ دوبله ایران قرار داد.

در سال 1389 شرکت سینما هفت برای دوبله مجدد این کارتون پا پیش گذاشت تا دوبله کامل کارتون دیزنی را ارائه کند. کار به امیر هوشنگ زند سپرده شد. زند سابقه کار در انیمیشن را داشت و یکی از بیادماندنی ترینشان نقش هایش واکاشی زومای دروازه بان در سری دوم فوتبالیستها بود. زند سابقه مترجمی هم داشت و در دوبله بخشی از سریال پرستاران بعنوان مدیریت دوبلاژ و یا ارباب حلقه ها و حتی پیش ازینها هم سابقه ترجمه دارد. وی شاید مترجمی خوبی باشد اما در رابین هودی که گویندگان بزرگش حتی در دوبله سوم در گفته ها و ناگفته ها مهار نشدنی هستند چگونه میتوان اجرای چند خط ترجمه خشک را از آنها طلب کرد. ترجمه ها بعضا فدای اجراهای من درآوردی برخی گویندگان شد و ملغمه ای از آب درآمد که نه میشد آنرا به زند نسبت داد و نه گویندگان. خود وی به تبعیت از رسول زاده (که گوئی حتما باید راوی را مدیر دوبلاژ بگوید) بجای خروس راوی سخن گفت. صدای وی روی خروس جدی است. عصا قورت داده و خشک و یکنواخت. گوئی اخبار میگوید. حتی اخبارگویان ما را هم روسفید میکند... به هر ترتیب این کارتون در سومین دوبله با حضور برخی از چهره های شاخص دوبله دوم دوبله شد اما طبیعی بود که گویندگان فرتوت و خسته نفس ما نتوانند کاری را که سالها قبل کرده بودند حتی تکرار کنند(گذشتن از مرزهای دوبله دوم پیش کش). در این میان گویندگانی چون اسماعیلی یا غزنوی و حتی افضلی و شهروز ثابت کردند میتوان حتی با کبر سن بازهم در قله بود و شاید سالها بعد همین دوبله هم یکی از یادگارهای خوب این کارتون محسوب شود اما اکنون نیست. حکایت دوبله های ما حکایت فرش کرمان است که تازه بافتش ارزشی ندارد و به مروز زمان بر قیمتش افزوده میگردد. بدون شک حضور نامهائی گران سنگ چون کسانی که نامی از آنها به میان آمد سالها بعد و در قحطی بازار گویندگان حرفه ای و ستارگان پرفروغ آسمان دوبله حتی دوبله سوم را که ما امروز در مقایسه با دوبله دوم وقعی بر آن نمی نهیم یه شاهکار دیگر خواهد کرد وقتی نسلی جدید آنرا ببینند و آخرین مهارتهای بافندگان فرش کرمان را زیر تیغ نقد خود برند. به هر ترتیب دوبله سوم هم غنیمتی ارزشمند است جائی که هر روز و همه روز شاهد دوبله هائی لوده و آبکی از انجمنهای زیر زمینی و رو زمینی گویندگان جوان و نیمه جوان هستیم که بهترین انیمیشنهای روز دنیا را با صداهای نتراشیده و نخراشیده خود لجن مال میکنند و به خورد نسل جدید میدهند. نسلی که از دوبله چیزی نمیداند چون صرفا محو در تصویر است و گاه گوشهایش را می بندد.

[تصویر: 14491442861.gif] [تصویر: 14491442872.gif]

(آخرین ویرایش در ۱۳-۹-۱۳۹۴ ۱۲:۵۸ صبح توسط: منصور.)
۱۲-۹-۱۳۹۴ ۰۳:۳۷ عصر
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
بنیانگذار و مدیرکل انجمنها
*******



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:181
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه
دلنوشته من
شماره کاربری : 2
ارسال: #4
RE: فیلمهای چند دوبله ای
الیور تویست 

یکی از خاطرات کودکی همه ما داستان و همینطور فیلم الیور توئیست است. داستان پسرکی یتیم که بخاطر یتیم بودنش چه فلاکتها و مشفتها که بر او  نازل نمیشود. الیور نماد همه بچه های مفلوکی است که از فرط فقر به دام تبهکاری و تبهکاران گرفتار میشود. الیور نماینده بچه هائی است که رذالت و گناه اطرافیان هرگز ذات اصیل وی را دگرگون نمیکند و در نهایت پاداش این عدم دگردیسی رسیدن به شادکامی دنیوی و ثروت است. داستانهای مشابه الیور توئیست زیادند از سارا کورو (یا شاهزاده کوچک. نوشته ی فرانسیس هاچسون برنت) بگیرید تا داستان کوتاه دخترک کبریت فروش (نوشته ی  هانس کریستین آندرسن) . اما آنچه الیور توئیست را یک سروگردن بالاتر از دیگران قرار میدهد شخصیت پردازیها ، واقع گرائیها و پیچشهای عجیب داستان است.
کتاب الیور توئیست

یکی از تفاوتهای داستان الیور توئیست با داستانهای مشابه آنست که در این کتاب ، نويسنده ابتدا به آغاز پیدایش تبهکاری در یک انسان می پردازد و سپس به نحوی خیره کننده بین تبهکاری و گمراهی فاصله ها را تشریح میکند.همچنانکه در فرهنگ اسلامی هم بین ایندو فاصله هست (صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضالین : مغضوبین و ضالین یعنی گناهکاران و گمراهان) . بزه کاران در واقع دو دسته اند : بدذاتان و کسانی که رنگ بدذاتی گرفته اند (و نه اینکه ذاتا بد باشند).
و اما قصه چیست؟ سعی میکنم خلاصه جامعی برای دوستان بنویسم. معمولا همه ما70 درصد الیور توئیست را و اینکه قصه چگونه آغاز میشود و به اواسط راه میرسد در ذهن داریم اما اینکه در پایان کار چه کسی با دیگری نسبت قرابت و خویشاوندی داشته است را هماره از یاد برده ایم. تقصیر ما نیست تقصیر رمان هم نیست. مقصر واقعی کارگردانان فیلمها و سریالهای الیور توئیست هستند که هرگز پایان قصه را پرداختی درست نکرده اند. پایان داستان هماره در یک جمله آنهم از زبان یکنفر گفته میشود و هرگز در ذهن بیننده فیلم نقش نمی بندد


الیور توئیست فرزندی بی هویت (از پدر و مادری مجهول الهویه) است که در یک نوانخانه (یتیم خانه) در کنار افرادی مثل خود (یا شبیه به خود) زندگی میکند. بامبل (فراش کلیسا) از تازیانه زدن به این بچه ها لذت می برد. رفتارهای خبیثانه بامبل و سایر مسئولین نوانخانه در نهایت منجر به اعتراض الیور 9 ساله به کم بودن غذا میشود (البته با یک قرعه کشی که برای اعلام این اعتراض توسط بچه ها صورت میگیرد). از آن پس رفتار بامبل و مسئولین نوانخانه با الیور به شدت حیوانی میشود تا در نهایت وی را به یک تابوت ساز بنام سوربری می سپارند.وی در آنجا مورد آزار یتیم دیگری بنام کليپول قرار میگیرد و پس از مدتی از آنجا به مقصد لندن می گریزد. در لندن توسط پسرکی بنام جک داوکینس به گروه دزدان و جیب برها می پیوندد. اعضای این گروه عبارتند از :

فاگین – یا فاجین -  (مردی یهودی با ریشی بلند و چهره ای نخراشیده و مال پرست که سردسته بچه های جیب بر است)
چارلی بیتز (یکی از جیب برها )
نانسی (زنی زیباروی و دوست سایکس که علیرغم گناهانش باطنی پاک سیرت دارد)
بیل سایکس (مردی حیوان صفت و درنده خو و دوست نانسی که تخصص وی دستبرد به خانه هاست و یک سگ هم همراه اوست)
داجر ( یکی دیگر از جیب برها. که معروف به داجر تردست است )
الیور حین یک سرقت گرفتار میشود و با وساطت آقای براون لو که پیرمردی مهربان و دوست داشتنی است و همراه پرستار پیرش خانم بدوین زندگی میکند مدت کوتاهی سرپرستی میشود اما مجددا گروه فاگین او را به جمع خود بازمیگردانند. الیور در چند سرقت (از جمله سرقت منزل یکی از ثروتمندان شپرتون بهمراه سایکس و کودکی دیگر که منجر به تیر خوردن الیور و مدتی به اغما رفتنش می انجامد) شرکت میکند... ارتباطات سری و مخفیانه فاگین با مردی بنام مانکس که فاگین را تطمیع و ترغیب به حرفه ای تر کردن الیور در کارهای زشت دارد و یا اعترافات پیرزنی به خانم کورنی(از سرسپرستان نوانخانه که بعدها همسر بامبل شد) که مادر الیور را بهنگام زایمان الیور دیده بود و حکایت میکرد زن گفته است الیور هرگز از شنیدن نام مادرش شرمگین نخواهد شد ... همه نشان از ماجراهائی خاص در پشت پرده دارند... الیور تیر خورده با پیکری نیمه جان به خانه مورد سرقت بنام  مایلی و خواهرزاده جوانش رز پناه می برد و تحت درمان قرار میگیرد... پس از بهبودی، الیور برای یافتن آقای براون لو ابراز تمایل میکند اما به او خبر میدهند وی تمام املاکش را فروخته و به هند رفته است... مانکس با خانم کورنی ملاقات میکند و از مادر الیور می پرسد. کورنی در قبال دریافت مبلغی پول کیسه چرمی کوچکی به مانکس میدهد که زمانی بر گردن مادر الیور بوده است. بر روی حلقه ی ازدواج درون کیسه نام اگنس نوشته شده و جای نام خانوادگی خالی است و یک تاریخ را در یکسال پیش از تولد الیور را نشان میدهد. مانکس کیسه را به درون رودخانه می اندازد. نانسی بشکلی اتفاق گفتگوی فاگین و مانکس را میشنود خود را به منزل خانم مایلی می رساند تا حقایقی را که از زبان مانکس و فاگین شنیده است به وی بگوید. او محل اقامت الیور را از گفتگوی مانکس و فاگین یافته بود. نانسی به خانم مایلی گفت : مانکس پول هنگفتی به فاگین داده است تا وی از الیور یک دزد حرفه ای بسازد. او مدارکی که ممکن است منجر به شناخته شدن هویت بچه شود را به رود انداخته و پس از تبدیل شدن الیور به یک سارق قصد آن دارد که او را گرفتار و در نهایت به چوبه دار بسپارد تا ثروتی هنگفت را تصاحب کند... نانسی پس از رساندن این خبر بخاطر عشقی که به سایکس دارد باز میگردد و قول میدهد همیشه یکشنبه ها نیمه های شب روی پل لندن مایلی را ببیند. خانواده مایلی آقای براون لو را می یابند و هرآنچه از الیور میدانند به او میگویند. آنها برای به دام انداختن مانکس و اطلاع از آن ثروت به کمک گریم ویک (دوست پیر آقای براون لو که وکیل است) دست بکار میشوند. شبی که نانسی مجددا قصد ملاقات خانواده مایلی را دارد فاگین کلیپول (همان که زمانی شاگرد تابوت ساز و همراه الیور بود... و اخیرا پس از زدن دخل تابوت ساز  به لندن گریخته و به جمع گروه فاگین پیوسته بود) را مامور تعقیب نانسی میکند. کلیپول میشوند که نانسی مشخصات و محل اقامت سایکس را به براون لو و مایلی و رز میدهد. خبر خیانت نانسی، سایکس را خشمگین میکند.این خشم در نهایت منجر به قتل نانسی به طرزی فجیع توسط سایکس و متواری شدن وی میشود. براون لو با مشخصاتی که نانسی از  مانکس داده بود او را شناخت . مانکس (با نام اصلی ادوارد لیفورد) در واقع فرزند برادر همسر براون لوست. پدر مانکس زمانی با دختری بزرگتر از خود ازدواج کرده و پس از تولد فرزندشان مانکس، از او جدا شده بود.سپس دل به دختر رفیقش که افسر بازنشسته نیروی دریائی بود سپرد. در این اثنا ثروتی هنگفت از طرف یکی از اقوامش به او رسید. وی در راه رم برای بنام کردن همین ثروت دچار بیماری سختی شد و در گذشت بدون آنکه وصیت نامه ای از خود بجا گذارد . او پیش از مرگ یک تابلو نقاشی از چهره یک دختر که دوستش میداشت و خود نقاشی کرده بود به براون لو داده بود. بروان لو پس از مرگ وی مدتها بدنبال آن دختر گشته بود. او وقتی الیور را دید متوجه شباهت چهره دختر نقاشی شده و الیور شده بود. پس از گم شدن الیور براون لو بدنیال مانکس به هنر رفته بود تا اطلاعاتی از این پسر کشف کند اما در نهایت این نانسی بود که چشم او را به روی حقایق باز کرده بود... براون لو مانکس را تحویل پلیس میدهد و پرده از حقیقت برمیدارد. مانکس برادر الیور توئیست است. مانکس چنین اعتراف میکند : مادرم پس از مرگ پدرم در میان نامه های پدر 2 نامه یافت. یکی از آنها خطاب به اگنس بود. او در آن نامه از رابطه بدون ازدواج با اگنس که منجر به حامله شدن وی پیش از ازدواجشان شده بود اظهار ندامت کرده بود. او به دختر سپرده بود که جای نامش را کنار اسمش رو حلقه ازدواجشان خالی نگه دارد تا به عهد خود وفا کند.. نامه دوم در واقع وصیت نامه او بود. او بخش اعظم ثروت خود را به دو قسمت یکی برای اگنس فلمینگ و دیگری برای فرزند او. او شرط گذاشته بود که اگر فرزند آنها دختر بود بدون هیچ قیدی آن بخش از ثروت را به او بدهند و اگر پسر بود باید صبر میکردند تا ثابت شود پسر قدم به راه کج نگذارد و صلاحیت او و اینکه نام پدرش را زنده نگه دارد ثابت شود. مانکس ادامه داد مادرم وصیت نامه را سوزاند ، پدر دختر از رسوائی او (که چند هفته قبل از خانه گریخته بود) دق کرد و مرد . خواهر اگنس را دهقانان بزرگ میکردند اما مادرم داستان روسیاهی خواهرش را برای دهقانان گفت و حتی او را دختری نامشروع نامید. در نهایت ، این دختر توسط یک بیوه بزرگ شد و این دختر واقع همان رز است (خاله الیور)... بیل سایکس که بخاطر قتل نانسی فراری بود شناسائی و بهنگام فرار از دست مردم و پلیس از پشت بام یک خانه از طنابی که برای فرار استفاده میکرد حلق آویز شد ... رز با هاری مایلی ازدواج کرد ، بامبل و کورنی شغل خود را از دست دادند ، فاگین دستگیر و محکوم به اعدام شد ، تمام افراد فاگین دستگیر و به مجازات رسیدند ، کلیپول بخاطر لو دادن فاگین تبرئه شد  و با شغلی آبرومندانه زندگی کرد، چارلی بیتز توبه کرد و شرافتمندانه زندگی کرد و نام او بعدها بعنوان زبده ترین چوپان مشهور شد ، الیور توسط براون لو به پسر خواندگی پذیرفته شد ...  به پیشنهاد براون لو ثروت بین الیور و مانکس به نسبت مساوی تقسیم شد تا شاید مانکس اصلاح شود اما او به کارهای ناشایست خود ادامه داد و در نهایت در زندان درگذشت.

بخاطر طولانی شدن خلاصه داستان عذرخواهی میکنم اما روابط بین افراد در این رمان آنقدر پیچیده و زیاد است که ناچار به ذکر آنها بودم . ناچار بودم چون اگر فیلمها و سریالهای متعدد اقتباس شده ازین داستان را دیده باشید حتما توجه کرده اید که مثلا در یکجا آقای براون لو عموی الیور معرفی میشود و جائی دیگر پدر بزرگ او که هیچکدام درست نیست و نشان از آن دارد که حتی فیلمنامه نویسان گاهی تعمدا یا سهوا نسبتهای خانوادگی را برای راحتی ذهن بیننده دچار دگرگونیهایی نابخشودنی کرده اند و گاه از خیر انتهای داستان و سرنوشت تک تک افرادش گذشته اند.( در فیلم الیور ساخته کارول رید الیور فرزند برادر زاده براون لو معرفی میشود و در الیور توئیست دیوید لین پدر بزرگ او و ...)

نويسنده و ديگر آثارش

ین رمان، 175 سال قبل ابتدا بشکل چندین جزوه و در نهایت بشکل یک کتاب منتشر شد (با نام اصلی ماجراهای الیور توئیست). چارلز جان هافام(هوفام) دیکنر که به چارلز دیکنز معروف است نویسنده این اثر جاودانه است که خود از 13 سالگی گرفتار فقر و رنج بود. پدرش به سبب یک قرض به زندان افتاد و وی از 13 سالگی مجبور به کار در یک کارگاه واکس سازی شد.به مدرسه رفت ، سپس منشیگری کرد بعد در 17 سالگی تند نویس دادگاه شد و بعد خبرنگار گشت. دوسال قبل از تولد داستان الیور وی سردبیر مجله شده بود. در همان زمان بود که متعهد شد همه ماهه بخشی از یک رمان بنام الیور توئیست را در این مجله بنویسد. خوانندگان زیاد شدند و در نهایت بر اثر فشاری که روی وی بود کل رمان را در 3 جلد منتشر کرد. استقبال مردم انگلستان و بعدها جهان از داستان الیور بی سابقه بود. داستان او آنقدر واقعی بود که گوئی چشم سومی از بالا سرنوشت محتوم انسانهای محکوم به خیر و شر را در یک جامعه بشری به تصویر می کشد . آشنائی خود دیکنز با متن جامعه (جامعه فرودست) از یکسو و همچنین تسلط وی به جامعه بالاست (امثال قاضی و دادگاه و ادارات پلیس و زندان و غیره) توانست در نهایت منجر به خلق داستانی شود که در دل همه مردم دنیا بنشیند.

دیکنز در سال 1812 متولد و 58 سال بعد درگذشت. عده ای عقیده دارند چارلز دیکنز پس از شکسپیر بزرگترین نویسنده تاریخ انگلستان است. میگویند دیکنز در 17 سالگی عاشق دختری از قشری مرفه (بنام ماریا) شد اما والدین دختر به دلیل پائین بودن سطح طبقاتی – اجتماعی دیکنز هرگز با این ازدواج موافقت نکردند که بعدها دیکنز از چنین عشقهای سختی در آثاری چون آرزوهای بزرگ (شخصیت استلا) و در دیوید کاپرفیلد (شخصیت دورا) و همچنین آثاری دیگر غم دل گفت. وی در 24 سالگی با کاترین هوگارت(دختر سردبیر روزنامه) ازدواج کرد و از او صاحب ده فرزند شد! مرگ خواهرزن وی که مدتها با آنها میزیست آنچنان تاثیری در وی نهاد که در داستان الیور توئیست برای مادر الیور یک خواهر بنام رز ساخته و پرداخته کرد که روحی آسمانی و پاک دارد. 21 سال بعد با تحریکات مادر کاترین از او جدا شد علت این جدائی را روابط دیکنز با بازیگر-خواننده نچندان مشهور الن ترنان نوشته اند. (مشهورترین نقشی که ترنان بازی کرد نقش ژولیت در رومئو و ژولیت است). پلیس ترنان و خواهرش را در محله روسپیگران در کنار دیکنز دستگیر کرده بود و همین امر شائبه ارتباط را بیشتر میکرد.دیکنز ابائی از ابراز علاقه به ترنان نداشت و بارها آنرا اعلام کرد و پس از جدائی او از همسرش ترنان به خانه او رفت و آمد میکرد. دیکنز از یک سانحه قطار جان سالم بدر برد اما دچار فلج بخشی از بدن و لنگیدن پای چپ شد. اما با این وجود در اواخر عمر برای دیگران کتاب خوانی میکرد. مهمترین آثار چارلز دیکنز عبارتند از :

الیور توئیست ، آرزوهای بزرگ ، دیوید کاپرفیلد ، سرود کریسمس ، داستان دوشهر ، خانه غمزده ، دوریت کوچولو ، ماتریت چازلویت ،دوست مشترک ما ، کریکت روی شومینه ، ناقوسها ،  مرد جن زده ،  دوران سخت ،آقای پیکوک ، اسرار ادوین درود(که ناتمام ماند) و ...

سینما و دیکنز

دیکنز در داستانهای خود نبوغ عجیبی در تصویر کردن یک صحنه دارد و این یعنی پرداختی سینمائی. گاهی جزئیات را ، حتی جهت تابش نور و حتی شکل خیس بودن سنگ فرش یک خیابان یا لباس یک نفر و شکل دقیق یک منزل را کاملا شرح میدهد. ازین رو اکثر آثار این نویسنده به فیلم ، سریال و کارتون تبدیل شده اند و سینما بخشی از فیلمهای داستانی کلاسیک خود را وامدار دیکنز است. اکثر فیلمهای ساخته شده از آثار دیکنز موفق به کسب جوائزی ممتاز شده اند و عمدتا از آثار فاخر تاریخ سینمای جهانند که من به تعدادی از آنها اشاره میکنم:

[تصویر: 14495283011.jpg]


الیور توئیست : تاکنون فیلمها و سریالهای متعددی از روی این رمان ساخته شده است اما برترین آنها دو فیلم است. اولی فیلم الیورتوئیست محصول 1948 و از ساخته های کارگردان شهیر انگلستان دیوید لین است (فیلم مورد بحث ما) و دومی فیلم الیور (ساخته کارول رید). انجمن فیلم بریتانیا این فیلم را یکی از 100 فیلم برتر تاریخ سینما معرفی کرد... به تفصیل در مورد این فیلم صحبت خواهیم کرد.

الیور محصول سال 1968 ساخته کارول رید که بازهم داستان الیور توئیست را به تصویر کشید. این فیلم نیز یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ سینماست که موفق به نامزدی 11 (و به روایتی 9 جایزه) و برنده 6 جایزه اسکار شد. حتی رون مودی (بازیگر نقش فاگین) در این فیلم موفق به کسب جایزه گولدن گلاب هم شد. مارک لستر در این فیلم در نقش الیور ظاهر شد. مارک لستری که اخیرا و پس از مرگ مایکل جکسون خواننده (دوست 27 ساله اش) ادعا میکند فرزند جکسون از اسپرم اوست ! یک فیلم موزیکال نصفه نیمه که بیننده نمیتواند خود را قانع کند بچه هائی که در نوانخانه دچار فلاکت هستند به ناگاه  بزنند زیر آواز و بقول مهران مدیری! حرکات موزون هم از خود بروز دهند.



آرزوهای بزرگ ساخته 1946 ساخته دیگر دیوید لین. این فیلم موفق به نامزی 5 و برنده 2 جایزه اسکار شد. انجمن فیلم بریتانیا این فیلم را نیز جزو 100 فیلم شاخص سینما میداند. شخصیتهای خانم هاویشام و استلا و همینطور پیپ و حتیجوگارجری آهنگر در این اثر بی نظیرند.
سرود کریسمس . این رمان نیز بارها مورد اقتباس قرار گرفت که آخرین آن در سال 2009 با هنرمندی جیم کری بود. این فیلم در انگلیس با نام اسکروج و در آمریکا با نام سرود کریسمس بشکل سه بعدی روی پرده رفت. اما بهترین اثر این اقتباس نسخه سال 1951 است. در سال 1983 نیز یک فیلم کوتاه انیمیشن از روی این اثر با نام سرود کریسمس میکی  ساخته شد که جایزه بهترین فیلم کوتاه انیمیشن را بخود اختصاص داد.
داستان دو شهر محصول 1935. اکثر منتقدین سینما این فیلم را بهترین شکل اقتباسی سینما از آثار دیکنز میدانند. رمان این کتاب بهمراه شازده کوچولو پرفروشترین کتاب تک جلدی جهان در تاریخ است.
خانه غمزده 2005 . این فیلم موفق شد جایزه 2 جایزه گولدن گلاب را تصاحب کند. این فیلم یک فیلم طولانی است که بعضا بشکل سریال نمایش داده شد.
دوريت کوچولو 2008. این فیلم موفق به کسب جایزه امی شد چراکه طولانی بود و بشکل سریال پخش شد.
دوست مشترک ما 1998 . و مارتین چازلویت 1994. هردو بشکل فیلمهایی بلند و شبه سریال ساخته شد. مارتین چازلویت با بازی پل اسکافیلد موفق به کسب جایزه امی شد و فیلمهای بسیار زیاد دیگر همچون دیوید کاپرفیلد ، نیکلاس نیکولبی و ... که مجالی برای پرداختن به آنها نیست.

فيلم الیور توئيست

کارگردان : دیوید لین
فیلبرداری: گاری گرین
تدوین : جک هریس
فیلمنامه:استنلی هینز و دیوید لین (براساس رمان چارلز دیکنز)
تهیه کننده : رونالد نیم
موسیقی : آرنولد باکس
بازیگران:
الگ گینس (فاگین) / رابرت نیوتون (بیل سایکس) / جان هاوارد دیویس (الیور توئیست) / هنری استیفنسن (آقای براون لو) / فرانسیس ل سولیوان (آقای بامبل) / کی والش (نانسی) / ماری کلر (خانم کورنی) / آنتونی نیولی (داجر) / ژوزفین استوارت (مادر الیور) / رالف ترومن (مانکس) / گیب مک لاگلن (اقای سوربری) / کاتلین هریسون (خانم سوربری) / امی ونس (خانم بدوین) / فریدریک لوید (آقای گریم ویک) / مایکل دیر (نوا کلیپول) / دیانا دوری (شارلوت) / جی . فی (کتابفروش) / جان پاتر (چارلی بیتز) / مائوریک جونز (دکتر نوانخانه) / مائوریس دنهام (رئیس پلیس) / هنری ادواردز (افسر پلیس) / و ...
محصول 1948 انگلستان (شرکت سینه گیلد)
سیاه و سفید. 116 دقیقه


[تصویر: 14495278064.jpg]

این فیلم یکی از آثار فاخر کلاسیک تاریخ سینماست. ساختار این فیلم آنقدر واقع گرایانه است که بیننده هرگز حس نمیکند که مشغول تماشای یک فیلم است. صحنه آرائی های فیلم ، کوچه های قدیمی ، نورپردازیها و لباسها آنقدر طبیعی و فوق العاده طراحی شده یا انتخاب شده اند که گوئی کارگردان فیلم را دقیقا در زمانی که چارلز دیکنز داستان را خلق کرده ساخته است. فیلمبرداری و موسیقی فیلم آنچنان با خود فیلم سازگار و منطبق است که هرگز حس نمیشوند (درست برخلاف اکثر فیلمهای مشهور تاریخ سینما که گاهی موسیقی یا فیلمبرداری از خود فیلم جلو هستند و کاملا به چشم می آیند). دیوید لین اولین اقتباس خود از رمانهای چارلز دیکنز را فیلم مشهور آرزوهای بزرگ قرار داد و برای دومین بار در یک سال سراغ یکی دیگر از آثار این نویسنده یعنی الیور توئیست رفت. کی والش که در الیور تویست نقش نانسی را بازی میکند طی سالهای 1940 تا 1949 همسر دیوید لین بود. والش که یک رقاص و بازیگر تمام عیار بود در 1946 داستان آرزوهای بزرگ را خواند و به همسرش پیشنهاد داد فیلمی ازین رمان بسازد. دیوید لین به درخواست همسرش کتاب را برای اولین بار خواند و سپس فیلمی را ساخته و پرداخته کرد که بدون شک یکی از بهترین فیلمهای کلاسیک تاریخ سینماست. لین در آن فیلم برای اولین بار از الک گینس استفاده کرد که گفته میشود برای اولین بار بود که در یک فیلم میخواست صحبت کند و اضطراب شدیدی داشت. در همان سال و پس از موفقیت محیر العقول آرزوهای بزرگ نزد عوام و منتقدین ، لین به سراغ یکی دیگر از رمانهای مشهور دیکنز یعنی الیور توئیست رفت.


اگرچه فضای آرزوهای بزرگ سفید و سیاه را یکجا دارد اما فضای الیور توئیست کاملا تیره و تار است. آدمهای خوب فیلم آنقدر تعدادشان کم است که در بین آدمهای بد گم شده اند. همه برای این طفل دسیسه چیده اند. از خانمی که الیور را بدنیا می آورد بگیرید تا فاگین. فاگین این فیلم بدون شک بی نظیرترین فاگین تاریخ سینما و تلویزیون است. سر الک گینس به مدد گریم و لباس فوق العاده اش با آن بینی بزرگ چهره ای فوق العاده از یک یهودی طماع و دزد به تصویر میکشد که اصولا اگر کسی این فاگین را ببیند فاگینهای دیگر را هرگز هضم نخواهد کرد. گینس انگار خود فاگینی است که دیکنز در ذهن داشت و البته سایر بازیگران که همگی خوبند. بچه که بودم عاشق کی والش بودم که نقش نانسی را بازی میکرد. وقتی بیل ساکس نانسی را کشت تا سه شب خوابهای پریشان می دیدم و از این مرد کینه به دل گرفته بودم. بازی فوق العاده رابرت نیوتون که از بازیگران بزرگ تاتر بود .با آن هیئت مخوف که گاه با گرد کردن چشمها و فشردن دندانها بهم زهره هر کسی را می ترکاند جائی از انسانیت در وجود خود بجا نگذاشته بود و عجیب آنکه زنی مثل نانسی عاشق چنین شخصیتی بود! فضائی که لین در صحنه قتل در این فیلم خلق میکند کم از صحنه قتل فیلم روانی هیچکاک ندارد.  نورپردازی فوق العاده و بازی خیره کننده والش و نیوتون در نهایت جنازه معشوق را روی دست عاشق میگذارد و یا بهتر است بگوئیم این عاشق است که کشته میشود و این بار قواعد عشق و عاشقیت کاملا سازگار است چراکه هماره و در طول تاریخ این عشاق بوده اند که جان سپرده اند.

فیلم به داستان اصلی چندان وفادار نیست. مثلا نام کوچک سایکس در داستان اصلی بیل است اما در این فیلم  و در نسخه اصلی در یکی دو جا به او ویلیام میگویند. و یا اینکه انتهای داستان بعد از سقوط سایکس از پشت بام بطور کلی حذف شده است . از رز و خانم مایلی که رز(خواهر) الیور را بزرگ کرده است و حتی خواستگار رز خبری نیست. دیوید لین ته قصه را با پدربزرگ خواندن آقای براون لو(که کاملا مغایر با داستان اصلی است) و نمایش یک تصویر از خانه ای مجلل و آسایش و آخر بخیر شدن الیور ختم بخیر میکند و از جزئیات خبری نیست. وی آنقدر فیلم را درگیر نیمه اول رمان میکند که مجبور است نیمه دوم را که در واقع ارتباطات پیچیده گذشته این افراد است بکلی حذف کند. از سرنوشت تک تک خلافکارها خبری نیست و لین فقط به سرنوشت فاگین و سایکس و مانکس و بامبل و  کورنی اشاره ای گذرا میکند. این فیلم هرگز بخاطر وفاداری به اصل یک رمان یا در واقع اقتباسی صرف محبوب منتقدین نبوده است و صرفا بلحاظ کارگردانی و تصویرسازیها و بازیهای فوق العاده ذهن منتقدان را درگیر خود کرده است. آنقدر که لین در آرزوهای بزرگ اکثر جزئیات داستان دیکنز را مو به مو تصویر سازی میکند در الیور توئیست خبری از وفاداری به اثر دیکنز نیست .

این فیلم بخاطر یهودی بودن شخصیت فاگین و اینکه از این یهودی، شخصیتی خبیث خلق میشود در آلمان و حتی خود آمریکا 5 تا 10 دقیقه با سانسور اکران میشود. اما در انگلیس نسخه کامل 116 دقیقه ای روی پرده می رود. یهودیها هرگز با نشان دادن تصویری زشت از ایشان در تاریخ موافق نبوده اند آنها بر اساس کتاب ت ل م و د خود (که در واقع قانون اساسی یهود است) فقط خود را انسان میدانند و سایر کسانی که بشکل انسان (اعم از مسلمان یا مسیحی و ...) در زمین راه میروند را در حکم حیواناتی میدانند که خداوند آنها را برای خدمت به یهود خلق کرده است (بند اول ازین کتاب) . در بند دوم میخوانیم : ای یهود از آنچه از ثروت میتوانید در زمین برای خود جمع کنید چنانکه همواره دیگران به شما محتاج باشند تا شما به دیگران... می بینید که روحیات فاشیستی کاملی در ذهنیت یهود از بدو خلقت وجود داشته است و تا قیامت هم وجود خواهد داشت. آنها حتی از کتاب تاجر ونیزی شکسپیر دل خوشی ندارند که یک یهودی در نهایت تحقیر میشود. آنها آنقدر نفوذ دارند که بتوانند به فیلمی مثل بن هور اسکارهای متعدد دهند چون در حمایت از یک یهودی است اما به السید و سقوط امپراطوری روم نه (چون سخنی از یهود در انها نیست). آنها عاشقانه فیلمی چون فهرست شیندلر را میستایند و کارگردانش را کاملا از لحاظ مالی در تمام عرصه های زندگی اش یاری می رسانند ... چنین افرادی هرگز دوست ندارند از یک یهودی چهره ای چون فاگین خلق شود و امروزه می بینید که اگرهم از الیور توئیست اقتباسهای دیگری صورت میگیرد نام فاگین یهودی فقط به فاگین خلاصه میشود و هرگز اشاره نمیشود که وی یک یهودی است در حالیکه دیکنز دائما در داستان اصلی به اینکه این شخص جود است اشاره میکند (به هر ترتیب بیننده عاقل از هیئت فاگین – مثل ریش بلند و کلاه مخصوص و کلاه شاپوئی و کت بلند و اخلاقیات و سکناتش – خوب میفهمد که وی یک یهودی تمام عیار است )

در مورد این فیلم بسیار میتوان نوشت اما خواندنش نه در حوصله دوستان خوب ماست و  نه نوشتنش در حوصله من . به کلیات اشاره کردم و به همین اکتفا میکنم . نکته جالب اینکه اکثر عوامل اصلی فیلم فوت کرده اند که آخرینشان جان هاوارد دیویس (الیور) بود که سال قبل در 72 سالگی درگذشت. تاکنون بازیگرانی متعددی نقش الیور را در تاریخ سینما و تلویزیون بازی کرده اند که قدیمی ترین آنها ادیت استوری بود که در سال 1909 در فیلمی به همین نام بازی کرد و آخرینشانویلیام میلر که در یک سریال این نقش را (در سال 2007) بازی کرده است. از دیگر الیورها میتوان به نامهائی چون وین برونز ، جکی کوگان ، دیک مور ، آدریانو استوارت ، ریچارد توماس، مارک لستر ، دانیل موری ، ریچارد چارلز ، بن رودسکا ، جوزف لورنس ، سام اسمیت ، بارنی کلارک و ... اشاره کرد. حتی در تعدادی از نسخ، دو نفر این نقش را بازی کردند تا بزرگتر شدن و تغییرات ظاهری الیور بهتر نمود داشته باشد.

دهه 60 کارتون الیور توئیست از سینما پخش شد. این کارتون که به کارگردانی هال ساترلند (و توسط شرکت برادران وارنر ) در سال 1974 ساخته شد اگرچه کیفیت کارتونهای دیزنی را نداشت اما نحوه روایت داستان جذابیت خاصی داشت . بخشهای زیادی ازین فیلم موزیکال است که در ایران به مدد دوبله بشکل عادی نمایش داده شد . فهرست گویندگان این کارتون در تاپيک کارتونهای قدیمی پیش ازین و در کافه ثبت شده است و از دوبله های نسبت خوبیست که در اوایل دهه 60 در کنار کارتونهائی مثل رابین هود (دوبله دوم که به تفصیل در مورد آن در همین تاپیک گفتیم) ،جزیره اسرار آمیز ، سفر به مرکز زمین و کنت مونت کریستو از محبوبترین کارتونهای زمان بود اما دفعات پخش آن از دیگر کارتونها کمتر بود و به همین دلیل چندان در یادها نماند.
دوبله الیور توئیست
این فیلم دوبار دوبله شده است. یکبار پیش از انقلاب و به مدیریت احمد رسول زاده (در استودیو دماوند) دوبله شد و برای بار دوم در اوایل انقلاب و توسط مرحوم عزت اله مقبلی . هر دو دوبله ارزشمند و قابل ستایش است. در هر دوبله مرحوم مقبلی با استادی تمام بجای الگ گینس در نقش فاگین که شخصیتی محوری است صحبت میکند و از سوی دیگر ناهید امیریان بجای جان هاوارد دیویس در نقش الیور توئیست. دوبله اول سینمائی و دوبله دوم ویدیوئی است.
موارد مشابه و جرح و تعدیلهای من دراوردی در هر دو دوبله به وفور شنیده میشود. اگر پیش از انقلاب گویندگان ابائی از کلملتی چون شراب یا حرامزاده یا کلمات رکیک نداشتند ، پس از انقلاب تحریفها بشکل دیگری نمود پیدا کرده است. هر دو دوبله نسبت به نسخه اصلی وفادار نیستند. بعبارت ساده تر هرکدام سازی و نوائی مخصوص بخود میزند. نمیدانم ترجمه ها کار کیست اما هیچکدام آنچنان که بایسته بوده شایسته دفاع نیستند. مترجمها آنچنان بی مبالات و بی پروا پیش رفته اند که گوئی این فیلم مخاطبی جز خردسالان ندارد ! آنچه بعضا جبران این کاستی بزرگ را میکند فقط و فقط هنرمندی گویندگان است وگرنه دوبله های این فیلم در هر دو نسخه (از نظر محتوا و اصالت) قابل دفاع نیست . من به برخی از این تحریفها (بعنوان نمونه) اشاره میکنم.



برخی از اشتباهات و تفاوتهای اساسی دو دوبله 


(1)    در دوبله دوم عنوان بندی فیلم  در بخشهای مهم توسط جلال مقامی گفته میشود اما در دوبله اول خیر.
 (2)   در دوبله دوم برخی دعاها وجود دارد مانند دعای اول فیلم که دکتر بالای سر مادر الیور میخواند (دوبله اول صدائی شنیده نمیشود)
(3)    دوبله اول صدای اضافی مادر الیور ( خواهش میکنم بچه رو بدید بغلم) را دارد و در دوبله دوم نیست. (در نسخه اصلی هم نیست)
(4)    صحنه مشروب خوردن بامبل از دست کورنی که با ناز و اداهای خانم کورنی همراه است در دوبله دوم حذف شده است. سیمین سرکوب در دوبله اول سنگ تمام میگذارد. این صحنه صرفا بخاطر ممونع بودن نمایش تصویر خوردن مشروب در اوایل انقلاب کلا از فیلم حذف شده است. (هرچند در دوبله اول هم از مشروب به معجونی که لازم است وقتی بچه ها دلشون درد گرفت داخل چائیشون ریخته بشه یاد میشود! )
(5)    بامبل در دوبله اول فیلم میگوید امروز الیور توئیست 10 ساله میشود اما در دوبله دوم و دقیقا در همان صحنه میگوید وی امروز 9 ساله میشود! (نسخه اصلی : 9 ساله)  
(6)    صحنه آموزش دستمال دزدی فاگین و داجر به الیور در نسخه دوم دوبله نشده است ( بانیان دوبله و ترجمه این فیلم بطور کلی مخاطب اصلی این فیلم را بچه ها میدانستند و فکر میکردند این صحنه ها برای کودکان بد آموزی دارد و بايد حذف شود )
(7)    یکی از اشتباهات فاحش دوبله اول تلفظ راجر بجای داجر است (داجر تردست )
(8)    در دوبله اول اسم آقای سووربری بشکل ساربری تلفظ میشود اما در دوبله دوم شکل صحیح ادا میگردد.
(9)    در دوبله اول نام سایکس ، ساکس تلفظ میشود اما در دوبله دوم سایکس .
(10) در دوبله اول شغل آقای بامبل فراش پرورشگاه است اما در دوبله دوم با عنوان خادم کلیسا از آن نام برده میشود.


برخی موارد جالب در تفاوتهای در ترجمه 


(1)    بعد از مرگ مادر الیور  و از زبان دکتر :
دوبله اول  : همون داستان همیشگی. بازم یه بچه ی حرومزاده  (با صدای سیامک اطلسی)
دوبله دوم : تموم کرد. خدا رحمتش کنه !  (با صدای ناصر احمدی)
اصل فیلم: . I See     The Old Story. No Wedding Ring
(2)    در دوبله اول در ابتدای فیلم متنی روی صفحه نشان داده میشود که در دوبله با صدای خسروشاهی و منانی اینچنین قرائت میشود :
نسخه اصلی :
Oliver Twist Cried Lustily . If He Had Known That He Was to Graw up Under the Tender Mercies of the Beadle and the Matron . He would Have Cried Even Louder
دوبله اول : الیور توئیست در نخستین روز تولد بشدت گریه میکرد اما اگر میدانست سرنوشتش اینست که با رنج و گرسنگی و بی مهری در یک پرورشگاه بزرگ شود قطعا شدیدتر گریه میکرد (با صدای خسرو خسروشاهی)
گویش همین چند جمله و ناشیگری خسروشاهی در تمام نکردن دقیق گویش در انتهای تصویر این کلمات منجر به از دست رفتن  دو جمله سریع در دوبله ی صحنه بعدی که بلافاصله  با سلا م واحوالپرسی بامبل و خانم کورنی توام میشود گردیده است.
در دوبله دوم  :  الیور توئیست کوچولو بشدت گریه میکرد اما اگر میدانست که قرار است تحت سرپرستی بیدل و کورنی مدیره موسسه بزرگ شود شدیدتر گریه میکرد  (با صدای اکبر منانی)
(3)    وقتی بامیل شرح میدهد چگونه اسم الیور را گذاشته است:
دوبله اول : ... با اجازتون من براش اسم گذاشتم ... اسم بچه های یتیمو بترتیب الفبا میذاریم . یکی از بچه به اس افتاد ، سووابل گذاشتیم . این یکی به تی افتاد توئیست گذاشتیم ... (به صیغه جمع متکلم مع الغیر- ما- دقت شود)
دوبله دوم :  ... من اسم روش گذاشتم ... بترتیب حروف الفبا براشون اسم میذارم. اسم بچه قبل ازین پ بود اسمشو گذاشتم پاپل! . این یکیم ت بود اسمشو گذاشتم توئیست (به صیغه مفرد و متکلم وحده - من - دقت شود)
(4)    صحنه مشهوری که در آن الیور غذای اضافه میخواهد:
دوبله اول : ببخشین آقا ، بازم میخوام سیر نشدم ...
دوبله دوم : خواهش میکنم آقا ، من بیشتر میخوام ...  (که ترجمه مناسب تریست)
نسخه اصلی : please sir I want somw more
و ... نمونه ها بسیارند که مثال آوردن همه انها نه در حوصله منست و خواندنش نه در حوصله دوستان.
برخی از هنروریهای گویندگان در دوبله

[تصویر: 14495278063.jpg]

لیور توئیستناهید امیریان در هر دو دوبله بجای الیور صحبت کرده است . وی در نسخه دوبله اول صدای قابل انعطافی ندارد و جملات بشکلی خشک و باسمه ای و صرفا از روی کاغذ ادا میکند. اما  همین گوینده در دوبله دوم کار بهتری ارائه میکند. الیور صدائی منعطف و حساستر با زیر و بمهای خاص خود را دارد. طبیعی است گذشت زمان ازین گوینده یک دوبلور زبده تری خلق کند. برای نمونه به صحنه ای که نوا کلیپول مادر الیور را بدکاره میخواند اشاره میکنم. واکنش الیور به این شخص و کتک مفصلی که به وی و همسرش و مادر وی میزند با اصوات احساسی الیور بخوبی تفاوت دو دوبله را نشان میدهد. امیریان با سن 15 سالگی برای دوبله اول جای الیور نشست و با توجه به سنش و اینکه آن سالها سالهای اولیه کارش بودند یادگاری که از او در دوبله اول برجاست یک اثر فاخر است . اهمیتی ندارد که گاهی شنونده حس روخوانی و عدم انعطاف صدا را تشخیص میدهد (چیزی که در کارهای نوشابه امیری در سالهای اولیه کارش خیلی بیشتر به چشم می آید. بخصوص کارهائی که بجای شهرام در سینمای فیلمفارسی اجرا شدند) . امیریان در دوبله دوم یک دوبله ارائه نمیدهد و در ریف کسانی چون مقبلی و هاشم پور و عرفانی بشکلی حیرت انگیز پشت میکروفون بازی کرده و تمامی زیروبمهای صدایش حکایت از این هنروری دارد. بدون شک حضور او در کنار بزرگان دوبله در فیلمهای بزرگ بود که یک گوینده بسیار توانمند در بخش کودکان از او خلق کرد .

[تصویر: 14495278051.jpg]

فاگین . نابغه بی بدیل دوبله مرحوم عزت اله مقبلی که در هر دو نسخه بجای فاگین صحبت کرده است در هر دو سنگ تمام میگذارد. در نگاه اول هر دو دوبله یکسانند اما دقت مضاعف حاکی از آنست که وی در دوبله اول بسیار با هیجانتر و احساسی تر جملات را ادا میکند. ضرباهنگ گفتار مقبلی در دوبله اول خیره کننده است و فراز و فرودها کم نظیر. مقبلی در هر نقشی که صحبت کرد چنان به آنکه جایش صحبت میکرد شخصیت میداد که گوئی به هیچ عنوان نمیتوان آن شخصیت را با صدای کس دیگری حتی تحمل کرد. اگر الک گینس فاگینی در این فیلم خلق کرد که تا دنیا دنیاست هیچ بازیگری نتواند چنین شخصیتی بیافریند یقین بدانید هیچ گوینده دیگری نیز غیر از مقبلی نخواهد تواست چنانکه او بجای فاگین صحبت کرد هنروری کند. بیاد داریم که بجای الیور هاردی و حتی لوئی دوفونس هم هنرمندان بزرگی بعدها صحبت کردند اما آنچه مقبلی اجرا کرد چون تابلوئی اصیل بود و دیگران فقط از روی آن نقاشی کردند. تفاوت صدای مقبلی در دو نسخه آنکه در دوبله دوم صدای وی  که با آرامش و طمئنینه بیشتری شنیده میشود به حیله گریهای ذاتی فاگین بسیار بسیار برازنده تر است. مخصوصا در لحظاتی که فاگین با گوشه چشم و با نجوا مخاطب خود را مورد خطاب قرار میدهد .

[تصویر: 14495278062.jpg]

سایکس . مرحوم خسرو شایگان هنرمند نامی عرصه دوبله در نسخه اول این فیلم بجای بیل سایکس (دزد جانی و خطرناک) صحبت میکند. همین نقش را در دوبله دوم حسین عرفانی اجرا میکند. شایگان همیشه در نقشها سنگ تمام میگذاشت. اجرای او بجای رابرت نیوتون در این نقش قابل تحسین است اما یکی از اشکالاتی که برخی بر صدای شایگان وارد میدانند آنست که صدای وی در اکثر نقشها یکسان و با ریتمی همگون اجرا میشود و این نقش نیز فارغ ازین ماجرا نیست. عرفانی به مدد گویندگیهای مکررش بجای لاتهای عمدتا فیلمفارسی مهارتی شگرف در این حطیه داشت (و البته دارد). او در دوبله دوم فوق العاده است. آنچنان غرولندهای سایکس را بشکلی باورپذیر ساخته و پرداخته میکند و آنچنان گاهی تلفظ ادیبانه کلمات را رها و با لحنی لات گونه صحبت میکند که بدون هیچ شکی میتوان ادعا کرد عرفانی خود سایکس است. یکی از مشهورترین نقشهائی که رابرت نیوتون بازی کرد نقش جان سیلور در جزیره گنج بود که البته در نسخه قدیمی تر آن خود مرحوم شایگان بجای همین نقش اما با بازی والاس بیری صحبت کرده بود.

ادامه در پست بعدی....

.
(آخرین ویرایش در ۱۷-۹-۱۳۹۴ ۰۷:۲۰ صبح توسط: منصور.)
۱۷-۹-۱۳۹۴ ۰۱:۵۳ صبح
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
بنیانگذار و مدیرکل انجمنها
*******



وضعيت : آفلاین
ارسال ها:181
تاریخ ثبت نام:شهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه
دلنوشته من
شماره کاربری : 2
ارسال: #5
RE: فیلمهای چند دوبله ای
[تصویر: 14495273691.jpg]



بامیل. پرویز فیروزکار در نسخه اول و صادق ماهرو در نسخه دوم بجای آقای بامبل (با بازی فرانسیس ال سولیوان) صحبت کرده اند. هر دو فوق العاده اند. ایندو چنان در نقش خود فرو رفته اند که جدا کردن تک تک آنها  ازین شخصیت و حق را به یکی دادن بی انصافی است. اگر ریزه کاریهای اصواتی ماهرو (به مدد سالها گویش بجای افراد چاق یا زمخت و حتی کارتونی) بر فیروزکار می چربد ، صدای تنومند و استوار فیروزکار که کاملا با چهره بامبل همخوان است قابل دفاعتر می نماید. سولیوان در پروژه قبلی دیوید لین یعنی آرزوهای بزرگ هم در نقش وکیلی با نام گارجری ، بازی فوق العاده ای ارائه کرده بود. در آنجا حسین عرفانی بود که بجای این شخصیت با گویندگی تحسین برانگیزی صحبت میکرد... هرچند بامبل دیکنز در رمان معروفش بسیار خشن تر از بامیل دیوید لین است اما سولیوان و بخصوص فیروزکار در ترسیم شخصیت خشن اما بسیار محقر این شخصیت بسیار موفقند.


[تصویر: 14495273692.jpg]

نانسی . در دوبله اول خانم سیمین دخت احساسی و در دوبله دوم خانم رفعت هاشم پور بجای این شخصیت صحبت کرده اند. سیمین احساسی از گویندگان بسیار توانمند دهه های 40 و 50 بود که بجای زنان جوان و عمدتا زیبا روی صحبت میکرد. وی در فیلمهایی چون صلیب آهنین ، روز شغال و حتی پس از انقلاب در آثار انگشت شماری فیلم نظیر سریال رامون کاخال (بجای سیلوریا همسر رامون) هم صحبت کرد اما وقتی موفق به اخذ مدرک دکتری خود در رشته آزمایشگاههای طبی شد بطور کلی دوبله را کنار گذاشت. وی در حال حاضر رئیس هیئت مدیره و مدیر یکی از آزمایشگاه های پزشکی در تهران است که در سال 1389 مجوز رسمی گرفته است. قدر مسلم آنکه وی در هر شکلی هنر خود را فدای شغل خود کرد. اگر امروز ما او را (گاه از آنسوی ایران و جهان) میشناسیم بخاطر هنر اوست وگرنه معروفیت در پیشه و شغل، گستره ای حداکثر به اندازه یک شهر دارد و بس، و او در هرشکل قدر این موهبت را ندانست اما بخاطر هنروالایش در گذشته همچنان در یادهاست. احساسی در دوبله نخست بجای نانسی بسیار خوب ظاهر شده است. اگرچه تمام تلاش او در درجه اول تمرکز روی سینک شدن روی والش است اما هرگز از غلیان احساسات چیزی کم نمیگذارد. فریادها ، گریه ها ، خنده ها ، پوزخندها و غرولندهای نانسی را با حساسیتی خاص اجرا میکند اما بعضا در تغيير فرکانسهای ناگهانی صدای نانسی فوق العاده عمل نمیکند. صدای سیمین دخت صدایی زیبا و رمانتیک است و حسرت وجود چنین صداهایی در  مخیله عشاق دوبله دردی جانکاه است.وی در این فیلم بجای خانم امی ونس در نقش خانم بدوین هم صحبت کرده است که در دوبله دوم خانم آذر دانشی این نقش را ایفا میکند. در دوبله دوم رفعت هاشم پور بجای نانسی صحبت میکند. هنر رفعت بر هیچکس پوشیده نیست. او همواره یک سروگردن از تمامی خانمهای دوبله بالاتر بود. شدت احساسات وی در تمامی فیلمها بی نظیر و گاه فراتر از بازی خود بازیگر است. در اولیور توئیست نیز کار رفعت درخشان است. بعنوان مثال لحظه ای که نانسی الیور را در خیابان به دام می اندازد و با دروغ و دغل نزد مردم وانمود میکند که الیور از خانه گریخته و باید بازگردد ، بازی رفعت از خود بازیگر فراتر میرود. وی با دریافت دقیق حس بازیگر و انعکاس آن در صدای خود جانی دوباره به تمام دیالوگهای نانسی بخشیده است اما چیزی که نباید از آن غافل شد اجرای صحیح صدای نانسی در صحنه هائی است که خصلت لاتی این زن نمود دارد. در چنین صحنه هائی سیمین احساسی موفقتر از رفعت عمل میکند. بخصوص در صحنه ای که نانسی دست به کمر و چهره به چهره و در مقابل دیدگان فاگین و دستیارانش  با سایکس لات دهن به دهن میشود. براون لو . این شخصیت (که به اشتباه در این فیلم پدر بزرگ الیور معرفی میشود و همانطور که در داستان اصلی گفته شد الیور در واقع برادر زاده همسر براون لو است و نه نوه او ) شخصیتی مهربان و دوست داشتنی است. مدیران دوبله با چنین برداشتی دو صدای مهربان را برای وی برگزیده اند. مرحوم پرویز نارنجیها در دوبله اول و ایرج رضائی در دوبله دوم بجای این بازیگر سرشناس قدیمی صحبت کرده اند. هر دو فوق العاده اند. فکر نمیکنم کسی باشد که صدای یکی را بخاطر توان بیشتر به دیگری ترجیح دهد مگر آنکه ذائقه وی یکی را بیشتر بپسندد. گاهی انسان حیرت میکند که دو نفر چگونه میتوانند آنچنان صدای خود را بجای یک نفر تثبیت کنند که صدای هرکدام را بتوان با جان و دل بجای وی پذیرفت حال آنکه دو صدا به هیچ عنوان صدائی مشابه یا یکسان نباشند . در برخی صحنه ها (مشخصا صحنه های کتابخانه و دادگاه) ، صدای رضائی مهربانتر و رئوفتر است اما از ذات صدای نارنجیها آنچنان رعفت و مهر تراوش میکند که تک موردها قابل اغمازند.


[تصویر: 14495273693.jpg]


سایر گویندگان هر دو دوبله نیز با دقت خاصی نقشهای خود را اجرا کرده اند. از خانم سیمین سرکوب و آزیتا لاچینی (گویندگان نقش خانم کورنی در دو دوبله) بگیرید تا کسانی که هرکدام دو نقش را در هر نسخه به یادگار گذاشته اند. اصغر افضلی در دوبله دوم هم بجای آقای گریم ویک صحبت میکند و هم بجای آقای سووربریسیامک اطلسی در دوبله اول هم بجای مانکس گویندگی میکند و هم بجای دکتر ابتدای فیلم و همچنین مهدی آرین نژاد که در دوبله اول هم افسر پلیس  را میگوید و هم سووربری را. محمد بهره مندی در هر دو دوبله نوا کلیپول را به شکلی مشابه و با صدائی تغییر یافته به نمایش میگذارد.
    جدول گویندگان دو نسخه دوبله فیلم  

[تصویر: 1482269373323.jpg]

 
(آخرین ویرایش در ۱-۱۰-۱۳۹۵ ۰۱:۰۲ صبح توسط: برو بیکر.)
۱۷-۹-۱۳۹۴ ۰۲:۰۴ صبح
مشاهده سایت این کاربر یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
کارشناس کارگروه دوبله
****


کارشناس کارگروه دوبله

وضعيت : آفلاین
ارسال ها:58
تاریخ ثبت نام:مهر ۱۳۹۴
گوینده موردعلاقه منوچهر والی‌زاده+بهرام زند
دلنوشته من
شماره کاربری : 8
ارسال: #6
RE: فیلمهای چند دوبله ای
با اجازه از منصور بزرگوار در این پست به بررسی دو دوبله فیلم سینمایی گذرگاه کاساندرا خواهم پرداخت. تحلیل فیلم را هم به عهده بروبیکر و مسعود محترم می‌گذارم تا بعدا در تاپیک آمریکا علیه آمریکا مفصل به آن بپردازند.

[تصویر: 1465465851241.jpg]

گدرگاه کاسندرا (1976)
کارگردان : 
 جرج پن کاسماتوس 
فیلبرداری: انیو گوارنری
تدوین : فرانسواز بونو، روبرتو سیلوی
فیلمنامه: رابرت کاتز، 
جرج پن کاسماتوس
، تام منگویتز

تهیه کننده : کارلو پونتی
موسیقی : جری گلداسمیت

این فیلم دوبار دوبله شده است. یکبار پیش از انقلاب و به مدیریت دوبلاژ ابوالحسن تهامی نژاد جهت اکران سینمایی و برای بار دوم بعد از انقلاب توسط ایرج ناظریان جهت پخش ویدویی.
علت دوبله مجدد این فیلم و کلا دوبله‌های ویدویی را قبلا از واترلو گرامی شنیده‌ایم:
نقل قول:بعد از انقلاب با آمدن ویدیو نیاز به دوبله فیلم بود و در آن دوران که نمایش فیلم خارجی کم شده بود کسی به فکر اینکه برود ببیند "کدام فیلم کجا دوبله شده ایا صدای ریل  استودیویی دارد ، ندارد ، موجود است یا نیست ، 35 است نیست"  نبود بنابراین فیلم مورد نظر دوباره دوبله میشد


بررسی دوبله برخی از شخصیت‌‌‌‌های اصلی فیلم

[تصویر: 1471070179761.jpg]

در هر دو دوبله ایرج ناظریان با هنرمندی تمام به جای ریچارد هریس صحبت کرده است. صدای ایشان بسیار مناسب این نقش و کلا این هنرپیشه بوده. از دیگر فیلم هایی که شاهد هنرنمایی ناظریان به جای ریچارد هریس هستیم، می‌شود به فیلم اورکا نهنگ قاتل اشاره کرد.

[تصویر: 1471070256041.jpg]

در دوبله اول ژاله کاظمی و در دوبله دوم رفعت هاشم پور به جای سوفیا لورن صحبت کرده‌ است. هر چند ژاله کاظمی گوینده ثابت سوفیا لورن بوده ولی رفعت هاشم پور هم اجرایی دیدنی در این نقش داشته است.

[تصویر: 1471070256395.jpg] 

در دوبله اول امیر هوشنگ قطعه‌ای و در دوبله دوم ژرژ پطروسی به جای مارتین شین صحبت کرده ‌است. با اینکه صدای خسروشاهی را به جای مارتین شین جوان بسیار می‌پسندم (با استناد به دوبله اول اینک آخرالزمان و شمارش معکوس نهایی) ولی در این فیلم امیر هوشنگ قطعه‌ای در برگرداندن این نقش به فارسی کاملا موفق عمل می‌کند. (دوستان را ارجاع می‌دهم به لحظه‌ای که دست ناوارو رو می‌شود و اسلحه به روی بقیه می‌کشد.) از این فیلم هم بگذریم، امیر قطعه‌ای همیشه در گویندگی به جای شخصیت‌های دو رو موفق بوده. اجرای ژرژ پطروسی را در دوبله دوم اصلا نپسندیدم.

[تصویر: 1471070256132.jpg]

در دوبله اول چنگیز جلیلوند و در دوبله دوم حسین عرفانی به جای برت لنکستر صحبت کرده‌اند. بعد از مهاجرت جلیلوند از ایران دوبله یکسری از بازیگرانی که قبلا به جای آنها صحبت کرده بود به عرفانی رسید بازیگرانی چون کلارک گیبل، مارلون براندو، پیتر اوتول و در این فیلم برت لنکستر. هر چقدر که عرفانی در دوبله دوم بربادرفته اجرای خوبی دارد برعکس در این فیلم با واگذار کردن میدان به حریف لطمه شدیدی به دوبله فیلم وارد می‌کند.

[تصویر: 1471070256223.jpg]

در دوبله اول فهیمه راستکار و در دوبله دوم سیمین سرکوب به جای اینگرید تولین صحبت کرده است. فهیمه راستکار کاملا این نقش را به تسخیر خود درآورده به طوریکه اگر روزی بخواهیم ده نقش برتر ایشان را انتخاب کنیم، مطمئنا یکی از آن‌ها دکتر استرندر خواهد بود. به گویندگی سیمین سرکوب هم در دوبله دوم ایرادی وارد نیست.

[تصویر: 1471070761841.jpg]

در دوبله اول ابوالحسن تهامی نژاد و در دوبله دوم شهروز ملک آرایی به جای او جی سیمپسون صحبت کرده است. این هم مدرکی از باندبازی در دوبله پیش از انقلاب. تهامی نژاد با وجود در دسترس بودن گویندگان مختلف، دوبله دو نقش اصلی فیلم را خود به عهده گرفته؛ هر چند صدایش برای سرگرد استارک مناسب است ولی برای او جی سیمپسون تعریفی ندارد. گویندگی ملک آرایی هم زیاد جالب نبود.

[تصویر: 1471070256314.jpg]

در دوبله اول محمد باقر توکلی و در دوبله دوم سیامک اطلسی به جای لی استراسبرگ صحبت کرده است. صدای محمد باقر توکلی همیشه مناسب پیرمردان دانا و دوست داشتنی بوده که در دوبله اول به خوبی از عهده نقش برآمده است. تیپ طنز گونه سیامک اطلسی لطمه دیگری به دوبله دوم زده است.

سایر گویندگان در هر دو دوبله به خوبی نقش‌های خود را اجرا کرده‌اند.رنجی که این روزها دوبله فارسی از نبود امثال رحمانی، سلطانی، هاشمی،خاوری و... می‌کشد، در تک تک دوبله‌های جدید قابل لمس است.

ترجمه
دوبله اول ترجمه و جمله بندی بهتری نسبت به دوبله دوم دارد.

مثال: دکتر چمبرلین در حال مجادله با کاپیتان اسکات

You're not Mackenzie's robot!
دوبله اول: تو که بنده مکنزی نیستی
دوبله دوم: تو که ماشین مکنزی نیستی آدمی
 
بعد از انقلاب و در نبود نماینده کمپانی یا صاحب فیلم مدیران دوبلاژ یکسری تحریف‌های من در آوردی در دوبله آثار وارد کرده‌اند. نمونه این تحریف‌ها که ارتباطی به سانسور نداشته حتی در دوبله دوم پدرخوانده و بربادرفته هم شنیده می‌شود.

مثال: زمانی که سربازان در حال قرنطینه قطار هستند از زبان نایدو می‌شنویم:

 The night, messieurs, dames...she is stuck to the window.
دوبله اول: شب آمد خانم‌ها و آقایان و مرگ به پنجره چسبیده.
دوبله دوم: شبی که از بازداشتگاه فرار کردیم درست نزدیک پنجره زنم را زدن!


صداگذاری
هر دو دوبله باندسازی خوبی دارند. برعکس بقیه دوبله‌های اوایل انقلاب که از موسیقی فیلم های دیگه در صداگذاری استفاده می‌شده،خوشبختانه از موسیقی اصلی فیلم در دوبله دوم استفاده شده است.

سانسور
چون نسخه کاملی از دوبله اول در دسترس نبود،در این مورد نمی‌شه نظر داد. دوبله دوم سانسور‌های معمول اوایل انقلاب را داراست.

نتیجه گیری
اگر از گویندگی بی مورد تهامی نژاد به جای او جی سیمپسون چشم پوشی کنیم،دوبله اول بسیار شنیدنی تر از دوبله دوم است.

[تصویر: 1471062745261.jpg]

*با تشکر از پدرام و زینال بندری عزیز جهت تکمیل فهرست گویندگان


در پایان کلیپی از مقایسه دو دوبله فیلم تقدیم می‌شود:



لینک دانلود: https://archive.org/download/cassandra_2...sandra.mp4

 

 

 

 
۲۳-۵-۱۳۹۵ ۱۰:۲۷ صبح
یافتن همه ی ارسالهای این کاربر نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ  ارسال موضوع 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان

شبکه های اجتماعیدرباره مادوستان ما
   
 
تمامی حقوق محصولات و امکانات این سایت برای سینما کلاسیک محفوظ است
وهرگونه کپی برداری و سو استفاده پیگرد قانونی دارد

پشتیبانی توسط : گروه سایت سازان برتر
MyBB © MyBB Group
دانلود آهنگ جدید
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی
تبلیغات متنی